زیست‌شناسی

آفرینش نخستین انسان؛ نظر علامه طباطبایی و آیت‌الله جوادی آملی

امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۲ میانگین: ۵]
 

نظر آیت الله جوادی آملی درباره آفرینش نخستین انسان

ظاهر هر متنى که براى تعلیم مردم القا شده بر پایه فرهنگ محاوره گفتمان جمهورى حجت است، مگر آن که دلیل معتبر عقلى یا نقلى، مایه انصراف از ظهور آن گردد و متون مقدس دینى از این اصل تعلیمى مستثناى نیست. از این رو ظاهر قرآن کریم به آفرینش آدم را از عناصر ارضى مى داند و او را فرزند کسى نمى داند حجت است.

آنچه درباره انسان اولى در زیست شناسى طرح و بررسى شده و نیز آنچه از فسیل هاى مکشوف، استنباط شده و آنچه از آثار باستانى به دست آمده، مادامى که از مرز فرضیه ابتدایى عبور نکرده و صبغه تحقیق علمى نگرفته تکیه گاه اعتماد محققین انسان شناس نخواهد شد؛ چنان که سبب تصرف در ظاهر متون دینى نمى شود و اگر از معبر فرضیه گذشت و به نصاب تئورى تثبیت شده رسید و تکیه گاه پژوهشگران فنى شد هرگز عهده دار اثبات کیفیت پیدایش آدم علیه السلام نیست، تا مایه تصرف در ظاهر متون دینى شود؛ زیرا انسان هاى فراوانى قبل از آدم علیه السلام به دنیا آمده و منقرض شده اند، ولى آدم علیه السلام از نسل هیچ کدام از آنان نبوده است.

سر ناکار آمد بودن فسیل هاى مکشوف و نیز موثر نبودن تجارب فنى زیست شناسى آن است که این گونه از امور تجربى گرچه زبان اثبات دارد لیکن هرگز لسان نفى ندارد؛ چون امتناع خلاف مکشوف خود را نیازموده است، یعنى تجربه مى تواند فتوا دهد که چنین مطلبى درباره بشر واقع شده است، ولى نمى تواند ادعا کند که غیر آن محال است و تنها راه تحقق بشر همین است که آثار باستانى همراه با آزمون هاى زیست شناسى دیگر ارائه مى کند.

غرض آن که ، لازم است اولا، جریان تحقیق کیفیت پیدایش آدم علیه السلام را که نسل کنونى بشر فرزندان او هستند از بررسى پیدایش انسان اولى جدا کرد.

 ثانیا، نصاب ارزش دانش تجربى را از ارزش دانش فلسفى یا کلامى که توان دید وسیع دو جانبه نفى و اثبات را دارد تفکیک کرد و عدم وجدان تجربى را دلیل عدم وجود ماعداى مورد تجربه به حساب نیاورد و امتناع عادى را با استحاله عقلى خلط نکرد.

ثالثا، عنوان جعل به معناى خلق که داراى مفعول واحد است نباید با جعل به معناى تصییر و تحویل که داراى دو مفعول است همتا تلقى شود و آیه انى جاعل فى الارض خلیفه که به معناى آفریدن خلیفه است و اگر نباید به معناى قرار دادن و گرداند وضع چیزى به وضع دیگر پنداشته شود.

رابعا، نباید عنوان خدا را با خلیفه نسل قبل مخلوط کرد، گرچه اگر هم آدم ، خلیفه انسان هاى قبلى باشد باز دلیل تحول انواعه یا پدید آمدن وى از نسل پیشین نیست. ( ر.ک پرتوى از قرآن ، ج ۱، ص ۱۱۳)

خامسا، عنوان تعلیم، گرچه دلیل سبق وجود آدم متعلم است، لیکن هرگز دلیل پدید آمدن وى از نسل قبلى یا نشانه تحول انواع داروینى نیست (ر.ک  همان پرتوى از قرآن ، ج ۱، ص ۱۱۳)

بنابر این ، صحت و سقم آرا و انظار زیست شناسان از قبیل:

۱- رویش بشر از زمین،

۲- خاستگاه کیهانى بشر که موجب ریزش مواد اولى وى در هوا و انتقال آن به وسیله باران به زمین شده است،

۳- ترانسفورمیسم یا تکامل انواع،

۴- فیکسیسم یا ثبات انواع، هیچ کدام تعیین کننده سر گذشت آفرینش آدم علیه السلام نخواهد بود، مگر در صورت انحصار انسان اولى در آدم و ثبوت عدم تحقق بشرى قبل از او؛ در حالى که طبق برخى از نقل هاى روایى و غیر روایى انسان هاى فراوانى پیش از حضرت آدم علیه السلام آمدند و سپرى شدند؛ چنان که عوالم فراوانى معمور و مخروب شد تا نوبت به آدم اخیر و عالم کنونى رسید و هیچ یک از آراى مزبور، عهده دار تعیین سرنوشت آدم علیه السلام که در متون دینى از آن سخن به میان مى آید نیست؛ چنان که هیچ کدام از متون دینى ادعاى حصر آفرینش بشر در آدم و عدم تحقق هیچ انسانى پیش از آدم در ادوار دور تاریخ را ندارد؛ زیرا ظاهر آنها این است که:

۱ همه بشرهاى کنونى نسل آدمند.

۲ حضرت آدم علیه السلام نیز فرزند کسى نبوده است.

۳ آفرینش انسان در بیرون از زهدان زن ممکن است؛ چنان که آفرینش انسان بدون پدر نیز ممکن است، ولى سرعت و بطوءاین تحول هرگز به معناى طفره و نپیمودن مراحل متوسط بین جماد و انسان نیست؛ چنان که تکامل سریع یا بطى به معناى تحول انواع داروینى نخواهد بود؛ زیرا تکامل نطفه به درجه وجودى انسان با این که بدون طفره است ولى به نحو تحول انواع داروینى نیست.

خلط مسائل ریاضى و تجربى از یک سو و اشتباه حصر عقلى با حصر ناقص ‍ استقرایى از سوى دیگر و اختلاط امتناع عادى با استحاله عقلى از سوى سوم و مرعوب شدن روانى در برابر پیشرفت دانش تجربى از سوى چهارم و شاید علل و عوامل دیگرى که متراکم شده، موجب جمودى و رکود درباره تحول انواع شده است.

(تفسیر تسنیم جلد سوم ص: ۵۱۱  ۵۱۴)

نظر علامه طباطبایی درباره نظریه تکامل و پیدایش اولین انسان

لکن دانشمندان ژئولوژی ـ علم طبقات زمین ـ گفته‌اند که عمر نوع انسان از میلیونها سال هم تجاوز می‌کند و آثار و فسیلهایی هم که مربوط به بیش از پانصدهزار سال قبل است به دست آورده‌اند، ولی این دانشمندان دلیل قانع کننده‌ای که ثابت کند نسل موجود متصل و پیوسته به آن انسانهاست، در دست ندارند…
اما قرآن صریحاً بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره است یا اینکه قبلاً هم ادواری بر او گذشته که ما آخرین آنها هستیم. گر چه بسا می‌توان از این آیه‌ی:
و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الأرض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون (بقره/٣٠) استشمام کرد که قبل از دوره‌ی کنونی ادوار دیگری نیز بر نوع انسان گذشته باشد، همانطور که در تفسیر آیه‌ی فوق بدان اشاره کردیم. آری، از بعضی روایات اهل بیت (ع) معلوم می‌شود که این نوع، ادوار زیادی قبل از این دوره به خود دیده است.
(علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره)، تفسیر المیزان، ۴٠ ج، صالحی کرمانی، ج ٧.)

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «اگر ملائکه قبلا کسی را ندیده بودند که در زمین فساد و خونریزی کند اطلاعی از این مطلب که گفتند آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند، نداشتند.»

علامه طباطبایی (ره) می‌فرماید: ممکن است این روایات اشاره به دورانی باشد که پیش از دوره‌ی بنی‌آدم بوده و در آن دوران افراد دیگری روی زمین زندگی می‌کرده‌اند چنانکه روایات دیگری نیز بر این امر دلالت دارد. (المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧)

حضرت علامه طباطبائی (ره) ذیل آیه‌ی اول سوره‌ی «نساء» فرموده‌اند : …   آیاتی که گذشت برای این بحث هم کافی است. چون آیات قبل انسان موجود را که با نطفه توالد می‌کند منتهی به آدم و زنش می‌داند و خلقت آن دو را نیز از خاک می‌شناسد. پس نوع انسان به آن دو بازمی‌گردد، بدون اینکه خود آن دو بچیزی همانند و یا همجنس منتهی شوند، بلکه آنها آفرینشی مستقل دارند.

اما آنچه که امروز نزد علماء طبیعی و انسان‌شناسی معروف شده این است که می‌گویند پیدایش انسان اولی در اثر تکامل بوده است. این فرضیه با جمیع خصوصیات خود، گرچه مورد قبول همگانی نیست و هر دم دستخوش بحث واشکال است اما اینکه اصل فرضیه یعنی اینکه انسان حیوانی بوده که در نتیجه‌ی تحول انسان شده است، امری است که همه آنرا پذیرفته و بحث از طبیعت انسان را بر آن مبتنی کرده‌اند. (المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧، صص ٢۴١ ـ ٢۴٣.)

سپس حضرت علامه به تشریح فرضیه پرداخته و آنگاه در ادامه‌ی آن فرموده‌اند: این فرضیه از آنجا بوجود آمده که در ساختمان موجودات بطور منظم کمالی دیده می‌شود که در یک سلسله مراتب معینی از نقص رو به کمال پیش رفته است و نیز تجربه هایی که در زمینه‌ی تطورات جزئی بعمل آمده، همین نتیجه را تأیید می‌کند ـ این فرضیه‌ای است که برای توجیه خصوصیات و آثار انواع مختلف فرض شده است بدون آنکه دلیل مخصوصی آنرا اثبات نماید و یا عقیده‌ای مخالف آنرا رد کند. بنابراین می‌توان فرض کرد که این انواع بکلی از هم جدا و مستقل باشند بدون اینکه تطوری که‌  نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید. بلی صرفاً یک سلسله تطوراتی سطحی در زمینه‌ی حالات هر نوعی وجود دارد بدون اینکه ذات آنها دستخوش تحول شود. تجربه‌هایی هم که انجام گرفته بطور کلی در زمینه‌ی همین تطورات سطحی است که در یک نوع انجام گرفته و هنوز تجربه‌ی تحول فردی را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده، هرگز دیده نشده که میمونی تبدیل به انسان شود. بلکه صرفاً در مورد خواص و آثار و لوازم و اعراض بعضی از انواع است که تجربه تطوراتی را نشان داده‌است. (المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧، ص ٢۴٣.)

دو نکته مهم از کتاب هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی درباره نظریه تکامل داروین

روزنامه اطلاعات تاریخ ۱۶/ ۲/ ۱۳۳۲ ه ش مطابق ۲۲ شعبان ۱۳۷۲ ه ق:

لیما- یونایتدپرس- دیروز از طرف اداره باستان شناسى کشور پرو اعلام شد که عده ‏اى از دانشمندان باستان شناس آن کشور ضمن کشفیات و حفر آثار قدیمه جنگلهاى «اکوراکو» واقع در ۱۵۵ کیلومترى لیما اسکلت یک انسان عظیم الجثه ‏اى را پیدا کرده ‏اند که طول قد آن نه پا و نیم مى‏باشد. ساختمان استخوان ‏بندى این اسکلت به اندازه ‏اى قوى و محکم است که پس از چندین هزار سال که زیر مقدار زیادى سنگ و خاک بوده مع ذلک آسیبى بدان وارد نیامده است.

دانشمندان باستان شناسى پرو معتقدند که اسکلت مزبور متعلق به انسان ششصد هزار سال تا یک میلیون سال قبل بوده است. با اظهار نظر این دانشمندان فرضیه «داروین» مبنى بر این که انسان از نژاد میمون است باطل گردیده است زیرا در اسکلت جدید هیچگونه علامتى که حاکى از آثار اسکلت میمون باشد مشاهده نشده است.

تقریبا یک سال قبل یک ظرف قدیمى در همین جنگل کشف شد که مربوط به یک میلیون سال قبل بوده است. این ظرف از سنگ ساخته شده بود و وزن آن به بیست و پنج کیلو مى‏رسید. پایان.

نکته ۸۴۵

قبل از جنگ بین الملل اول، یکى از علماى آمریکائى از جرجى زیدان به توسط کاغذى پرسیده بود که علماى مسلمان‏ در نظریه داروین چه مى ‏گویند؟ و این سؤال براى علماى مصر فرستاده شد. یکى از آنان جوابى فرستاد وسائل اظهار تشکر کرده وعده داد جواب او را به انگلیسى ترجمه و منتشر کند.

جواب عالم این بود که نظریه داروین حدسى بیش نیست، و بأدله تأیید نشده یکى از علماى آلمان عین ادله داروین را ذکر کرده و آن را دلیل تقهقر انسان و مسخ او به میمون دانسته، هیچ بعید نیست که مردى پس از داروین ظاهر شود و ادله او را باطل کند. با اینکه ما تعقل نمیکنیم اگر افراد انسان از زمین بر افتد، انواع بوزینه که از هزاران سال پیش تاکنون موجود بوده و تغییرى نکرده ‏اند این همه اختراعات بشرى و علوم و ادب او را استخراج کنند. اگر عقیده داروین بطور قطع ثابت میشد ما مجبور بودیم ظاهر آیات را طورى تأویل کنیم که با محسوسات و معقولات موافق گردد اما چنین نیست.

نویسنده گوید: پس از داروین، آثار انسانى را در اعماق زمین یافته ‏اند از هشتاد هزار سال پیش از این و بیشتر، و منتها مدتى که داروین معتقد بود سى هزار سال است و این کشف فرضیه داروین را باطل مىی کند چون آن زمان که انسان موجود بود بر حسب این کشف، قبل از دوره میمون است. کسانی که در فلسفه قدیم بنى نوع انسان را قدیم زمانى میدانستند آدم را بنوع تأویل میکردند یا انسان کامل. و کسانى که امروز جمع بین قول داروین و عقاید دینى میکنند همین را میگویند. گوریلا و شمبانزه همین‏ اند که هستند و همینگونه اولاد خواهند آورد و هرگز اختراعات امروزه انسان را نخواهند یافت.

این مطلب را از یادداشتهاى مخطوط مرحوم استاد علامه شعرانى نقل کرده ‏ا یم. کلمه حدس به معنى دارج و رائج عرف عام آن است نه به معنى مصطلح ارباب معقول. و یکى از کشف آثار انسانى در نکته ۵۵۷ گفته شد. و در رد داروین کتاب‌ها نوشته‏‌اند.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...! خدایــــــــــا! نام و آوازه مــــــرا چنان در حافظــه‌ها تثبیت کن که آلزایمـــــــــر نیز تــوان به یغمـا بـردن آن را نـداشتــــــه باشـد...! خدایـــــــــا! محبّـت مــرا در دل‌های بندگانت بینداز ... خدایــــــا! مــــرا دوســــت بــــدار و محبوبــم گـــردان...!

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا