سندرم مرده متحرک: کسانی که میپندارند مردهاند، از فرانسه در قرن هجده تا کرمان در سال ۲۰۰۵
سندرم مرده متحرک: کسانی که میپندارند مردهاند، از فرانسه در قرن هجده تا کرمان در سال ۲۰۰۵
یک پزشک: مغز انسان واقعا بسیار پچیده است و به تناسب آن بیماریهای روانپزشکی و بدنی مرتبط با آن هم پیچیدهاند.
داستان این پست را از سال ۱۷۸۸ میلادی شروع میکنیم، زمانی که یک پیرزن مشغول غذا پختن بود، او ناگهان احساس کرد که یک نیمه بدنش فلج شده است، کمی بعد توانایی او برگشت، توانست صحبت کند و تکان بخورد، او به دخترهایش گفت که او را در کفن بپچیند و در تابوت بگذارند.
دخترهایش امتناع کردند، اما روزهای متمادی بعد، او این درخواست را از دخترها و دوستانش داشت، او میخواست که با او مثل یک مرده برخورد شود، چرا که واقعا اعتقاد داشت که مرده است!
این درخواستها آنقدر ادامه پیدا کرد تا اینکه اطرافیان مجبور شدند، واقعا همین کار را بکنند و برایش سوگواری کنند. زمانی که او برمیخاست شروع به شکوه و شکایت از رنگ کفناش میکرد.
این مورد را یک فیلسوف سوئیسی مشهور به نام چارلز بونت توصیف کرد و در واقع نخستین گزارش مستند سندرمی است که به «سندرم کوتارد» مشهور است.
صد سال بعد، یک نورولوژیست فرانسوی به نام ژولز کوتارد، بیماری دیگری را ویزیت کرد که از او به نام مادمازل ایکس در یادداشتهایش نام برده است.
این بیمار باور داشت که نه مغزی دارد، نه سیستم اعصابی و البته معده و روده هم ندارد. با همه این کمبودها او اعتقاد داشت که وجودش جادوانی است و نامیرا است.
به خاطر همین اعتقاد، او نیازی نمیدید که غذا بخورد و خیلی زود به خاطر گرسنگی مفرط مرد.
این گزارش موردی، در آن زمان خیلی تأثیرگذار شد و بعد از مدتی، به علایم و نشانههای اینچنینی در بیماران سندرم کوتارد اطلاق شد.
سندرم یا توهم کوتارد که به آن سندرم مرده متحرک یا Walking Corpse هم گفته میشود، یک سندرم روانی خیلی نادر است که در آن یک بیمار اعتقاد پیدا میکند که مرده است یا اینکه وجود ندارد یا پوسیده است و یا ایتکه خون و اعضای داخلیاش را از دست داده است، بعضی از این بیماران هم فکر میکنند که نامیرا شدهاند.
تصور میکنم که شما فیلم Perfume را دیده باشید، فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر پاتریک سوسکیند -نویسنده و نمایشنامهنویس آلمانی- ساخته شده است، همین نویسنده در یکی از رمانهایش به نام میراث میتره موسارد، شخصی را توصیف میکند که به شکل شدید سندرم کوتارد مبتلا است، از طریق نوشتههایش میبینید و به دلایل روانپزشکی فلج شده است.
همان طور که اشاره کردم، تعداد موارد این سندرم یا توهم آنقدر نادر است که ما این بیماری را بیشتر به صورت گزارشهای مورد پراکنده میشناسیم.
از نظر پزشکی، این توهم در بیماران مبتلا به شیزوفرنی و افسردگی شدید دیده میشود.
تصور میکنند که از نظر پاتوفیزیولوژی این بیماری نسبتهایی با سندرم کاپگراس داشته باشد.
درمان این بیماری، داروهای ضد افسردگی، ضد جنون و همچنین شوکدرمانی است.
به سبب نادر بودن، تحقیق روی آن هم دشوار است. دو سه روز پیش، نشریه نیوساینیست، مقاله جالبی منتشر کرده بود، تحت عنوان نخستین مصاحبه با یک مرده متحرک.
در این مقاله مردی به نام گراهام توصیف شده است که به این سندرم مبتلا است و با نویسنده نشریه مصاحبه کرده بود، او اعتقاد داشت که دچار مرگ مغزی شده است و حواس خود را شامل بویایی و چشایی از دست داده است.
گراهام مبتلا به افسردگی شدید است، او یک بار سعی کرده بود خودش را در حمام با جریان برق بکشد، دو پزشک معالج او آدام زمان -نورولوژیست دانشگاه اکستر- و استیون لاریز -نورولوژیست دانشگاه لییژ بلژیک- هستند.
کار جالبی که این دو پزشک کردند این بود که این بیمار را با PET scan بررسی کردند، PET scan یکی اسکن مغزی خاص است که در آن میزان سوخت و ساز یا متابولیسم بافت مغز بررسی میشود، به این ترتیب اگر منطقهای از مغز کاهش یا افزایش فعالیت داشته باشد، پزشکان متوجه ارتباط بیماری و علایم شخص با عملکرد ناهنجار آن منطقه میشوند.
گراهام عقیده داشت که مغزش مرده است، در کمال تعجب وقتی او را با PET scan بررسی کردند، متوجه شدند که میزان سوخت و ساز مغز او در مناطق بزرگی از بخش پیشانی و آهیانهای (طرفی) مغز به شدت کاهش یافته است!
بخش از این مناطق، مناطقی بودند که فعالیتشان در مغز باعث ایجاد حس هوشیاری میشود. میزان فعالیت مغز او در این نواحی درست مثل کسی بود که خوابیده باشد یا بیهوش شده باشد و دیدن آنی میزان کم فعالیت در یک شخص بیدار، اصلا سابقه نداشت.
محتمل است که همین میزان کم فعالیت مغز، باعث ایجاد تجربه حسی متفاوتی در او از دنیای خارج شده باشد و به تناسب همین تجربه حسی متفاوت، باعث شده باشد که او دلیلتراشی کرده باشد که مغزش مرده است!
با تجویز داروهای ضدافسردگی گراهام به تدریج بهتر شد، او حالا میتواند به صورت مستقل زندگی کند و دیگر اعتقاد ندارد که مرگ مغزی شده است.
اگر در اینترنت جستجو کنید میتوانید گزارشهای مورد متعددی از سندرم کوتارد را بخوانید، اما در انتهای این پست مایلم به یک گزارش مورد اشاره کنم که دو پزشک ایرانی بیمارستان شهید بهشتی کرمان به آن اشاره کردهاند، نام این دو پزشک دکتر توفانی و دکتر ارگنژاد است.
بیماری که به این بیمارستان آورده شده بود، یک مرد ۳۲ ساله بود، او دو سال پیش مبتلا شده بود، اما بعد از گذشت این مدت، نزد پزشکان آورده شده بود.
علایم او با ناآرامی و حسهای عجیب مثل شوک الکتریکی شروع شده بود، کمی بعد او حس کرد که کل بدنش تغییر پیدا کرده است و سرانجام ادعا کرد که مرده است و دلیل مرگش، گناهانش بوده است.
او ادعا میکرد که بعد از مرگ گاهی آروارهاش به صورت خودکار تکان میخورد و تبدیل به یک سگ شده است.
همسر او هم حالت مشابهی پیدا کرده بود. این زوج سه دختر داشتند، مرد فکر میکرد که دخترانش تبدیل به گوسفند شدهاند، او شبها دور از خانواده میخوابید، با همسرش رابطه جنسی برقرار نمیکرد.
در عین حال او اعتقاد داشت که خدا از او محافظت میکند، حتی در زمان مرگ! و هیچ سمی قادر به آسیب به زدن به او نیست و علیرغم اینکه بارها با چای آلوده به سیانور که توسط دوستان و اقوامش به او داده شده، مسموم شده است، آسیبی ندیده است.
این مرد از آنجا که دو توهم تبدیل شدن به حیوان یا Lycanthropy و نیز توهم کوتارد را داشت، یکی از جالبترین موارد گزارش شده بود.
برای شناخت این بیمار، ما نیاز به شناخت بهتری از فرهنگ و فولکلور ایرانی داریم، در فولکلور ایرانی، سگ در عین حال که مظهر وفاداری است، نجس هم محسوب میشود.
شرح حال گرفته شده از مرد، یکی از گناهان را که برانگیزنده اصلی مشکلش بود، مشخص کرد: ارتباط جنسی با یک گوسفند!
اعتقاد متناقض به جاودانگی در بیماران دچار توهم کوتارد، در عین باور به زنده نبودن، هم در توهم کوتارد و هم در توهم تبدیل به حیوان وجود دارد.
به صورت خلاصه این بیمار به خاطر مشکلات روانپزشکی زمینهای و عملی که نمیتوانست مرتکب شدنش را هضم کند، به این وادی ذهنی کشیده شده بود که یک سگ است، سگی که ما در فرهنگ ایرانی، هم وفادار است و هم نجس، به صورت مشابه او خود را مردهای میپنداشت که در عین آلودگی به گناه، مورد لطف خدا هم است.
پزشکان شش جلسه شوکدرمانی برای او تجویز کردند، دو هفته بعد بیشتر علایم عمده بیماری، محو شده بود.