روان سنجی؛ سنجش توانایی فرد در مهار پاسخ؛ تکلیف سیگنال توقف: stop-signal task

Cognition is defined as “the set of mental processes that contribute to perception, memory, intellect, and action” (Donnelly et al., 2016). Among all the cognitive processes, there are higher-order cognitive functions, known as executive functions, that are responsible for the selection, organization, coordination, and monitoring of the more complex, goal-directed operations (Blair, 2017, de Greeff et al., 2018). Literature establishes three core executive functions: inhibitory control, working memory, and cognitive flexibility (Diamond, 2006, Heilmann et al., 2022). Some authors identify inhibitory control as a central component of cognition, considering that it requires the ability to stay focused, to not initialize inappropriate behaviors derived from distracting stimuli, and to suppress responses that are no longer required (Chu et al., 2015, Diamond, 2006).
ترجمه:
شناخت (Cognition) بهعنوان «مجموعهای از فرآیندهای ذهنی که در درک (perception)، حافظه (memory)، هوش (intellect) و عمل (action) نقش دارند» تعریف میشود (Donnelly و همکاران، ۲۰۱۶). در میان همه فرآیندهای شناختی، دستهای از عملکردهای شناختی عالیتر وجود دارد که بهعنوان عملکردهای اجرایی (Executive Functions) شناخته میشوند و مسئول انتخاب، سازماندهی، هماهنگی و نظارت بر عملیات پیچیدهتری هستند که هدفمند انجام میشوند (Blair، ۲۰۱۷؛ de Greeff و همکاران، ۲۰۱۸). در متون علمی، سه عملکرد اجرایی اصلی مشخص شدهاند: کنترل بازداری (Inhibitory Control)، حافظه کاری (Working Memory) و انعطافپذیری شناختی (Cognitive Flexibility) (Diamond، ۲۰۰۶؛ Heilmann و همکاران، ۲۰۲۲). برخی پژوهشگران، کنترل بازداری را بهعنوان یکی از مؤلفههای مرکزی شناخت در نظر میگیرند، زیرا این توانایی مستلزم تمرکز مداوم، اجتناب از آغاز رفتارهای نامناسب ناشی از محرکهای پرتکننده، و مهار پاسخهایی است که دیگر ضرورتی برای آنها وجود ندارد (Chu و همکاران، ۲۰۱۵؛ Diamond، ۲۰۰۶).
تبیین:
تعریف ارائهشده از شناخت، آن را بهعنوان یک سازه جامع در بر گیرندهی تمام فرآیندهای ذهنی درگیر در تعامل با جهان بیرونی و درونی معرفی میکند—از جمله ادراک، حافظه، تفکر، و عمل. اما درون این سیستم گسترده، عملکردهای اجرایی بهعنوان سطح بالاتری از کنترل شناختی ظاهر میشوند که مسئول مدیریت و تنظیم فعالیتهای ذهنی پیچیده و هدفمحور هستند.
سه مؤلفه اصلی این عملکردها، یعنی کنترل بازداری، حافظه کاری و انعطافپذیری شناختی، ساختار هستهای مهارتهای اجرایی را شکل میدهند:
-
کنترل بازداری (Inhibitory Control):
نقش حیاتی در سرکوب پاسخهای نامناسب یا خودکار ایفا میکند. مثلاً وقتی باید در یک کلاس ساکت ماند، با وجود تحریک محیطی برای حرف زدن، کنترل بازداری فعال میشود. بههمین دلیل، برخی آن را شالوده اصلی توانایی شناختی میدانند. -
حافظه کاری (Working Memory):
توانایی حفظ و دستکاری اطلاعات در بازهی زمانی کوتاه برای انجام وظایف پیچیده مانند استدلال، تصمیمگیری و درک زبان. -
انعطافپذیری شناختی (Cognitive Flexibility):
توانایی جابهجایی بین وظایف، دیدگاهها یا استراتژیها در پاسخ به تغییرات محیطی.
بدون وجود این عملکردهای اجرایی، بسیاری از رفتارهای هدفمند و سازمانیافته دچار اختلال میشوند. از میان آنها، کنترل بازداری نهتنها برای مهار محرکهای بیربط ضروری است، بلکه برای شروع و توقف ارادی رفتار، تمرکز پایدار، و پیشگیری از تصمیمات عجولانه نیز اهمیت دارد.
In the scientific literature, there are different protocols that aim to assess different parameters related to inhibitory control; the most common are: Go/No-go task, Stroop test, Eriksen flanker task, and Stop-Signal Task (Eriksen and Eriksen, 1974, Logan et al., 1984, MacLeod, 1992, Stroop, 1992, Verbruggen and Logan, 2008a). All of them have in common that, during the task, the predominant response to the main stimulus must be disregarded. The main difference between them is that they address different manifestations of the inhibitory response: executing the response against distracting stimuli – also called interference control – (Stroop and Eriksen tasks), not initiating any response – impulse control – (Go/No-go), or interrupting an already initiated response – response suppression – (Stop-Signal Task) (Bashore et al., 2018, Pastor et al., 2021, Wylie et al., 2018, Wylie et al., 2019). These differences are not only observed in the behavioral data but also through neuroimaging techniques. A meta-analysis conducted by Swick et al. (2011) concluded that the Go/No-go and the Stop-Signal tasks are not identical measures of response inhibition, as they engage different neural circuits.
ترجمه:
در متون علمی، پروتکلهای متنوعی برای ارزیابی جنبههای مختلف مرتبط با کنترل بازداری (Inhibitory Control) وجود دارد؛ رایجترین آنها عبارتاند از: تسک Go/No-go، آزمون استروپ (Stroop Test)، تسک فلنکر اریکسن (Eriksen Flanker Task) و تسک سیگنال توقف (Stop-Signal Task) (Eriksen and Eriksen, 1974؛ Logan و همکاران، ۱۹۸۴؛ MacLeod، ۱۹۹۲؛ Stroop، ۱۹۹۲؛ Verbruggen and Logan، 2008a). وجه اشتراک همه این تسکها آن است که در طی اجرای آنها، باید پاسخ غالب به محرک اصلی نادیده گرفته شود. با این حال، تفاوت اصلی آنها در این است که هرکدام جنبه متفاوتی از پاسخ بازداریشده را هدف قرار میدهند:
-
کنترل تداخل (Interference Control): در تسکهای Stroop و Eriksen، شرکتکننده باید پاسخ صحیح را در برابر محرکهای مزاحم یا منحرفکننده ارائه دهد.
-
کنترل تکانه (Impulse Control): در تسک Go/No-go، هدف این است که شرکتکننده از پاسخ دادن در موقعیتهای خاص خودداری کند (یعنی پاسخی را شروع نکند).
-
مهار پاسخ در حال اجرا (Response Suppression): در تسک Stop-Signal، شرکتکننده باید پاسخی را که قبلاً شروع کرده، متوقف کند.
(Bashore و همکاران، ۲۰۱۸؛ Pastor و همکاران، ۲۰۲۱؛ Wylie و همکاران، ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹)
این تفاوتها نه تنها در دادههای رفتاری قابل مشاهدهاند، بلکه از طریق تکنیکهای تصویربرداری عصبی (neuroimaging) نیز اثبات شدهاند. متاآنالیزی که توسط Swick و همکاران (۲۰۱۱) انجام شده، نشان داد که تسکهای Go/No-go و Stop-Signal معیارهای یکسانی از بازداری پاسخ نیستند، زیرا این دو تسک مدارهای عصبی متفاوتی را درگیر میکنند.
تبیین:
این پاراگراف تأکید دارد که کنترل بازداری یک مفهوم یگانه و همگن نیست، بلکه شامل زیرمؤلفههای گوناگون است که توسط تسکهای خاصی قابل ارزیابی هستند. هر تسک، نمایندهای از یک نوع متفاوت بازداری است:
-
در آزمون Stroop یا فلنکر اریکسن، تمرکز بر توانایی مقابله با تداخل اطلاعات (مثلاً خواندن رنگ کلمهای که معنای متفاوتی دارد) است. این مربوط به نوعی از بازداری است که به آن کنترل تداخل گفته میشود.
-
در Go/No-go، فرد باید پاسخی را بهطور کامل مهار کند، که نشانهای از توانایی کنترل تکانه یا بازداری آغاز پاسخ است.
-
در Stop-Signal Task، برخلاف Go/No-go، پاسخ از قبل شروع شده، و شرکتکننده باید آن را در میانه متوقف کند. این نوع از بازداری پیچیدهتر و وابسته به زمانبندی دقیق است.
از نظر عصبی (نورولوژیک) نیز، این تفاوتها اهمیت دارند. مطالعات تصویربرداری مغزی (مثل fMRI) نشان میدهند که مدارهای مغزی متفاوتی برای هر نوع بازداری فعال میشوند، بنابراین نمیتوان این تسکها را جایگزین یکدیگر دانست.
در ادامه، یک جدول مقایسهای علمی و دقیق از چهار تسک مشهور ارزیابی کنترل بازداری (Inhibitory Control) ارائه میشود:
جدول مقایسهای تسکهای ارزیابی کنترل بازداری
نام تسک | نوع بازداری ارزیابیشده | شرح عملکرد | نمونه محرک/وظیفه | مدارهای مغزی درگیر (بهطور رایج) |
---|---|---|---|---|
Go/No-go | کنترل تکانه (Impulse Control) | شرکتکننده باید فقط به محرکهای خاص (Go) پاسخ دهد و از پاسخ دادن به دیگر محرکها (No-go) خودداری کند. | دیدن حرف X (Go) = پاسخ؛ دیدن حرف Y (No-go) = خودداری از پاسخ | قشر پیشپیشانی جانبی، قشر حرکتی مکمل، گرههای قاعدهای |
Stroop Test | کنترل تداخل (Interference Control) | شرکتکننده باید نام رنگ جوهر را بگوید نه کلمهای که رنگ را نام میبرد. | کلمه “قرمز” با جوهر آبی = پاسخ «آبی» | قشر پیشپیشانی، قشر کمربندی قدامی (ACC) |
Flanker Task (Eriksen) | کنترل تداخل (Interference Control) | شرکتکننده باید به جهت فلش میانی پاسخ دهد و جهت فلشهای جانبی را نادیده بگیرد. | ← ← → ← ← = پاسخ به فلش مرکزی («→») | قشر پیشپیشانی میانی، ACC، قشر حرکتی اولیه |
Stop-Signal Task | مهار پاسخ در حال اجرا (Response Suppression) | شرکتکننده ابتدا پاسخ را آغاز میکند، اما اگر سیگنال توقف ظاهر شود، باید پاسخ را متوقف کند. | فشار دکمه در پاسخ به فلش، توقف در صورت شنیدن بوق | قشر پیشپیشانی، قشر حرکتی، گرههای قاعدهای |
The Stop-Signal Task (SST) includes go-trials and stop-trials (Fig. 1). In both of them, individuals are subjected to a visual stimulus, for example: a right-pointing or a left-pointing arrow. When the stimulus is presented, a movement must be executed as quickly and precisely as possible according to the direction of the displayed arrow. In the go-trials, the response is completed. In the stop-trials, the first stimulus is followed by a stop-signal, which implies the interruption of the response in progress before its completion. Therefore, the SST is the only protocol of the aforementioned in which the response is initiated but stopped before it is completed (i.e., stop-trial). Success or failure of response inhibition depends on the delay of the appearance of the stop-signal (stop-signal delay, SSD) (Fig. 2). If the stop-signal appears too early, the action will be inhibited without further demand. If the stop-signal appears too late, the participant will not have enough time to stop or will have already completed the response. There are two main strategies for setting SSDs (Matzke et al., 2018): (۱) using fixed SSDs previously determined by the researchers, or (2) adjusting the SSDs dynamically after every stop-trial, also called tracking procedure. In the tracking procedure, the SSD is set to a specific value at the beginning of the experiment (e.g., 200 ms). The SSD is then increased (e.g., by 50 ms) if inhibition is successful and decreased (e.g., by 50 ms) if it is unsuccessful. At the end of the experiment, the probability of responding (Prespond) is close to 50% (for a review, see Matzke et al., 2018). In addition to the traditional variables studied in other tasks, as the reaction time (RT) in go-trials and the probability of responding, the SST also provides an estimated measure of stop latency, known as the stop-signal reaction time (SSRT) (Verbruggen et al., 2013). Two non-parametric methods are followed to estimate SSRT. On the one hand, the mean method consists of subtracting the mean SSD from the mean RT in correctly performed go-trials (SSRT = mean RT – mean SSD). On the other hand, the integration method finds the point at which the integral of the reaction time distribution equals the probability of responding (nth RT) and the SSRT is then calculated by subtracting the mean SSD from the nth RT. In other words, all RT values are rank-sorted and the number of trials (e.g., n = ۲۰۰) is multiplied by the error rate (e.g., Prespond=۰.۶). The nth RT is selected from the resultant rank position (e.g., 200 *۰.۶ = 120th RT is established as the nth RT). The arithmetic mean of the SSD is subtracted from this nth RT (SSRT = nth RT – mean SSD). The integration method has shown to be a reliable method to estimate the SSRT, especially when combined with a tracking procedure (Verbruggen et al., 2013, Verbruggen et al., 2019). In addition to the traditional estimation methods, a parametric estimation method has been recently developed: the Bayesian Estimation of ex-Gaussian Stop-Signal Reaction Time Distribution (BEESTS) (Matzke et al., 2013, Matzke et al., 2013). The BEESTS approach enables researchers to estimate the entire distribution of SSRTs rather than a single mean measure (Matzke et al., 2018). This model also overcomes one of the limitations of the non-parametric estimation techniques, which is that the mean and integration methods do not account for stop-trigger failures, which occur when the process to inhibit the motor response is never triggered (Verbruggen et al., 2019). Not accounting for stop-trigger failures has been shown to result in biased SSRTs (Matzke et al., 2019, Skippen et al., 2019). Nevertheless, both parametric and non-parametric approaches estimate accurate SSRT when their assumptions are met and sufficient stop-signal trials are assessed (Matzke et al., 2013, Verbruggen et al., 2013, Verbruggen et al., 2019). The SSRT has shown to be a key measure of inhibitory control efficiency, allowing researchers to explore the cognitive and neural mechanisms of response inhibition (Verbruggen et al., 2013, Verbruggen and Logan, 2008a). The Change-Signal Task (CST) is a common variant of the SST (Verbruggen and Logan, 2009), in which a second stimulus instructs subjects to withhold the predominant go-response and induces a second alternative response. Both stop- and change-signal tasks depend on the inhibitory process, which is triggered when the stop- or change-signal are displayed (Boecker et al., 2013). The competition between the go and the stop process is explained by the independent horse-race model (Logan et al., 1984), which stands for the idea that success in the response inhibition depends on the relative finishing times of the go and the stop process (Verbruggen and Logan, 2008b).
ترجمه:
تسک سیگنال توقف (Stop-Signal Task یا SST) شامل دو نوع آزمون است: آزمونهای Go و آزمونهای Stop (شکل ۱). در هر دو، شرکتکنندگان با یک محرک دیداری (visual stimulus) مانند پیکانی که به چپ یا راست اشاره دارد مواجه میشوند. زمانی که محرک نمایش داده میشود، فرد باید در جهت پیکان با سرعت و دقت بالا واکنش نشان دهد.
در آزمونهای Go، پاسخ به طور کامل اجرا میشود. اما در آزمونهای Stop، بلافاصله پس از نمایش محرک اصلی، سیگنال توقف ظاهر میشود که نشان میدهد پاسخ در حال اجرا باید پیش از تکمیل متوقف شود. بنابراین، SST تنها تسکی است که در آن پاسخ آغاز میشود ولی پیش از پایان متوقف میگردد (یعنی در stop-trial). موفقیت یا شکست در بازداری پاسخ، به زمان تأخیر سیگنال توقف (Stop-Signal Delay یا SSD) بستگی دارد (شکل ۲).
اگر سیگنال توقف خیلی زود ظاهر شود، عمل بدون چالش خاصی متوقف میشود؛ اما اگر خیلی دیر ظاهر شود، شرکتکننده یا نمیتواند واکنش را متوقف کند یا آن را به پایان رسانده است.
برای تعیین SSD، دو راهکار اصلی وجود دارد (Matzke و همکاران، ۲۰۱۸):
-
استفاده از SSDهای ثابت که از پیش توسط پژوهشگران تعیین شدهاند.
-
روش پیگیری (tracking procedure): در این روش، SSD در ابتدای آزمون روی مقداری مشخص (مثلاً ۲۰۰ میلیثانیه) تنظیم میشود. اگر بازداری موفقیتآمیز باشد، SSD افزایش مییابد (مثلاً ۵۰ میلیثانیه)؛ و اگر شکست بخورد، کاهش مییابد. در پایان آزمون، احتمال پاسخدهی (Prespond) به حدود ۵۰٪ نزدیک میشود.
علاوه بر متغیرهای سنتی مانند زمان واکنش (RT) در آزمونهای Go و احتمال پاسخدهی، SST معیاری تخمینی از زمان بازداری پاسخ ارائه میدهد که به آن Stop-Signal Reaction Time یا SSRT گفته میشود (Verbruggen و همکاران، ۲۰۱۳).
برای برآورد SSRT، دو روش ناپارامتری وجود دارد:
-
روش میانگین (Mean Method): میانگین SSD از میانگین RT آزمونهای موفق Go کم میشود (SSRT = RT – SSD).
-
روش انتگرالگیری (Integration Method): ابتدا توزیع زمانهای واکنش مرتب میشود و نقطهای انتخاب میشود که انتگرال توزیع با Prespond برابر شود (nth RT). سپس SSRT از رابطه (SSRT = nth RT – SSD) محاسبه میشود.
روش انتگرالگیری، بهویژه زمانی که با روش پیگیری ترکیب شود، دقت بالایی دارد (Verbruggen و همکاران، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۹).
اخیراً روشی پارامتری با عنوان BEESTS (برآورد بیزی توزیع زمان بازداری واکنش) معرفی شده است که به پژوهشگران امکان میدهد توزیع کامل SSRT را برآورد کنند، نه صرفاً یک میانگین. این روش محدودیتهای روشهای ناپارامتری (مثل نادیده گرفتن مواردی که فرایند بازداری اصلاً فعال نمیشود) را برطرف میکند. نادیده گرفتن این موارد منجر به برآوردهای مغرضانه از SSRT میشود (Matzke و همکاران، ۲۰۱۹؛ Skippen و همکاران، ۲۰۱۹).
با این حال، هر دو روش پارامتری و ناپارامتری زمانی که مفروضاتشان برقرار باشد و تعداد کافی آزمون stop وجود داشته باشد، میتوانند SSRT دقیقی ارائه دهند.
SSRT اکنون به عنوان معیاری کلیدی از کارآمدی کنترل بازداری شناخته میشود که به محققان در بررسی سازوکارهای شناختی و عصبی مهار پاسخ کمک میکند (Verbruggen و همکاران، ۲۰۱۳).
تسک سیگنال تغییر (Change-Signal Task یا CST) نسخهای از SST است که در آن، سیگنال دوم شرکتکننده را به جای توقف، به ارائه یک پاسخ جایگزین وادار میکند (Verbruggen و Logan، ۲۰۰۹). هر دو تسک Stop و Change بر پایه فعالسازی فرایند بازداری پس از مشاهده سیگنال دوم عمل میکنند (Boecker و همکاران، ۲۰۱۳).
رقابت بین فرایند Go و Stop از طریق مدل مسابقه مستقل (Independent Horse-Race Model) توضیح داده میشود (Logan و همکاران، ۱۹۸۴)، که میگوید موفقیت در بازداری پاسخ به نسبت زمان اتمام فرایند Go و Stop بستگی دارد (Verbruggen و Logan، 2008b).
تبیین ترجمهی متن مربوط به Stop-Signal Task (SST):
در این بخش، تسک سیگنال توقف (SST) بهعنوان یکی از ابزارهای دقیق ارزیابی کنترل بازداری پاسخ (response inhibition) شرح داده شده است. این تسک از دو نوع آزمون تشکیل شده: آزمونهای Go و آزمونهای Stop. در هر دو، شرکتکننده باید با دیدن یک محرک دیداری (مانند فلش به چپ یا راست) تصمیم بگیرد که واکنشی سریع و دقیق نشان دهد.
اما در برخی از آزمونها، پس از نمایش محرک اولیه، یک سیگنال توقف ظاهر میشود که فرد را ملزم میکند پاسخ آغازشده را متوقف کند. این ویژگی، SST را از سایر تسکهای مهاری متمایز میسازد، چراکه در آن پاسخ واقعاً شروع میشود اما باید متوقف گردد؛ در حالی که مثلاً در Go/No-Go، پاسخ اصلاً نباید آغاز شود.
مفهوم زمان تأخیر سیگنال توقف (SSD):
SSD تعیین میکند که سیگنال توقف چه زمانی پس از محرک اولیه ارائه شود. اگر خیلی زود ارائه شود، مهار پاسخ آسان است. اگر خیلی دیر ارائه شود، واکنش پیش از آنکه فرصتی برای مهار باشد، تکمیل میشود. بنابراین، تنظیم دقیق SSD برای ارزیابی درست توانایی بازداری فرد حیاتی است.
دو شیوه اصلی تنظیم SSD:
-
SSD ثابت: مقدار از پیشتعیینشده توسط محقق.
-
روش پیگیری (Tracking Procedure): SSD بر اساس عملکرد فرد به صورت پویا افزایش یا کاهش مییابد تا احتمال موفقیت در مهار حدود ۵۰٪ شود.
برآورد زمان واکنش به سیگنال توقف (SSRT):
این شاخص، نشاندهندهی مدت زمانی است که مغز برای متوقفکردن پاسخ نیاز دارد. SSRT معیار مهمی در ارزیابی اثربخشی کنترل بازداری است.
روشهای محاسبه SSRT:
-
روش میانگین: سادهترین روش، حاصل تفاضل میانگین زمان واکنش در آزمونهای Go از میانگین SSD است.
-
روش انتگرالگیری: دقیقتر است و از توزیع زمانهای واکنش برای محاسبه نقطهای استفاده میکند که احتمال پاسخدهی به آن میرسد (nth RT).
رویکردهای نوینتر: مدل BEESTS (مدل بیزی):
در سالهای اخیر، مدل بیزی BEESTS برای تخمین توزیع کامل SSRT معرفی شده است که بهویژه در مواجهه با خطاهایی مانند شکست در فعالشدن فرآیند بازداری (stop-trigger failure) مفید است. برخلاف روشهای سنتی، BEESTS این خطاها را لحاظ میکند و برآوردهای دقیقتری ارائه میدهد.
مدل مسابقهای مستقل (Horse-Race Model):
در نهایت، فرآیند تصمیمگیری در SST از طریق مدل اسبدوانی توضیح داده میشود. در این مدل، فرایند اجرای پاسخ (go) و فرایند مهار پاسخ (stop) بهصورت دو روند مستقل در حال رقابت دیده میشوند. اگر روند مهار زودتر به پایان برسد، پاسخ متوقف میشود؛ در غیر این صورت، پاسخ اجرا میشود.
این توضیحات نشان میدهند که SST ابزار استاندارد و پیشرفتهای در علوم شناختی و عصبروانشناسی است که میتواند با دقت بالا کارآمدی مهار رفتاری و فرآیندهای اجرایی مغز را بسنجد.
Fig. 1. Example image sequence displayed during the SST. Left: go-trial; Right: stop-trial. a) Fore-period; b) Go-signal; c) Stop-signal; d) Inter-trial interval.
ترجمه:
شکل ۱. نمونهای از توالی تصاویر نمایشدادهشده در طول تسک سیگنال توقف (SST).
چپ: آزمون Go؛ راست: آزمون Stop.
الف) دوره پیشنشانگر (Fore-period)
ب) سیگنال آغاز (Go-signal)
ج) سیگنال توقف (Stop-signal)
د) فاصله بین آزمونها (Inter-trial interval)
تبیین:
در این شکل، نحوهی اجرای یک دور از تسک سیگنال توقف (Stop-Signal Task) بهصورت مرحلهای به تصویر کشیده شده است. دو نوع آزمون نشان داده شدهاند:
-
آزمون Go (سمت چپ): در این حالت، فرد پس از نمایش سیگنال آغاز (مانند فلش راست)، باید سریع و دقیق واکنش نشان دهد (مثلاً دکمهای را فشار دهد). هیچ سیگنال توقفی در این مسیر وجود ندارد.
-
آزمون Stop (سمت راست): در این حالت نیز ابتدا سیگنال آغاز ارائه میشود، اما پس از مدتی کوتاه سیگنال توقف ظاهر میشود که فرد را ملزم میکند پاسخ را متوقف کند، حتی اگر آن را شروع کرده باشد.
مرحلههای توالی تصویر بهصورت زیر هستند:
-
الف) دوره پیشنشانگر (Fore-period): بازهی زمانی کوتاهی پیش از ارائه محرک اصلی (Go-signal) برای آمادهسازی ذهنی شرکتکننده.
-
ب) سیگنال آغاز (Go-signal): محرکی که آغاز پاسخ را القا میکند (مثلاً فلش چپ یا راست).
-
ج) سیگنال توقف (Stop-signal): در برخی آزمونها، پس از ارائه Go-signal، سیگنال توقف ظاهر میشود تا از انجام کامل واکنش جلوگیری کند.
-
د) فاصله بین آزمونها (Inter-trial interval): مدت زمان استراحت بین پایان یک آزمون و شروع آزمون بعدی.
این توالی تصویری، هستهی روششناسی SST را نشان میدهد و برای آموزش، ساخت نرمافزار یا تفسیر دادههای رفتاری و تصویربرداری عصبی بسیار مفید است.
Fig. 2. Graphic representation indicating how the probability of responding (Prespond) depends on stop-signal delay (SSD). a) Go reaction time; b) Successful inhibition due to relatively shorter SSD; c) Unsuccessful inhibition due to relatively longer SSD.
ترجمه:
شکل ۲. نمایش گرافیکی که نشان میدهد چگونه احتمال پاسخدهی (Prespond) به تأخیر سیگنال توقف (SSD) بستگی دارد.
الف) زمان واکنش در آزمون Go (Go reaction time)
ب) مهار موفق در نتیجهی تأخیر نسبتاً کوتاه SSD
ج) مهار ناموفق در نتیجهی تأخیر نسبتاً طولانی SSD
تبیین:
این نمودار بهطور بصری نشان میدهد که احتمال پاسخدادن فرد (Prespond) در تسک سیگنال توقف (SST)، مستقیماً با زمان تأخیر سیگنال توقف (SSD) مرتبط است. به بیان سادهتر:
-
الف) زمان واکنش Go: خطی افقی یا نقطهای مشخص است که نمایانگر میانگین زمانی است که شرکتکننده برای انجام واکنش در آزمونهای معمول Go نیاز دارد.
-
ب) مهار موفق (SSD کوتاه): اگر سیگنال توقف خیلی زود ظاهر شود، یعنی SSD کوتاه باشد، شرکتکننده زمان کافی برای پردازش و مهار پاسخ در حال اجرا دارد. در این حالت، مهار موفق اتفاق میافتد و پاسخ متوقف میشود.
-
ج) مهار ناموفق (SSD بلند): اگر SSD خیلی طولانی باشد و سیگنال توقف دیر برسد، مغز زمان کافی برای مهار واکنش ندارد یا پاسخ پیش از مهار، تکمیل شده است. بنابراین مهار ناموفق رخ میدهد و شرکتکننده پاسخ را اجرا میکند.
نتیجه کلیدی:
با افزایش SSD، احتمال پاسخدهی (Prespond) نیز افزایش مییابد، زیرا سیگنال توقف دیرتر از زمان حیاتی واکنش ارائه میشود. این رابطه پایهای برای محاسبهی دقیق SSRT است و در طراحی روشهای تخمینی مانند روش پیگیری (tracking method) کاربرد دارد.