نورولوژی بالینی

نوریت دهلیزی و سرگیجه وضعیتی حمله ای خوش خیم؛ مانور دیکس-هالپایک و مانور اپلی


» بررسی بالینی سرگیجه و اختلالات مخچه ای با خانم دکتر الهه امینی – بیمارستان رسول اکرم (ص) تهران
»» قسمت سوم

نوریت دهلیزی (Vestibular neuritis)

ترجمه:

نوریت دهلیزی (Vestibular neuritis)، که با نام‌های لابیرنتیت حاد (acute labyrinthitis) یا دهلیزی‌پاتی محیطی حاد (acute peripheral vestibulopathy) نیز شناخته می‌شود، معمولاً در بزرگسالان جوان (young adults) رخ می‌دهد و با شروع ناگهانی سرگیجه (sudden onset of vertigo) همراه است که اغلب با حالت تهوع (nausea) و استفراغ (vomiting) نیز همراه می‌شود. علائم این بیماری ممکن است برای چند روز تا چند هفته (several days to weeks) ادامه یابد و در اغلب موارد، بهبود خودبه‌خودی (spontaneous recovery) رخ می‌دهد، هرچند امکان عود بیماری (recurrence) نیز وجود دارد.

تبیین و گسترش:

نوریت دهلیزی (Vestibular neuritis) یکی از شایع‌ترین اختلالات سیستم دهلیزی محیطی (peripheral vestibular system) است که بدون درگیری شنوایی بروز می‌کند. این بیماری به علت التهاب عصب دهلیزی (vestibular nerve) ایجاد می‌شود که مسئول انتقال اطلاعات تعادلی از گوش داخلی به مغز است.

در اغلب موارد، این التهاب به دنبال عفونت ویروسی (viral infection) مانند ویروس هرپس سیمپلکس (Herpes Simplex Virus) یا در نتیجه پاسخ ایمنی بدن به عفونت رخ می‌دهد. سرگیجه ناگهانی و شدید (acute severe vertigo) علامت شاخص بیماری است و اغلب بیماران احساس می‌کنند که اتاق به دور آن‌ها می‌چرخد، حتی در حالت استراحت.

حالت تهوع و استفراغ (nausea and vomiting) که با سرگیجه همراه است، می‌تواند شدید باشد و بیمار را از انجام فعالیت‌های روزمره باز دارد. برخلاف لابیرنتیت (labyrinthitis) که معمولاً با اختلال شنوایی همراه است، در نوریت دهلیزی، شنوایی دست‌نخورده باقی می‌ماند.

دوره بیماری اغلب شامل:

  • مرحله حاد (acute phase): با سرگیجه و تهوع شدید برای چند روز آغاز می‌شود.

  • مرحله بهبودی (recovery phase): در طی چند هفته، مغز با شرایط جدید سازگار شده و علائم فروکش می‌کنند.

درمان معمولاً شامل:

  • داروهای ضد تهوع و سرگیجه (antiemetics and vestibular suppressants) در مرحله حاد

  • توان‌بخشی دهلیزی (vestibular rehabilitation therapy) در مواردی که علائم باقی بمانند

  • آموزش به بیمار درباره احتمال عود مجدد (recurrence) و نیاز به پیگیری بالینی

بنابراین، نوریت دهلیزی یک بیماری شایع در میان بزرگسالان جوان است که با شروع ناگهانی سرگیجه شدید بدون اختلال شنوایی بروز می‌کند. به رغم شدت علائم در ابتدا، در بیشتر موارد بهبودی کامل و خودبه‌خودی طی هفته‌ها رخ می‌دهد. آگاهی از نشانه‌های اولیه و پیگیری مناسب، نقش مهمی در پیشگیری از مزمن شدن علائم دارد. رعایت پروتکل‌های درمانی و توانبخشی دهلیزی می‌تواند روند بازگشت به عملکرد طبیعی را تسریع کند.


ترجمه:

نکته مهم این است که در نوریت دهلیزی (vestibular neuritis)، شنوایی تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد (hearing is not affected)، چراکه بخش حلزونی (cochlear portion) از عصب هشتم مغزی (eighth cranial nerve) سالم باقی می‌ماند. بیماران معمولاً در مرحله حاد (acute phase) ترجیح می‌دهند بی‌حرکت دراز بکشند (lie still) و غالباً سر خود را به سمت گوش سالم (unaffected ear) متمایل می‌کنند. در برخی موارد، بیماران از سابقه اخیر یک بیماری تب‌دار (febrile illness) خبر می‌دهند که این موضوع، احتمال عامل ویروسی (viral etiology) را مطرح می‌کند و ویروس هرپس سیمپلکس نوع ۱ (herpes simplex virus type 1) به‌عنوان محتمل‌ترین عامل در نظر گرفته می‌شود.

تبیین و گسترش:

عدم درگیری شنوایی (Hearing is not affected) در نوریت دهلیزی، نکته کلیدی در افتراق آن از سایر اختلالات دهلیزی نظیر لابیرنتیت (labyrinthitis) است. در نوریت دهلیزی، التهاب محدود به شاخه دهلیزی از عصب هشتم مغزی است و شاخه حلزونی که اطلاعات شنوایی را منتقل می‌کند، سالم باقی می‌ماند (intact cochlear portion). بنابراین، بیمار هیچ نشانه‌ای از کاهش شنوایی یا وزوز گوش تجربه نمی‌کند، که در تشخیص افتراقی بسیار حائز اهمیت است.

در مرحله حاد بیماری (acute phase)، سرگیجه آن‌چنان شدید است که بیمار ترجیح می‌دهد در وضعیت ثابت دراز بکشد تا از تشدید علائم جلوگیری کند. حرکت یا تغییر وضعیت می‌تواند باعث افزایش سرگیجه و تهوع شود. تمایل سر به سمت گوش سالم (head tilt toward the unaffected ear) نشان‌دهنده تلاش بدن برای تطابق با اختلال عملکرد یک‌طرفه در سیستم دهلیزی است و نوعی جبران عصبی اولیه محسوب می‌شود.

در برخی از بیماران، پیش از شروع علائم نوریت دهلیزی، سابقه‌ای از عفونت تنفسی فوقانی با تب (febrile upper respiratory illness) گزارش می‌شود که از لحاظ بالینی، فرضیه علت ویروسی (viral etiology) را تقویت می‌کند. مطالعات پاتوفیزیولوژیک نشان داده‌اند که ویروس هرپس سیمپلکس نوع ۱ (HSV-1) ممکن است در گانگلیون دهلیزی به صورت نهفته باقی بماند و در شرایط خاصی فعال شده و موجب التهاب در عصب دهلیزی گردد.

بنابراین، نوریت دهلیزی با حفظ کامل شنوایی و درگیری محدود به بخش دهلیزی عصب هشتم مغزی شناخته می‌شود. وجود رفتارهای تطابقی مانند دراز کشیدن و انحراف سر به سمت گوش سالم نشانه‌ای از شدت اختلال در تعادل و تلاش بدن برای بازگرداندن هموستاز است. سابقه بیماری تب‌دار اخیر می‌تواند کلیدی برای تشخیص علت ویروسی بیماری باشد که ویروس هرپس سیمپلکس نوع ۱ رایج‌ترین مظنون آن است. این یافته‌ها، تشخیص دقیق و انتخاب درمان مناسب را تسهیل می‌کنند.


ترجمه:

این بیماری معمولاً سیر خودمحدودشونده‌ای (self-limiting course) دارد، اما برای کاهش علائم (symptomatic relief) می‌توان از داروهای ضد سرگیجه (anti-vertigo medications) استفاده کرد و در برخی موارد، کورتیکواستروئیدها (corticosteroids) مانند پردنیزون (prednisone) به‌مدت ۱۰ تا ۱۴ روز تجویز می‌شوند تا التهاب کاهش یافته و روند بهبودی تسهیل شود (reduce inflammation and improve recovery).

تبیین و گسترش:

نوریت دهلیزی (Vestibular neuritis) یک بیماری خوش‌خیم و خودمحدودشونده است که در بیشتر موارد بدون نیاز به مداخله جدی پزشکی، به‌مرور زمان بهبود می‌یابد. این ویژگی نشان‌دهنده سیر طبیعی و خودبه‌خودی بیماری (self-limiting course) است که در طی چند هفته با بهبود تدریجی علائم تعادلی همراه است.

با این حال، به دلیل شدت قابل‌توجه سرگیجه (vertigo) و علائم همراه مانند تهوع و اختلال تعادل، بسیاری از بیماران در مراحل اولیه به درمان علامتی (symptomatic relief) نیاز دارند. این درمان‌ها معمولاً شامل موارد زیر هستند:

  1. داروهای ضد سرگیجه (anti-vertigo medications):
    مانند مکلزین (meclizine)، دیمن‌هیدرینات (dimenhydrinate) یا بتاهیستین (betahistine) برای کاهش سرگیجه و حالت تهوع. این داروها در مرحله حاد بسیار مؤثرند اما نباید طولانی‌مدت استفاده شوند زیرا ممکن است جبران عصبی (central compensation) را مختل کنند.

  2. کورتیکواستروئیدها (corticosteroids):
    در برخی بیماران، به‌ویژه آن‌هایی که در مراحل ابتدایی بیماری مراجعه می‌کنند، پردنیزون (prednisone) به مدت ۱۰ تا ۱۴ روز تجویز می‌شود. هدف از مصرف آن، کاهش التهاب عصبی (reduce neural inflammation) و افزایش سرعت بهبودی عملکرد دهلیزی (enhance vestibular recovery) است. شواهد بالینی نشان داده‌اند که استروئیدها در تسریع بازگشت عملکرد تعادلی مؤثر هستند، به‌ویژه اگر زودهنگام تجویز شوند.

  3. توان‌بخشی دهلیزی (vestibular rehabilitation):
    در مواردی که علائم بیش از چند هفته ادامه یابد یا بیمار دچار اختلال تعادل پایدار شود، تمرین‌های توان‌بخشی دهلیزی برای افزایش تطابق مرکزی مغز با اختلال محیطی تجویز می‌گردد.

بنابراین، اگرچه نوریت دهلیزی اغلب به‌طور خودبه‌خودی بهبود می‌یابد، اما درمان دارویی هدفمند می‌تواند رنج بیمار را کاهش داده و روند بهبودی را تسریع کند. استفاده از کورتیکواستروئیدها مانند پردنیزون به‌عنوان درمان کوتاه‌مدت، به‌ویژه در مراحل اولیه، می‌تواند نقش کلیدی در کاهش التهاب عصب دهلیزی و بازیابی تعادل ایفا کند. رویکردی ترکیبی از درمان علامتی، مراقبت حمایتی و توان‌بخشی می‌تواند نتایج بالینی مطلوبی برای بیمار فراهم آورد.


سرگیجه وضعیتی حمله‌ای خوش‌خیم

(Benign Paroxysmal Positional Vertigo یا BPPV)

ترجمه:

BPPV یکی از شایع‌ترین علل سرگیجه (common causes of vertigo) در جمعیت عمومی محسوب می‌شود.

این وضعیت در اثر جدا شدن کریستال‌های کربنات کلسیم (calcium carbonate crystals) موسوم به اتوکونیا (otoconia) از اوتریکول (utricle) ایجاد می‌شود. این کریستال‌ها سپس به داخل مجرای نیم‌دایره‌ای (semicircular canals) مهاجرت می‌کنند یا به کوپولا (cupula) می‌چسبند.

بیماران معمولاً هنگام دراز کشیدن، بلند شدن از تخت، غلت زدن در رختخواب یا بالا بردن گردن برای نگاه کردن به بالا دچار سرگیجه می‌شوند.

سرگیجه معمولاً شدید (intense vertigo) است، از چند ثانیه تا چند دقیقه طول می‌کشد و ممکن است با حالت تهوع و استفراغ (nausea and vomiting) همراه باشد.

تبیین و گسترش:

سرگیجه وضعیتی حمله‌ای خوش‌خیم (Benign Paroxysmal Positional Vertigo یا BPPV) یکی از شایع‌ترین اختلالات دستگاه دهلیزی محیطی است که موجب سرگیجه موقعیتی (positional vertigo) در پاسخ به حرکات خاص سر می‌شود. این وضعیت بیشتر در میانسالی و سالمندی دیده می‌شود، ولی می‌تواند در هر سنی رخ دهد.

علت اصلی BPPV، جدا شدن اتوکونیا (otoconia) از غشای اتولیتی در اوتریکول (utricle) است. این ذرات کریستالی به‌طور غیرطبیعی وارد مجرای نیم‌دایره‌ای خلفی یا جانبی (posterior or lateral semicircular canal) می‌شوند. با حرکات خاص سر، این کریستال‌ها جریان غیرطبیعی اندولنف (endolymph) ایجاد می‌کنند و باعث تحریک اشتباه گیرنده‌های حرکتی تعادل می‌گردند. نتیجه این تحریکات، ایجاد احساس چرخش شدید محیطی (intense spinning vertigo) است.

از نشانه‌های بالینی مهم BPPV می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • شروع ناگهانی سرگیجه هنگام تغییر وضعیت سر (مثلاً دراز کشیدن، غلت زدن، یا نگاه به بالا)

  • کوتاه بودن مدت حمله‌ها (معمولاً کمتر از یک دقیقه)

  • همراهی با تهوع یا استفراغ در برخی موارد

  • عدم وجود علائم عصبی مرکزی یا اختلال شنوایی

تشخیص معمولاً با استفاده از مانور دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike maneuver) صورت می‌گیرد که سرگیجه و نیستاگموس ویژگی‌دار (characteristic nystagmus) را القا می‌کند.

بنابراین، BPPV شایع‌ترین نوع سرگیجه موقعیتی خوش‌خیم است که به‌علت جابجایی کریستال‌های اتوکونیا در مجاری نیم‌دایره‌ای گوش داخلی ایجاد می‌شود. سرگیجه در این بیماران اغلب با تغییر موقعیت سر تحریک می‌شود، مدت کوتاهی دارد و با حالت تهوع همراه است. شناخت ویژگی‌های بالینی BPPV و تمایز آن از علل خطرناک‌تر سرگیجه، برای ارزیابی سریع و درمان مناسب بسیار حیاتی است.


ترجمه:

یکی از ویژگی‌های افتراق‌دهنده کلیدی (key distinguishing features) این است که اگرچه بسیاری از انواع سرگیجه (vertigo) ممکن است با تغییر وضعیت بدتر شوند، اما در BPPV، تنها محرک بروز سرگیجه تغییر وضعیت بدن است (exclusively triggered by positional changes).

در اغلب موارد، علت مشخصی یافت نمی‌شود (no identifiable cause). با این حال، اگر عامل مشخصی شناسایی شود، ضربه به سر (head trauma) شایع‌ترین عامل زمینه‌ساز است. اگرچه BPPV یک اختلال دهلیزی محیطی (peripheral vestibular disorder) محسوب می‌شود، اما علائمی مشابه سرگیجه موقعیتی (positional vertigo) ممکن است به‌ندرت در اثر ضایعات دهلیزی مرکزی (central vestibular lesions) نیز بروز کنند.

تبیین و گسترش:

تمایز بالینی BPPV با سایر انواع سرگیجه اهمیت زیادی دارد، زیرا الگوی بروز علائم در آن ویژگی خاصی دارد. در حالی‌که بسیاری از بیماران با اختلالات دهلیزی دیگر، هنگام حرکت سر یا بدن دچار تشدید علائم می‌شوند، در BPPV فقط تغییر وضعیت مانند دراز کشیدن، چرخیدن در تخت یا خم کردن سر به سمت بالا سرگیجه را تحریک می‌کند. به بیان دیگر، تغییرات وضعیتی محرک اختصاصی BPPV هستند، و این ویژگی به‌عنوان یک نشانگر افتراقی کلیدی عمل می‌کند.

در اکثر بیماران، هیچ علت واضحی برای بروز BPPV یافت نمی‌شود، و این حالت به‌صورت ایدیوپاتیک (idiopathic) در نظر گرفته می‌شود. اما در مواردی که علت قابل شناسایی وجود دارد، ضربه به سر (head trauma) به‌ویژه ضربات خفیف یا متوسط، شایع‌ترین عامل ایجادکننده BPPV است. این نوع ضربه می‌تواند منجر به جدا شدن اتوکونیا از اوتریکول و ورود آن‌ها به مجاری نیم‌دایره‌ای شود.

اگرچه BPPV به‌طور کلاسیک به‌عنوان یک اختلال محیطی مطرح است، باید توجه داشت که ضایعات ناحیه مرکزی مغز، مانند سکته مخچه‌ای یا آسیب ساقه مغز نیز ممکن است به‌ندرت علائمی مشابه ایجاد کنند. در این موارد، سرگیجه وضعیتی مرکزی (central positional vertigo) مطرح می‌شود که معمولاً ویژگی‌های غیرمعمول مانند نیستاگموس عمودی پایدار، عدم خستگی‌پذیری پاسخ‌ها یا وجود علائم نورولوژیک همراه دارد.

بنابراین، ویژگی افتراقی کلیدی BPPV این است که سرگیجه فقط با تغییر وضعیت بدن ایجاد می‌شود، نه صرفاً تشدید علائم در حین حرکت. این خصوصیت آن را از سایر اختلالات دهلیزی متمایز می‌سازد. در بیشتر بیماران، علت مشخصی یافت نمی‌شود، ولی در صورت وجود عامل مشخص، ضربه به سر شایع‌ترین علت است. هرچند BPPV اختلالی محیطی است، اما نباید احتمال نادر سرگیجه وضعیتی با منشاء مرکزی را نیز نادیده گرفت، به‌ویژه در حضور علائم غیرمعمول یا نورولوژیک.


ترجمه:

سرگیجه وضعیتی حمله‌ای خوش‌خیم (Benign Paroxysmal Positional Vertigo یا BPPV) با استفاده از آزمایش‌های موقعیتی (positional tests) مانند مانور دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike maneuver) یا سایر آزمون‌های وضعیتی تشخیص داده می‌شود.

در تست دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike test)، بیمار در وضعیت نشسته با پاهای کشیده قرار می‌گیرد. سپس سر بیمار به اندازه ۴۵ درجه به یک طرف چرخانده می‌شود و بلافاصله بیمار در حالت خوابیده به پشت قرار داده می‌شود به‌طوری که سر حدود ۴۵ درجه پایین‌تر از سطح افقی آویزان باشد (از لبه تخت یا میز معاینه). سپس همین مانور برای سمت مقابل نیز تکرار می‌شود.

در هر مرحله، از بیمار درباره شروع، شدت و مدت سرگیجه (onset, intensity, and duration of vertigo) سوال می‌شود و پزشک به‌دقت زمان شروع، مدت و جهت نیستاگموس (latency and direction of nystagmus) را بررسی می‌کند.

تبیین و گسترش:

تشخیص دقیق BPPV به استفاده از آزمون‌های موقعیتی تخصصی بستگی دارد که با هدف تحریک مجاری نیم‌دایره‌ای و مشاهده پاسخ‌های چشمی و بالینی انجام می‌شوند. مانور دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike maneuver) یکی از مهم‌ترین و استانداردترین آزمون‌ها برای شناسایی BPPV در مجرای نیم‌دایره‌ای خلفی (posterior semicircular canal) است که شایع‌ترین فرم BPPV می‌باشد.

در این مانور:

  • ابتدا بیمار در وضعیت نشسته قرار دارد.

  • سر بیمار به‌طور دقیق ۴۵ درجه به یک سمت چرخانده می‌شود.

  • سپس بیمار با سرعت به وضعیت خوابیده به پشت منتقل می‌شود، در حالی‌که سر از لبه تخت آویزان است.

  • در این وضعیت، کریستال‌های اتوکونیا (otoconia) داخل مجرای نیم‌دایره‌ای حرکت کرده و گیرنده‌های دهلیزی را تحریک می‌کنند.

  • این تحریک باعث ایجاد سرگیجه چرخشی شدید و نیستاگموس ویژگی‌دار می‌شود.

پزشک در حین آزمون به چند شاخص کلیدی توجه می‌کند:

  • تأخیر در شروع سرگیجه (latency): معمولاً چند ثانیه پس از قرار گرفتن در وضعیت خوابیده.

  • مدت زمان سرگیجه: معمولاً کمتر از یک دقیقه.

  • جهت و نوع نیستاگموس: که می‌تواند نشانگر نوع مجرای درگیر باشد.

تست برای هر دو سمت انجام می‌شود تا تشخیص دقیق‌تر و جانبی‌سازی ضایعه امکان‌پذیر شود.

بنابراین، مانور دیکس-هالپایک ابزار اصلی تشخیصی در BPPV محسوب می‌شود و با ایجاد تغییر ناگهانی در موقعیت سر، امکان بررسی بالینی دقیق سرگیجه وضعیتی و نیستاگموس وابسته به موقعیت را فراهم می‌کند. شناخت صحیح الگوی پاسخ بیمار در این آزمون، به پزشک کمک می‌کند تا نوع مجرای درگیر را شناسایی کرده و درمان مناسب (مانند مانور اپلی) را برنامه‌ریزی کند. توجه به شاخص‌هایی مانند تاخیر، شدت، مدت و جهت نیستاگموس برای افتراق BPPV از سایر علل سرگیجه حیاتی است.


ترجمه:

در BPPV تیپیک (typical BPPV)، سرگیجه (vertigo) معمولاً چند ثانیه پس از یک تأخیر کوتاه (latency) آغاز می‌شود و اغلب با نیستاگموس چرخشی (torsional nystagmus) همراه است. علائم پس از مدت کوتاهی در همان وضعیت به‌طور خودبه‌خود برطرف می‌شوند و در صورت تکرار مانورهای تشخیصی، کاهش پاسخ (habituation) و خستگی‌پذیری علائم مشاهده می‌شود.

اگرچه BPPV ممکن است چندین هفته ادامه یابد، اما اغلب به‌صورت خودبه‌خود بهبود می‌یابد، با این حال، عود بیماری امکان‌پذیر است. پایه اصلی درمان، مانور اپلی (Epley maneuver) یا درمان جااندازی (repositioning therapy) است که می‌تواند به بازگرداندن کریستال‌های جابجا شده (otoconia) به موقعیت طبیعی خود کمک کند. در برخی موارد، داروهای سرکوب‌کننده دهلیزی (vestibular suppressants) می‌توانند در مرحله حاد، تسکین موقت علائم را فراهم کنند.

تبیین و گسترش:

ویژگی‌های بالینی BPPV تیپیک

در نوع رایج BPPV، علائم معمولاً با تأخیر چند ثانیه‌ای پس از تغییر وضعیت سر ظاهر می‌شوند. این تأخیر به دلیل مدت زمانی است که کریستال‌های اتوکونیا (otoconia) نیاز دارند تا درون مجاری نیم‌دایره‌ای حرکت کرده و گیرنده‌های تعادلی (vestibular receptors) را تحریک کنند. نوع نیستاگموس در BPPV معمولاً چرخشی و به سمت گوش پایین‌تر (affected ear) است و جهت آن می‌تواند به تشخیص مجرای درگیر کمک کند.

خستگی‌پذیری علائم (fatigability) پدیده‌ای است که در آن، با تکرار آزمون موقعیتی، شدت سرگیجه و نیستاگموس کاهش می‌یابد، که می‌تواند تاییدی برای منشأ محیطی سرگیجه باشد.

سیر بیماری و عود آن

در بیشتر بیماران، BPPV طی چند روز تا چند هفته بهبود می‌یابد، اما در درصدی از موارد، عود مجدد علائم در ماه‌ها یا سال‌های بعد مشاهده می‌شود. برخی از عوامل خطر برای عود عبارتند از: سن بالا، آسیب سر (head trauma) و اختلالات گوش داخلی.

درمان‌های مؤثر برای BPPV

  1. مانور اپلی (Epley maneuver):
    مؤثرترین و پرکاربردترین روش درمانی است که هدف آن، بازگرداندن اتوکونیا به وستیبول (utricle) از طریق حرکات کنترل‌شده سر در جهات خاص است.

  2. درمان دارویی حمایتی:
    در مواردی که سرگیجه بسیار شدید است، ممکن است داروهایی مانند مکلیزین، دیفن‌هیدرامین یا بنزودیازپین‌ها برای کاهش سرگیجه و تهوع در فاز حاد تجویز شوند. اما باید توجه داشت که استفاده طولانی‌مدت از این داروها توصیه نمی‌شود، زیرا می‌تواند فرایند تطابق دهلیزی را به تأخیر بیندازد.

بنابراین، BPPV تیپیک یک اختلال محیطی قابل درمان و شایع است که با شناخت الگوی شروع با تأخیر، نیستاگموس چرخشی، خستگی‌پذیری علائم و پاسخ سریع به مانورهای جااندازی، قابل افتراق از سایر انواع سرگیجه می‌باشد. درمان‌های غیرتهاجمی مانند مانور اپلی نه‌تنها سریع و مؤثر هستند، بلکه از مصرف غیرضروری داروها نیز جلوگیری می‌کنند. با این حال، آگاهی از احتمال عود بیماری و لزوم پیگیری بیماران اهمیت دارد.


ترجمه:

آزمون دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike Test)

۱. در حالی که بیمار در وضعیت نشسته (patient sitting) قرار دارد، گردن به حالت کشیده و به یک سمت چرخانده می‌شود (the neck is extended and turned to one side) (پنل A).

۲. سپس بیمار به‌سرعت به وضعیت طاق‌باز قرار داده می‌شود (placed supine rapidly)، به‌گونه‌ای که سر از لبه تخت آویزان بماند و همچنان به همان سمت چرخیده باشد (the head hangs over the edge of the bed, still turned to the side).

۳. بیمار در این وضعیت باقی می‌ماند (kept in this position) و به‌مدت ۳۰ ثانیه برای مشاهده نیستاگموس بررسی می‌شود (observed for nystagmus for 30 seconds).

توصیف تحلیلی از تصویر: تست دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike Test)

کاربرد بالینی تست دیکس-هالپایک

تست دیکس-هالپایک یک آزمون بالینی دقیق برای ارزیابی سرگیجه وضعیتی خوش‌خیم حمله‌ای (Benign Paroxysmal Positional Vertigo یا BPPV) است. این تست به طور خاص عملکرد سیستم دهلیزی خلفی (Posterior Semicircular Canal) را بررسی کرده و به تشخیص اختلالات گوش داخلی (Inner Ear Disorders) کمک می‌کند. در این آزمون، تحریک وضعیت خاصی از سر و گردن باعث بروز نیستاگموس (Nystagmus) و سرگیجه در بیماران دچار BPPV می‌شود.

مراحل اجرای تست بر اساس تصویر:

۱. وضعیت ابتدایی بیمار (Panel A):
بیمار در حالت نشسته قرار گرفته و گردن او به سمت یکی از شانه‌ها چرخش داده شده و اکستنشن (Extension) می‌یابد. پزشک سر بیمار را به گونه‌ای نگه می‌دارد که چرخش و کشیدگی گردن حفظ شود.

۲. حرکت به وضعیت خوابیده (Panel B):
بیمار با حرکتی سریع به حالت خوابیده طاق‌باز (Supine Position) در می‌آید، به طوری که سر از لبه تخت آویزان شده و همچنان در همان جهت چرخش اولیه باقی بماند. این موقعیت باعث تحریک مجرای نیم‌دایره‌ای خلفی گوش داخلی می‌شود.

  1. بررسی پاسخ چشمی (Nystagmus):
    در این مرحله، بیمار به مدت ۳۰ ثانیه در وضعیت خوابیده نگه داشته می‌شود و پزشک به دقت چشم‌ها را از نظر حرکات سریع غیرارادی (نیستاگموس) مشاهده می‌کند. وجود نیستاگموس و احساس سرگیجه شدید به نفع BPPV است.

بنابراین، تست دیکس-هالپایک ابزاری ساده و غیرتهاجمی مؤثر در تشخیص سرگیجه وضعیتی خوش‌خیم حمله‌ای است. اگرچه ساده به نظر می‌رسد، اما اجرای صحیح آن مستلزم درک دقیق آناتومی دهلیزی، رعایت ترتیب حرکات و بررسی دقیق پاسخ چشمی بیمار است. تفسیر صحیح نتیجه این تست، پزشک را در تصمیم‌گیری درمانی برای استفاده از مانورهای اصلاحی مانند Epley Maneuver یاری می‌رساند.


ترجمه:

آزمون جااندازی اپلی (Epley Repositioning Test)

مانور اپلی (Epley Maneuver)

شامل چهار مرحله است:

(۱) مانور دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike maneuver)
(۲) چرخاندن سر به سمت مقابل (turning the head to the opposite side)
(۳) غلتیدن به سمت مقابل با سر رو به پایین (rolling over onto the opposite side, head downward)
(۴) نشستن و سپس چرخاندن سر به جلو (sitting up and then turning the head forward)

مرحله ۱: از وضعیت نشسته به وضعیت خوابیده به پشت حرکت داده می‌شود (move from sitting to reclining position)، در حالی‌که سر ۴۵ درجه به عقب خم شده و گوش آسیب‌دیده به سمت پایین چرخیده است (head extended 45 degrees over the end of the table, turned with the “bad” ear down) (مثلاً چپ).

مرحله ۲: سر به‌آرامی به سمت راست چرخانده می‌شود (turn the head to the right slowly) طی مدت ۱ دقیقه.

مرحله ۳: بیمار به سمت راست غلتانده می‌شود، به‌طوری که سر رو به زمین باشد (roll over onto the right side, with the head looking down at the floor).

مرحله ۴: به‌آرامی به وضعیت نشسته بازگردانده می‌شود (slowly return to sitting position) با چانه به سمت پایین خم‌شده (chin tilted down).

توصیف تحلیلی از تصویر: مانور اپلی (Epley Maneuver)

کاربرد بالینی مانور اپلی

مانور اپلی یا Epley Maneuver یک روش درمانی مؤثر، غیرتهاجمی و ساختاریافته برای بهبود سرگیجه وضعیتی خوش‌خیم حمله‌ای (BPPV) است. این تکنیک بر اساس فرض جابه‌جایی کریستال‌های اتولیتی (Otolithic Debris) در داخل مجرای نیم‌دایره‌ای خلفی (Posterior Semicircular Canal) طراحی شده و باعث بازگرداندن ذرات کلسیمی به ناحیه امن گوش داخلی (Utricle) می‌شود.

مراحل مانور اپلی بر اساس تصویر:

۱. مرحله اول – آغاز با تست دیکس-هالپایک (Dix-Hallpike Maneuver):
بیمار از حالت نشسته به وضعیت خوابیده طاق‌باز با سر آویزان منتقل می‌شود. سر حدود ۴۵ درجه به سمت گوش مبتلا چرخانده شده و پایین‌تر از سطح تخت قرار می‌گیرد. این وضعیت معادل تست دیکس-هالپایک است و باعث تحریک مجرای نیم‌دایره‌ای حاوی کریستال می‌شود.

۲. مرحله دوم – چرخش سر به سمت مقابل:
بدون تغییر در موقعیت بدن، سر بیمار به آرامی به سمت گوش سالم چرخانده می‌شود، به طوری که به‌صورت ۴۵ درجه در جهت مخالف قرار گیرد. این مرحله به هدایت ذرات در امتداد کانال دهلیزی کمک می‌کند.

۳. مرحله سوم – چرخش کل بدن روی پهلو:
بیمار به پهلوی سالم چرخیده و سر در همین حین به گونه‌ای قرار می‌گیرد که رو به زمین باشد. این مرحله بسیار حیاتی است زیرا ذرات اتولیتی را از کانال نیم‌دایره‌ای خارج کرده و به طرف utricle هدایت می‌کند.

۴. مرحله چهارم – بازگشت به وضعیت نشسته:
بیمار به آرامی به وضعیت نشسته باز می‌گردد و سر به سمت جلو خم می‌شود تا از بازگشت ذرات به کانال جلوگیری شود.

بنابراین، مانور اپلی یکی از مؤثرترین درمان‌های غیر دارویی برای سرگیجه ناشی از جابجایی ذرات اتولیتی در BPPV است که با موفقیت در مطب‌ها، فیزیوتراپی و کلینیک‌های گوش و حلق و بینی استفاده می‌شود. اجرای صحیح این تکنیک، می‌تواند علائم بیماران را در اغلب موارد تنها با یک یا دو بار تکرار به‌طور کامل برطرف کند. شناخت مراحل و ترتیب حرکات، برای درمانگران و پزشکان عمومی حیاتی است تا از بازگشت علائم جلوگیری شود.

Elahe Amini

Assistant Professor of Neurology

Iran University of Medical Sciences 


» بررسی بالینی سرگیجه و اختلالات مخچه ای با خانم دکتر الهه امینی – بیمارستان رسول اکرم (ص) تهران

» ادامه مبحث سرگیجه و اختلالات مخچه‌ای 


» کتاب بیماری‌های مغز و اعصاب آینده‌نگاران مغز
»» تمامی کتاب

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا