مغز و اعصابنوروفیزیولوژی

استرس مثبت و منفی چیست؟ نگاهی علمی به ماهیت استرس، تاریخچه آن و نقش آن در موفقیت یا شکست

استرس، گاهی دشمن و گاهی بهترین دوست ماست. «آینده‌نگاران مغز» اینجا است تا به شما نشان دهد چطور استرس مثبت را به نیروگاه موفقیت تبدیل کنید و از دام استرس منفی فرار کنید. با تکیه بر پژوهش‌های روز دنیا در علوم اعصاب و روان‌شناسی، این مجموعه مفاهیم پیچیده را به زبان ساده و دلنشین شرح می‌دهد، از تاریخچه فیزیولوژیک استرس می‌گوید و راه‌هایی علمی برای تعادل در زندگی ارائه می‌دهد. اگر می‌خواهید رازهای پشت پرده استرس را کشف کنید و زندگی پربارتری بسازید، «آینده‌نگاران مغز» همسفر شماست.

استرس؛ شمشیری دو لبه میان شکوفایی و فروپاشی

اگر روزی تاریخ علم را ورق بزنیم، خواهیم دید که مفهوم «استرس» (Stress) تنها واژه‌ای روان‌شناختی نیست، بلکه پدیده‌ای پیچیده و چندوجهی است که ریشه در زیست‌شناسی، روان، و حتی تمدن بشر دارد. هانس سلیه، پدر علم استرس، در دهه ۱۹۳۰ برای نخستین‌بار این واژه را وارد گفتمان فیزیولوژی کرد. او کشف کرد که بدن ما در مواجهه با محرک‌ها، الگوهای خاصی از واکنش‌های زیستی را نشان می‌دهد؛ پاسخی یکپارچه و غیرارادی به هر آن‌چه به عنوان «تهدید» یا «فرصت» ادراک می‌شود.

اما آیا استرس همیشه مخرب است؟ آیا می‌توان از آن، پلی به‌سوی شکوفایی ساخت؟

استرس مثبت؛ موتور محرک پیشرفت

آن‌چه به آن استرس مثبت (Eustress) می‌گوییم، همان نیروی نهفته‌ای‌ست که انسان را از رخوت بیرون می‌کشد، او را به حرکت وامی‌دارد، تمرکز ذهن را افزایش می‌دهد و اوج خلاقیت را می‌آفریند. در حقیقت، هر موفقیت بزرگ، ردپایی از این نوع استرس دارد. موعد پروژه‌ای که نزدیک است، امتحانی که در راه است، یا سخنرانی‌ای در برابر صدها نفر؛ همگی اگر به‌درستی مدیریت شوند، می‌توانند فرد را به قله‌های تجربه، اعتماد به‌نفس، و رضایت درونی برسانند.

استرس منفی؛ فرسایش خاموش جسم و جان

در نقطه مقابل، استرس منفی (Distress) قرار دارد. این‌گونه استرس، هنگامی رخ می‌دهد که منابع روانی یا فیزیولوژیک فرد، دیگر توان پاسخ‌دهی مؤثر را ندارند. این وضعیت، نه تنها تمرکز و عملکرد را کاهش می‌دهد، بلکه در بلندمدت می‌تواند زمینه‌ساز اختلالات اضطرابی، بیماری‌های قلبی، اختلالات گوارشی، اختلال خواب، و حتی تضعیف سیستم ایمنی شود. هنگامی که استرس از حد کنترل خارج می‌شود، نه تنها موفقیت را از بین می‌برد، بلکه فرد را به مرز فرسودگی و فروریختگی روانی می‌کشاند.

تضاد استرس و عملکرد؛ قانون یِرکس-دادسون (Yerkes-Dodson Law)

بر اساس این قانون مشهور روان‌شناختی، رابطه‌ای منحنی‌شکل میان میزان استرس و عملکرد فرد وجود دارد. در سطوح پایین استرس، فرد بی‌انگیزه و منفعل است. با افزایش استرس مثبت، عملکرد نیز رشد می‌کند؛ اما اگر شدت استرس از نقطه بهینه عبور کند، عملکرد به سرعت سقوط می‌کند و فرد دچار اضطراب، سردرگمی و اختلال تصمیم‌گیری می‌شود. این منحنی، تصویری گویای آن است که اندکی استرس برای موفقیت ضروری است، اما بیش از حد آن، سمی‌ست.

راز موفقیت؛ مهارت در هدایت استرس

در دنیای پرچالش امروز، موفقیت نه در «حذف استرس»، بلکه در درک، هدایت، و بهره‌برداری هوشمندانه از آن نهفته است. متخصصان، کارآفرینان، ورزشکاران و هنرمندان بزرگ آموخته‌اند که استرس را مدیریت کنند، نه از آن بگریزند. آن‌ها یاد گرفته‌اند اضطراب را به تمرکز، ترس را به انگیزه، و فشار را به پرواز تبدیل کنند.

وقتی استرس مسری می‌شود؛ انتقال خاموش اضطراب

شاید عجیب به‌نظر برسد، اما استرس می‌تواند مسری باشد. مطالعات روان‌شناسی اجتماعی و علوم اعصاب در سال‌های اخیر نشان داده‌اند که استرس نه‌تنها یک تجربه درونی، بلکه پدیده‌ای قابل‌انتقال میان انسان‌هاست. وقتی در کنار فردی مضطرب، عصبانی یا پرتنش قرار می‌گیریم، مغز ما به شکل ناخودآگاه و از طریق شبکه نورونی «نورون‌های آینه‌ای» (Mirror Neurons) شروع به تقلید حالات و احساسات او می‌کند. این واکنش زیستی باعث ترشح هورمون‌های استرس مانند کورتیزول حتی در بدن فردی می‌شود که صرفاً ناظر استرس دیگران بوده است.

تحقیقات دانشگاه کلن و دانشگاه نیویورک نشان داده‌اند که تماشای یک دوست، همکار یا حتی غریبه‌ای مضطرب، به‌ویژه در موقعیت‌های گروهی یا شغلی، می‌تواند سطح استرس ما را نیز بالا ببرد؛ پدیده‌ای که آن را “استرس دست‌دوم” (Secondhand Stress) می‌نامند.

در محیط‌های کاری، خانوادگی و آموزشی، همین ویژگی باعث می‌شود که یک فرد مضطرب، بدون گفتن حتی یک کلمه، موجی از فشار روانی را به دیگران منتقل کند. به همین دلیل، مدیریت استرس نه‌تنها برای خود فرد اهمیت دارد، بلکه مسئولیتی اخلاقی در برابر سلامت روان اطرافیان نیز هست.

قرنی که نامش را استرس گذاشته‌اند

اگر روزگاری انسان با بیماری‌های واگیردار یا فقر و جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کرد، امروز استرس مزمن و پنهان، مرزهای روان انسان را تهدید می‌کند. کارشناسان سلامت روان، جامعه‌شناسان و پزشکان، از دهه‌های پایانی قرن بیستم تا امروز، بارها و بارها از «قرن بیست‌ویکم به‌عنوان قرن استرس (The Age of Stress)» یاد کرده‌اند؛ عصری که در آن، فشارهای روانی از ویروس‌ها و زلزله‌ها پیشی گرفته‌اند.

رقابت‌های نفس‌گیر شغلی، سرعت سرسام‌آور فناوری، رسانه‌های اجتماعی، اخبار تلخ، ناامنی اقتصادی، تنهایی و قطع ارتباط با طبیعت همگی عوامل تغذیه‌کننده این بحران پنهان‌اند. در چنین شرایطی، توانایی مدیریت استرس نه تنها یک مهارت فردی، بلکه یک مسئولیت اجتماعی است.

سخن پایانی

استرس همانند آتشی است که می‌تواند خانه‌ای را بسوزاند یا چراغی را روشن کند. این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم در کدام مسیر آن را هدایت کنیم. آگاه باشیم که استرس، دشمن نیست؛ اگر با آن دوست شویم.
زیستن در قرن استرس، نیازمند آگاهی، مهارت، و شجاعت است. و چه زیباست اگر این قرن را با هوشیاری، به قرن تعادل بدل کنیم.


🔹 در این رابطه، پیشنهاد می‌کنیم مقاله‌های دیگر از وب‌سایت «آینده‌نگاران مغز» را بخوانید:
» پاسخ فریز چیست؟ چرا در موقعیت‌های استرس شدید قفل می‌شویم و چگونه از آن رها شویم
» استرس در شرایط جنگی: تأثیر جنگ بر روان جمعی، حافظه نسلی و سلامت اجتماعی
» قرن استرس؛ نگاهی به استرس مزمن و نقش آن در مغز انسان از دیدگاه بزرگان علوم اعصاب و روانشناسی
» در دل جنگ، زنده بمانیم: روایت روان انسان در دوران تهدید و اضطراب جمعی


امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا