تاثیر آلزایمر بر آثار نقاشی: مطالعه موردی آثار ویلیام اوترموهلن
از دیرباز انسان از خودنگاره برای شناخت خود بهره برده است. وقتی هنرمند در آینه مینگرد، خود دومی را میبیند که ممکن است از آن غافل شده باشد. اما وقتی شخصی مبتلا به آلزایمر میشود چگونه خود را در آینه میبیند؟ چه ادراکی از خود دارد؟ مطالعه موارد بیماری همیشه راهگشای نوع بشر در شناخت حالت طبیعی بدن بوده است. برای فهم چگونگی عملکرد زیباییشناسی در مغز انسان و به خصوص مغز انسان هنرمند، بهترین روش مطالعه مغز هنرمندی است که دچار بیماری سیستم اعصاب مرکزی شده است. در این پژوهش ضمن مروری بر ساختار و انواع خودنگاره، به مطالعه آثار نقاشی اوترموهلن نقاش آمریکایی پرداختیم که قبل و بعد از ابتلا به آلزایمر خودنگارههای متعددی خلق کرده است. همچنین برای درک بهتر موضوع، نقاشیهای چند سال آخر قبل از تشخیص بیماری را نیز مورد بررسی قرار دادیم. نتایج حاصل از تحلیل نقاشیها و خودنگاره های اوترموهلن نشان میدهد که از چند سال قبل تشخیص بیماری دچار مشکلاتی در حافظه شده است و در نقاشیهای سری قطعات مکالمه سعی در حفظ هویت و شخصیت و دنیای خود داشته است. همچنین بررسی خودنگارههای وی نشان میدهد با پیشرفت بیماری آلزایمر وی دچار اختلال در درک حس توالی زمان و حس مکان (فاصلهای) شده است که خود را به صورت جابجایی در اجزای صورت نسبت به موقعیت اصلی آنها و بهم خوردن نسبت اندازهای آنها نشان داده است. با توجه به این که کارکرد حس بینایی در اوترموهلن تغییر چندانی نداشته است به نظر میرسد ادراک بینایی در وی مختل شده و منجر به اختلال در حس بدنآگاهی شده است. همچنین نتایج این پژوهش، هنردرمانی به خصوص هنرهای تجسمی را به عنوان درمانی مکمل برای بهبود وضعیت شناختی بیماران آلزایمر پیشنهاد میکند.
شاید فردا خودتون رو هم دیگه بیاد نیارین
ویرانگری آلزایمر در نقاشیهای ویلیام اوترموهلن
«ویلیام اوترموهلن» «William Utermohlen» را بسیاری از اهالی هنر به عنوان هنرمند نقاش مبتلا به بیماری آلزایمر میشناسند. وی که در سن ۶۲ سالگی متوجه این اختلال در وجود خود شد چندین پرتره از خود در زمانهای مختلف نقاشی کرد که به وضوح نابسامانی ذهن او را نشان میدهند.
در این ۵ سال اخیر، ویلیام هر چه جلوتر میرفت، تصاویر مبهمتری از چهره خود را به یاد داشت و تصاویر نامفهومتری از قبل را از خود ترسیم میکرد. به طوری که شما در مجموعه پرترههای ویلیام اوترموهلن به خوبی پیشرفت آلزایمر در مغز این هنرمند آمریکایی را میبینید. پس با ما در این مقاله از آیندهنگاران مغز همراه باشید تا روند بیماری آلزایمر را در نقاشیهای ویلیام اوترموهلن مشاهده کنید.
داستان زندگی هنرمند نقاش ویلیام اوترموهلن
ویلیام در سال ۱۹۳۳ در فیلادلفیا متولد شد. او بعد از تحصیل رشته هنر در دانشگاه پنسلوانیا به لندن رفت، جایی که با «پاتریشیا دموند» مورخ هنر آشنا شد و ازدواج کرد.
نقاشیهای ویلیام اوترموهلن هم زیبا هستند و هم تلخ. در واقع این نقاشیها لحظات پایانی زندگی ویلیام را به تصویر کشیدهاند. آثار این هنرمند از آن جهت ارزشمند است که روایتی جالب از تجربه فروپاشی ذهنی او را در طول بیماری آلزایمر نشان میدهند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید از زمانی که ویلیام متوجه بیماری خود شد، احساسی وحشتناک از زوال عقل و از دست دادن کنترل در آیندهای نزدیک را پیش روی خود تصور میکرد، بنابراین تصمیم گرفت تا برای بهبود بیماری و دوری از انزوا، نقاشیهای بیشتری با تمرکز بر موضوعات خاص خلق کند.
بیماری اوترموهلن چهار سال قبل از تشخیص پزشکان خود را نشان داد، زمانی که در به خاطر سپردن وقایع ساده به مشکل برمیخورد و وسایل ساده را پیدا نمیکرد. حتی یک بار در بازگشت از سفر پاریس گم شد، همسرش متوجه شد که او دیگر نمیتواند کراوات خود را گره بزند و در زمان صحبت جملات را از یاد می برد.
نقاشی های اوترموهلن
ویلیام اوترموهلن نقاش آلزایمری شروع به ثبت زندگی در نقاشیهایش کرد
در نقاشیهایی که ویلیام اوترموهلن بین سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ تحت عنوان «قطعات مکالمه» اجرا کرد، میکوشد که محیط اطراف خود را ثبت کند تا بتواند بر مشکلات ذهنیاش فائق آید. به عبارت دیگر هدف او از به تصویر درآوردن پیرامونش، متوقف کردن جریان زندگی و حفظ موقعیت زمانی و مکانی خود بود.
برای مثال در نقاشیهای ویلیام اوترموهلن «W9»، همسرش پاتریشیا را در کنار میز ناهارخوری به همراه دوست و یا شاگردش نشان میدهد. یک صندلی خالی نیز در تابلو وجود دارد، به نظر میرسد هنرمند در این مقطع با چالشی درباره جایگاه و نقش خود در زندگیاش رو به رو شده بود. آیا این صندلی خالی و کت ویلیام بر روی آن نشانه عدم حضور هنرمند است؟
تلاش این هنرمند برای فریز کردن لحظات در نقاشیهایش به طرز شگفتآوری عجیب به نظر میرسد. چه در ذهن او میگذشت و چه تصویری از آینده خود داشت که باعث شد زمان را به حالت تعلیق درآورد؟
احتمالاً ویلیام قصد داشت تا با باز کردن پای رویدادهای زندگی به بوم نقاشی، آنها را در آینده از دست ندهد و در برابر تخریب غیر قابل توصیف مغز مقاومت کند. وی تمام فضای خانه خود را با دقت بسیار زیاد به تصویر کشید و تصاویر روی دیوارها، مبلمان، اشیای روی میز و غیره را با ظرافت بازسازی کرد. این نقاشیها به شدت حسی هستند. شاید عجیبتر به نظر برسد که در نقاشیهای ویلیام اوترموهلن صدای مکالمات، بوی سیگار، طعم قهوه، نوشیدنیها و گرمای اتاق کاملا احساس میشود.
ویلیام مبتلا به آلزایمر
حتی روابط عاطفی و حلقه دوستانه هنرمند و همسرش نیز وارد نقاشیهای ویلیام شدهاند. هنرمند طیف ظریف احساسات و روابط عاطفی بین آنها را به خوبی آنالیز و بازسازی کرده است. به طور کلی ویلیام تمام چیزهایی که برایش ارزشمند بودند را ثبت کرده تا شاید با نگاه به آنها خاطراتش را زنده کند. همسرش پاتریشیا قهرمان اصلی زندگی اوست و به همین دلیل در بیشتر نقاشیها حضور دارد. گویی هنرمند با گره زدن تصاویر موجودات، اشیا، احساسات و غیره با بوم، دفتر خاطراتی ساخته که با تمام دنیای شخصی او پر شده تا سردرگمی خزندهای را که در وجودش حس میکرد، متوقف کند.
نام نقاشیهای ویلیام اوترموهلن نیز اشاره به زمانهای و مکانهایی دارند که نقاش در آنها زندگی میکند، مانند «W9» نام ناحیه، «مایدا واله» نام محل زندگی او، «مکالمه» رویدادهای در حال وقوع و غیره.
نقاشیهای ویلیام اوترموهلن با تاثیر از بیماری آلزایمر
به زودی کند شدن روند تفکر و از بین رفتن قدرت تکلم در william utermohlen آشکار شد و و نقاشیها اختلال حواس او را نشان دادند. ویلیام هر روز بیشتر از قبل توان گفتاری خود را از دست میداد. از این رو بیش از پیش خود را مجبور میکرد تا داستان زندگیاش را در نقاشیها بازگو کند، چرا که این روش، تنها راه برای معنا دادن به جریان زندگی از نظر او بود.
وی در آخرین تلاشهایش برای پیوند با جهان بیرون پرترههای مختلفی از خود در طی ۵ سال کشید، اما هر بار بخش عظیمی از چهرهاش را فراموش میکرد و نقاشی حالت طبیعی خود را از دست میداد. اختلال ذهنی، توانایی ویلیام برای درک پیرامون و همچنین تکنیکها و قواعد نقاشی را از بین برد و روند خلاقیت یا آفرینشگری او را در سال ۲۰۰۰ متوقف کرد. ویلیام اوترموهلن در نهایت در سال ۲۰۰۷ در لندن درگذشت.
William was admitted to the nursing home when he started documenting his condition to understand his condition better as he fights his way with dementia.
In 1996 –
He made the aforementioned self-portrait in 1996 and also made another one in 1996, and with his deteriorating mental skills, his art became more blandish and flatter.
In 1996 again –
William failed to keep the same sense of detail and vividness in his art as the artist struggled with Alzheimer’s.
In 1997 –
With every self-portrait William made, it became clear how sad he was to lose his gift, his art, which started to give up on him as his artworks suffered greatly.
In 1997 again –
Taking blows of time and the disease, losing the whole sense of intelligence, the world which previously seemed pictorial, was now becoming more flatter and dry.
In 1998 –
As he lived more with his Alzheimer’s, his sense of art was losing its own grip as the vivid strokes were now just some abstract work of a child, who is learning to draw. His art started to suffer massively as his spatial sense and ability to conceive things was crashing down.
In 1999 –
And there was the time when he failed to remember his own face. A portrait that is just randomly scribbled and there are haywire shadows of his face.
He finally was taken down by Alzheimer’s as his intelligence took a painful shot and his art died on him.
In 2000 –
Though William died in 2007, but an artist dies when his art dies on him. For him, that happened when he was diagnosed with this heinous disease and for him, it must have been his death then and there.
This one is for William Utermohlen and all those who are fighting to bring this sick disease down.
بدون شک این هنرمند مبتلا به آلزایمر، به خوبی توانسته بود تا بیماری خود را به صورت بصری و نه کلامی به تصویر بکشد. آثار سلف پرتره و نقاشی های ویلیام اوترموهلن همگی شاهد مبارزه بیامان او برای حفظ هویت فردی خود و تقویت پیوندهایش با جریان زندگی است.
عاااالی ممنون
چه وبسایت پرباری دارید، باید سر فرصت بیشتر اینجا وقت بگذرونم و بیاموزم، موفقترین باشین♥♥♥