نوروآناتومیعلوم اعصابکنکور دکتریمغز و اعصاب

سوالات استاندارد نوروآناتومی برای متخصصین علوم اعصاب همراه پاسخ تشریحی


کتاب الکترونیکی «پرسش‌های چند گزینه‌ای علوم اعصاب شامل تمامی مباحث نوروآناتومی» 

انتشارات: موسسه آموزشی تالیفی ارشدان

تعداد صفحه: ۸۴

 

این کتاب شامل تمامی پرسش‌های نوروآناتومی دکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷  تا سال ۱۴۰۰ همراه پاسخ کلیدی پرسش‌ها 



نمونه آزمون‌ نوروآناتومی
توجه داشته باشید این آزمون صرفا برای کمک به یادگیری شما طراحی و ارائه شده است و هیچ‌گونه امتیاز یا اطلاعاتی از شما در این وب‌سایت بایگانی نمی‌‌شود. 

آزمون شامل ۲۵ پرسش است. 

 


» سوالات دکتری علوم اعصاب ۸۷-۸۸ | نوروآناتومی با پاسخ تشریحی کامل
 

در دنیای گسترده و رو به پیشرفت علوم اعصاب، تسلط بر مفاهیم کلیدی نوروآناتومی، نقشی اساسی در موفقیت دانشجویان و متخصصین این حوزه دارد. این مقاله بخشی از کتاب جامع پرسش‌های چند گزینه‌ای علوم اعصاب شامل تمامی مباحث نوروآناتومی است که با ارائه سوالات مهم و پرتکرار همراه با پاسخ‌های تشریحی دقیق، راهنمایی کامل برای یادگیری و آمادگی آزمون‌ها فراهم می‌کند.

این مجموعه تخصصی، نه تنها برای دانشجویان علوم اعصاب (Neuroscience)، بلکه برای دانشجویان جراحی مغز و اعصاب (Neurosurgery)، نورولوژی (Neurology) و دیگر رشته‌های مرتبط با مغز و اعصاب، منبعی کاربردی و ارزشمند محسوب می‌شود. پاسخ‌های تحلیلی به سوالات، درک عمیق‌تری از ساختار و عملکرد مغز ایجاد می‌کند و به دانشجویان کمک می‌کند تا به یک متخصص و آینده‌نگار مغز (Brain Futurist) موفق تبدیل شوند.

وب‌سایت و تیم آینده‌نگاران مغز با شعار «رسانه و مرجعی نوآور برای انتقال دانش روز دنیا به منظور افزایش دانش و رازگشایی معماهای مغز و اعصاب؛ گنجینه‌ای از مقالات ارزشمند در حوزه بیماری» فعالیت می‌کند. هدف ما ارائه منابع علمی به‌روز و کاربردی برای ارتقای دانش و پژوهش‌های تخصصی در علوم اعصاب است که به همه علاقه‌مندان و متخصصین کمک می‌کند تا به بهترین نتایج در حوزه مغز و اعصاب دست یابند.

اگر به دنبال مرجعی کامل، تخصصی و به‌روز برای تثبیت و توسعه دانش خود در علوم اعصاب و نوروآناتومی هستید، مطالعه این سوالات چند گزینه‌ای همراه با پاسخ‌های تشریحی، بهترین گام برای پیشرفت علمی و حرفه‌ای شما خواهد بود.


همه اندام‌های ذیل عصب‌گیری مضاعف (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) از دستگاه عصبی خودکار دارند، بجز:

۱) مردمک چشم

۲) قلب

۳) غدد عرق

۴) عضلات جدار روده‌ها


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید مفهوم عصب‌گیری مضاعف (Dual innervation) و عملکرد سیستم سمپاتیک (Sympathetic) و پاراسمپاتیک (Parasympathetic) را مرور کنیم.

عصب‌گیری مضاعف به معنی دریافت سیگنال از هر دو شاخه سمپاتیک و پاراسمپاتیک دستگاه عصبی خودکار (Autonomic Nervous System) است. در بسیاری از اندام‌ها، این دو سیستم با عملکردهای متضاد موجب تنظیم دقیق عملکرد فیزیولوژیک آن اندام می‌شوند. به‌عنوان‌مثال، در قلب، سمپاتیک ضربان را افزایش و پاراسمپاتیک آن را کاهش می‌دهد.

اما غدد عرق (Sweat glands) یک استثنا هستند. آن‌ها فقط از عصب‌های سمپاتیک عصب‌گیری می‌کنند. جالب‌تر آن‌که برخلاف اغلب سیناپس‌های سمپاتیکی که نوراپی‌نفرین ترشح می‌کنند، در غدد عرق انتقال‌دهنده عصبی استیل‌کولین (Acetylcholine) است، ولی همچنان منشأ آن سمپاتیک است.

بررسی گزینه‌ها:

۱) مردمک چشم:
دارای عصب‌گیری مضاعف است. فیبرهای سمپاتیک باعث گشاد شدن مردمک (میدریاز) و فیبرهای پاراسمپاتیک موجب تنگی مردمک (میوز) می‌شوند.

۲) قلب:
عصب‌گیری مضاعف دارد. سمپاتیک موجب افزایش ضربان و قدرت انقباض می‌شود؛ پاراسمپاتیک (عصب واگ) باعث کاهش ضربان قلب می‌گردد.

۳) غدد عرق:
فقط از سمپاتیک عصب‌گیری می‌کنند. فاقد عصب‌گیری پاراسمپاتیک هستند. این همان گزینه صحیح است.

۴) عضلات جدار روده‌ها:
دارای عصب‌گیری مضاعف‌اند. پاراسمپاتیک حرکت‌های دودی (پریستالتیک) را تحریک می‌کند و سمپاتیک آن‌ها را مهار می‌کند.

نتیجه‌گیری:

تنها اندامی که عصب‌گیری مضاعف ندارد، غدد عرق هستند.

پاسخ صحیح: گزینه ۳


Bell’s Palsy به علت آسیب دیدن کدام‌یک از اعصاب مغزی پدید می‌آید؟

۱) زوج دوم

۲) زوج هشتم

۳) زوج پنجم

۴) زوج هفتم


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این پرسش، باید با کلیدواژه‌های مهم از جمله Bell’s Palsy و اعصاب مغزی (Cranial Nerves) آشنا باشیم.

Bell’s Palsy نوعی فلج محیطی حاد و یک‌طرفه‌ی عضلات صورت است که به‌دلیل آسیب یا التهاب در عصب صورتی (Facial nerve) یا همان زوج هفتم مغزی (Cranial nerve VII) رخ می‌دهد. این عارضه معمولاً به‌صورت ناگهانی بروز می‌کند و علت دقیق آن ناشناخته است، اما اغلب به‌دلیل ویروس‌هایی مثل HSV-1 یا واکنش‌های خودایمنی رخ می‌دهد.

زوج هفتم مغزی وظیفه‌ی عصب‌دهی حرکتی به عضلات صورت، عصب‌دهی پاراسمپاتیک به غدد بزاقی و اشکی و انتقال حس چشایی از دوسوم قدامی زبان را بر عهده دارد. در نتیجه آسیب به این عصب موجب علائمی مانند:

  • ضعف یا فلج یک‌طرفه عضلات صورت

  • ناتوانی در بستن پلک

  • افتادگی گوشه دهان

  • کاهش حس چشایی

  • حساسیت به صدا (Hyperacusis) می‌شود.

بررسی گزینه‌ها:

۱) زوج دوم (Optic nerve):
عصب بینایی است. ارتباطی با عضلات صورت یا Bell’s Palsy ندارد.

۲) زوج هشتم (Vestibulocochlear nerve):
عصب شنوایی و تعادل است. آسیب به آن باعث سرگیجه و کم‌شنوایی می‌شود، نه فلج عضلات صورت.

۳) زوج پنجم (Trigeminal nerve):
وظیفه‌ی عصب‌دهی حسی به صورت و حرکتی به عضلات جونده را دارد. اگرچه آسیب به این عصب موجب درد یا کرختی صورت می‌شود، ولی فلج عضلات صورت ایجاد نمی‌کند.

۴) زوج هفتم (Facial nerve):
همان عصب مسئول حرکت عضلات صورت است و آسیب آن علت مستقیم Bell’s Palsy می‌باشد.

نتیجه‌گیری:

Bell’s Palsy ناشی از آسیب به زوج هفتم مغزی یا عصب صورتی است.

پاسخ صحیح: گزینه ۴


Striatum (Neo striatum) از کدام بخش‌ها تشکیل شده است؟

۱) Subthalamus و Substantia Nigra

۲) Putamen و Globus Pallidus

۳) .Caudata N و Putamen

۴) Substantia Nigra و Globus Pallidus


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ دقیق به این پرسش، ابتدا باید با کلیدواژه‌های زیر آشنا باشیم:

Striatum یاNeostriatum  یکی از اجزای اصلی گانگلیون‌های قاعده‌ای (Basal Ganglia) است که نقش بسیار مهمی در کنترل حرکات، یادگیری حرکتی، و رفتارهای هدفمند دارد.

Striatum به دو بخش تقسیم می‌شود:

  • Neostriatum (Striatum جدید): شامل Caudate Nucleus و Putamen

  • Paleostriatum (Striatum قدیم): شامل Globus Pallidus

بنابراین، هنگامی که سوال درباره Neostriatum یا Striatum جدید پرسیده می‌شود، منظور Caudate Nucleus و Putamen است.

بررسی گزینه‌ها:

۱) Subthalamus و Substantia Nigra:
این دو ساختار، اگرچه در ارتباط با گانگلیون‌های قاعده‌ای هستند، اما بخشی از Striatum محسوب نمی‌شوند. Subthalamus بخشی از دایره‌ی ارتباطی گانگلیون‌های قاعده‌ای و Substantia Nigra نیز بخشی از Midbrain است.

۲) Putamen و Globus Pallidus:
این ترکیب مربوط به ساختاری به نام Lentiform Nucleus است، نه Neostriatum.

۳) Caudate Nucleus و Putamen:
دقیقاً اجزای تشکیل‌دهنده Neostriatum هستند.

۴) Substantia Nigra و Globus Pallidus:
هر دو جزو گانگلیون‌های قاعده‌ای هستند، اما نه اجزای Striatum و نه Neostriatum.

نتیجه‌گیری:

Neostriatum از دو بخش اصلی تشکیل شده است: Caudate Nucleus و Putamen.

پاسخ صحیح: گزینه ۳


باستانی‌ترین حس از نظر تکاملی که ارتباط محکمی با واکنش‌های جنسی و تولید مثلی دارد، کدام است؟

۱) لامسه

۲) بینایی

۳) بویایی

۴) چشایی


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید به بررسی کلیدواژه‌ها و مفاهیم پایه‌ای مربوط به حواس ویژه (Special senses) و تکامل عصبی (Neural evolution) بپردازیم.

حواس پنج‌گانه شامل بینایی (Vision)، شنوایی (Hearing)، بویایی (Olfaction)، چشایی (Gustation) و لامسه (Touch) هستند. از میان این حواس، برخی دیرتر و برخی زودتر در مسیر تکامل ظاهر شده‌اند.

بویایی (Olfaction) به عنوان قدیمی‌ترین حس از نظر تکاملی (Evolutionary ancient sense) شناخته می‌شود. این حس نه‌تنها در جانداران ابتدایی وجود داشته، بلکه در حیوانات امروزی همچنان نقش بسیار مهمی در رفتارهای غریزی، جنسی و تولید مثلی ایفا می‌کند.

پیاز بویایی (Olfactory bulb) مستقیماً با سیستم لیمبیک (Limbic system) در ارتباط است، که مرکز اصلی هیجانات، حافظه و تمایلات جنسی در مغز است. به همین دلیل، بویایی مستقیماً با رفتارهای جنسی، جفت‌یابی و بقای نسل در بسیاری از موجودات ارتباط دارد.

بررسی گزینه‌ها:

۱) لامسه (Touch):
اگرچه یکی از نخستین حواس در جنین است، اما ارتباط مستقیم و تکاملی محکمی با واکنش‌های تولیدمثلی ندارد.

۲) بینایی (Vision):
حسی نسبتاً دیرتر از نظر تکاملی است. در برخی گونه‌ها اهمیت دارد، ولی نقش اولیه و جهانی در تولیدمثل ندارد.

۳) بویایی (Olfaction):
دقیقاً همان حسی است که باستانی‌ترین به‌شمار می‌رود و ارتباط قوی با تولیدمثل دارد.

۴) چشایی (Gustation):
در بقای فرد از طریق انتخاب غذا مؤثر است، اما ارتباط مستقیمی با رفتارهای جنسی ندارد.

نتیجه‌گیری:

حس بویایی، باستانی‌ترین حس از نظر تکاملی است و ارتباط قوی و مستقیمی با واکنش‌های جنسی و تولید مثل دارد.

پاسخ صحیح: گزینه ۳


عامل اصلی حالت برانگیختگی (Arousal) و تداوم آن با کدام یک از مراکز ذیل می‌باشد؟

۱) سیستم Limbic

۲) دستگاه فعال‌ساز شبکه صعودی (Reticular activating system)

۳) مخچه

۴) Spinothalamic tract


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ صحیح، ابتدا باید کلیدواژه‌های مهم این سؤال یعنی برانگیختگی (Arousal) و تداوم آن را با ساختارهای مختلف سیستم عصبی تطبیق دهیم.

برانگیختگی (Arousal) به وضعیت هوشیاری، آگاهی و آمادگی سیستم عصبی مرکزی برای پاسخ‌دهی به محرک‌ها گفته می‌شود. این وضعیت با عملکرد طبیعی و تداوم بیداری (wakefulness) مرتبط است و پایه‌ای برای عملکرد صحیح شناختی، ادراکی و توجه است.

مرکز اصلی تنظیم و حفظ برانگیختگی، دستگاه فعال‌ساز شبکه صعودی (Reticular Activating System – RAS) است. این دستگاه در بخش ساقه مغز (Brainstem) قرار دارد و شامل شبکه‌ای از نورون‌هاست که با انتقال‌دهنده‌های عصبی مثل نوراپی‌نفرین، سروتونین و استیل‌کولین فعالیت می‌کند. RAS سیگنال‌هایی را به قشر مغز می‌فرستد و سبب بیداری، توجه، و هوشیاری می‌شود.

بررسی گزینه‌ها:

۱) سیستم Limbic:
این سیستم بیشتر درگیر هیجان، حافظه و رفتارهای انگیزشی مانند گرسنگی و میل جنسی است. نقش اصلی در برانگیختگی عمومی و بیداری ندارد.

۲) دستگاه فعال‌ساز شبکه صعودی (Reticular activating system):
این گزینه درست است. RAS مسئول شروع و حفظ برانگیختگی (Arousal) و وضعیت هوشیاری است.

۳) مخچه (Cerebellum):
مخچه در هماهنگی حرکات و حفظ تعادل نقش دارد، نه در تنظیم هوشیاری یا برانگیختگی.

۴) راه اسپاینوتالامیک (Spinothalamic tract):
این راه عصبی مسئول انتقال حس درد، دما و لمس خشن به تالاموس است و در تنظیم برانگیختگی نقش مستقیم ندارد.

نتیجه‌گیری:

مهم‌ترین ساختار مسئول برانگیختگی و تداوم آن، دستگاه فعال‌ساز شبکه صعودی (RAS) است که از طریق ارتباط با تالاموس و قشر مغز، وضعیت بیداری و هوشیاری را حفظ می‌کند.

پاسخ صحیح: گزینه ۲


در مطالعات کالبدشناسی، بزرگی کدام یک از نواحی مغز، منحصر به انسان و وجه تمایز آن از دیگر جانوران است؟

۱) مخچه

۲) لوب Frontal

۳) Limbic System

۴) Medula oblangata


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا کلیدواژه‌های اصلی آن یعنی بزرگی نواحی مغز، منحصر به انسان و وجه تمایز با دیگر جانوران را در نظر بگیریم.

لوب فرونتال (Frontal lobe) بخش جلویی مغز است که در انسان‌ها نسبت به سایر جانوران، به‌ویژه پستانداران، رشد قابل‌توجهی دارد و از نظر حجم و عملکرد، متمایزترین قسمت مغز انسان محسوب می‌شود. این ناحیه مسئول عملکردهای عالی شناختی (higher cognitive functions) مانند:

  • برنامه‌ریزی (planning)

  • استدلال (reasoning)

  • تصمیم‌گیری (decision making)

  • قضاوت اخلاقی

  • خودآگاهی

  • مهار تکانه‌ها

است. همین عملکردها هستند که انسان را از دیگر جانداران متمایز می‌کنند.

بررسی گزینه‌ها:

۱) مخچه (Cerebellum):
مخچه مسئول هماهنگی حرکات، تعادل و تون عضلانی است و در بسیاری از جانوران هم توسعه‌یافته است. در انسان بزرگ است، ولی نسبت به کل حجم مغز در انسان آن‌قدر متمایز نیست که وجه تمایز اصلی محسوب شود.

۲) لوب Frontal:
پاسخ صحیح است. این بخش از مغز در انسان بسیار رشد یافته و مسئول تفکر پیشرفته، قضاوت و خودتنظیمی رفتاری است. بزرگی و عملکرد این لوب است که انسان را از دیگر جانوران جدا می‌کند.

۳) سیستم لیمبیک (Limbic System):
سیستم لیمبیک مسئول هیجانات و حافظه است و در بسیاری از پستانداران دیگر نیز حضور دارد و ساختار مشترک محسوب می‌شود.

۴) مدولا اوبلانگاتا (Medulla oblongata):
این ناحیه از ساقه مغز در تنظیم عملکردهای حیاتی غیرارادی مانند تنفس و ضربان قلب نقش دارد و در بسیاری از گونه‌ها مشابه است. بنابراین نمی‌تواند وجه تمایز انسان باشد.

نتیجه‌گیری:

رشد قابل‌توجه لوب فرونتال، به‌ویژه بخش پیش‌پیشانی (Prefrontal cortex)، وجه متمایز کننده انسان از سایر گونه‌های جانوری است. این رشد در انسان مسئول توانایی‌های شناختی پیشرفته است.

پاسخ صحیح: گزینه ۲


مرکزی که بخش حرکتی دستگاه عصبی خودکار را هدایت می‌کند کدام است؟

۱) مخچه

۲) تالاموس

۳) آمیگدال

۴) هیپوتالاموس


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید کلیدواژه‌های اصلی را مشخص کنیم:

کلیدواژه‌ها: بخش حرکتی (Motor division)، دستگاه عصبی خودکار (Autonomic nervous system یا ANS) و مرکز هدایت‌کننده

توضیح علمی:

دستگاه عصبی خودکار (ANS) بخشی از سیستم عصبی محیطی است که فعالیت‌های غیرارادی بدن مثل ضربان قلب، تنفس، گوارش، تعریق، و انقباض عروق را کنترل می‌کند. این سیستم به دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک تقسیم می‌شود.

مرکز فرماندهی اصلی ANS در هیپوتالاموس (Hypothalamus) قرار دارد. هیپوتالاموس به‌عنوان بخش مرکزی و حیاتی در تنظیم عملکردهای غیرارادی از جمله کنترل دما، گرسنگی، تعادل آب، فشار خون، ضربان قلب و رفتارهای جنسی نقش دارد. این ناحیه از مغز سیگنال‌های عصبی را به مراکز پایین‌دستی مانند ساقه مغز و نخاع ارسال می‌کند تا عملکرد حرکتی ANS تنظیم شود.

بررسی گزینه‌ها:

۱) مخچه (Cerebellum):
مخچه مسئول هماهنگی حرکات ارادی، تعادل، و تون عضلانی است، اما در تنظیم مستقیم عملکرد حرکتی ANS نقش ندارد.

۲) تالاموس (Thalamus):
تالاموس بیشتر نقش ایستگاه تقویتی پیام‌های حسی (sensory relay station) را دارد و در کنترل حرکتی ANS وظیفه‌ای ندارد.

۳) آمیگدال (Amygdala):
آمیگدال در کنترل هیجانات و پاسخ‌های ترس مؤثر است و ممکن است به‌صورت غیرمستقیم با ANS تعامل داشته باشد، ولی فرمانده اصلی بخش حرکتی ANS نیست.

۴) هیپوتالاموس (Hypothalamus):
پاسخ صحیح است. هیپوتالاموس مرکز اصلی کنترل عملکرد حرکتی ANS بوده و اطلاعات را از دیگر نواحی مغز جمع‌آوری کرده و به ساختارهایی چون هسته‌های ساقه مغز و نخاع ارسال می‌کند تا پاسخ‌های خودکار بدن تنظیم شوند.

نتیجه‌گیری:

هیپوتالاموس مرکز حیاتی در تنظیم عملکرد حرکتی دستگاه عصبی خودکار است و نقش اساسی در هومئوستازی و تنظیم فعالیت‌های غیرارادی بدن ایفا می‌کند.

پاسخ صحیح: گزینه ۴


Emotional Expression مربوط به کدام بخش ذیل است؟

۱) Cingulate

۲) Thalamus

۳) Hypothalamus

۴) Hypocampus


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این پرسش باید با نقش بخش‌های مختلف مغز در بیان هیجانی (Emotional Expression) آشنا باشیم.

کلیدواژه‌ها: Emotional Expression (بیان هیجانی)، هیپوتالاموس (Hypothalamus) و سیستم لیمبیک (Limbic System)

توضیح علمی:

بیان هیجانی شامل پاسخ‌های جسمی، فیزیولوژیک و رفتاری در واکنش به محرک‌های احساسی است. در مغز، سیستم لیمبیک به‌ویژه سه ناحیه اصلی در این فرآیند نقش دارند:

  • هیپوتالاموس (Hypothalamus): مهم‌ترین بخش در تولید پاسخ‌های فیزیولوژیک به احساسات است، مثل تغییر در ضربان قلب، فشار خون، تنفس و غیره. این ناحیه بخش اجرایی واکنش‌های هیجانی است و به‌نوعی پاسخ‌های بدن به هیجان را سازمان‌دهی می‌کند.

  • آمیگدال (Amygdala): مرکز پردازش ترس، خشم و تهدید است.

  • سینگولیت (Cingulate gyrus): در درک و پردازش تجربه هیجانی نقش دارد، ولی بیان هیجانی را هدایت نمی‌کند.

بررسی گزینه‌ها:

۱) Cingulate:
سینگولیت بیشتر در پردازش هیجانات، توجه و تصمیم‌گیری هیجانی نقش دارد، ولی مستقیماً مسئول بیان هیجانی نیست.

۲) Thalamus:
تالاموس نقش تقویت و انتقال پیام‌های حسی به قشر مغز را دارد و در بیان هیجانی نقشی ندارد.

۳) Hypothalamus:
پاسخ صحیح است. هیپوتالاموس مسئول واکنش‌های جسمی و فیزیولوژیک به هیجانات است و نقش اصلی در بیان هیجانی دارد.

۴) Hypocampus:
هیپوکامپ (Hippocampus) در یادگیری و حافظه دخیل است و نه در بیان هیجانی.

نتیجه‌گیری:

بیان هیجانی (Emotional Expression) با فعالیت هیپوتالاموس مرتبط است، زیرا این ناحیه مسئول سازماندهی پاسخ‌های خودکار بدن در برابر محرک‌های احساسی می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه ۳ (Hypothalamus)


همه رشته‌های عصبی ذیل مربوط به Muscle Spindle است، بجز:

۱) رشته عصبی A از نوع آلفا

۲) رشته عصبی A از نوع Ia

۳) رشته عصبى A از نوع Ib

۴) رشته عصبی نوع II


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این پرسش، باید ابتدا با ساختار و عملکرد Muscle Spindle (دوک عضلانی) آشنا باشیم و بدانیم کدام رشته‌های عصبی به آن متصل‌اند.

کلیدواژه‌ها: Muscle Spindle (دوک عضلانی)، رشته عصبی Ia، II، α، Ib، حس عمقی و رفلکس عضلانی و Golgi Tendon Organ (اندام وتری گلژی)

توضیح علمی:

دوک عضلانی نوعی گیرنده حسی درون عضله است که طول عضله و سرعت تغییر طول آن را ثبت می‌کند. این گیرنده نقش مهمی در تنظیم تون عضلانی و رفلکس کششی دارد.

دو نوع رشته عصبی آوران (حسی) و وابران (حرکتی) به دوک عضلانی متصل هستند:

  • رشته‌های آوران حسی:

    • رشته Ia (نوع Aα): سریع‌ترین فیبرهای حسی که اطلاعات مربوط به طول عضله و سرعت تغییر آن را منتقل می‌کنند.

    • رشته II (نوع Aβ): فیبرهایی با سرعت کمتر که اطلاعات طول استاتیک عضله را منتقل می‌کنند.

  • رشته‌های وابران حرکتی:

    • رشته‌های گاما (γ): فیبرهای حرکتی که باعث انقباض فیبرهای اینترفوزال (درون‌دوکی) می‌شوند و حساسیت دوک را تنظیم می‌کنند.

اما رشته Aα از نوع Ib متعلق به گیرنده‌ی وتری گلژی (Golgi Tendon Organ) است، نه Muscle Spindle. این گیرنده نیروی تنش عضله را کنترل می‌کند و با افزایش بیش از حد تنش باعث مهار رفلکس می‌شود.

بررسی گزینه‌ها:

۱) رشته عصبی A از نوع آلفا (α):
این فیبر حرکتی، نورون‌های حرکتی بزرگ هستند که به فیبرهای برون‌دوکی (Extrafusal fibers) می‌روند و بخشی از سیستم کنترل عضله‌اند، اما در بحث دوک عضلانی نیز نقش دارند چون در عملکرد کلی سیستم رفلکس درگیرند.

۲) رشته عصبی A از نوع Ia:
از اصلی‌ترین رشته‌های آوران حسی متصل به دوک عضلانی است. اطلاعات حرکتی سریع را منتقل می‌کند.

۳) رشته عصبی A از نوع Ib:
مربوط به دوک عضلانی نیست. این رشته به Golgi Tendon Organ تعلق دارد.

۴) رشته عصبی نوع II:
فیبرهای حسی ثانویه دوک عضلانی هستند که اطلاعات از نوع طول استاتیک عضله را به CNS منتقل می‌کنند.

نتیجه‌گیری:

همه رشته‌های مذکور با Muscle Spindle ارتباط دارند جز فیبر Ib که متعلق به گیرنده وتری گلژی (Golgi Tendon Organ) است.

پاسخ صحیح: گزینه ۳ (رشته عصبی A از نوع Ib)


تغذیه شریانی مرکز اولیه بینایی توسط کدام شریان ذیل است؟

۱) Posterior choroidal

۲) Middle cerebral

۳) Posterior cerebral

۴) Posterior communicating


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این سؤال، باید با آناتومی عروقی (Arterial supply) و ساختارهای مرتبط با مرکز اولیه بینایی (Primary visual cortex) آشنا شویم.

کلیدواژه‌ها:

  • مرکز اولیه بینایی (Primary visual cortex)

  • تغذیه شریانی (Arterial supply)

  • شریان‌های مغزی: Posterior cerebral, Middle cerebral, Posterior choroidal, Posterior communicating

توضیح علمی:

مرکز اولیه بینایی یا کورتکس بینایی اولیه (V1) در ناحیه شیار کالکارین (Calcarine sulcus) در لوب پس‌سری (Occipital lobe) قرار دارد. این ناحیه توسط شریان‌های خاصی خون‌رسانی می‌شود.

  • شریان Posterior cerebral artery (PCA) مهم‌ترین شریان خون‌رسان به لوب پس‌سری و به‌خصوص به کورتکس بینایی اولیه است.

  • شریان Posterior choroidal artery شاخه‌ای از شریان پس‌سری است که بیشتر عروق داخلی مغز و قسمت‌هایی از تالاموس و هیپوتالاموس را تغذیه می‌کند.

  • شریان Middle cerebral artery (MCA) عمدتاً به لوب‌های پیشانی، تمپورال و پاریتال خون‌رسانی می‌کند، نه لوب پس‌سری.

  • شریان Posterior communicating artery یک شریان ارتباطی بین شریان‌های مغزی است و نقش مستقیم در خون‌رسانی به کورتکس بینایی ندارد.

بررسی گزینه‌ها:

۱) Posterior choroidal:
این شریان بیشتر مسئول تغذیه مناطق داخلی مغز است و تغذیه مستقیم مرکز اولیه بینایی را ندارد.

۲) Middle cerebral:
این شریان خون‌رسانی به لوب‌های دیگر مغز است و مرکز اولیه بینایی را پوشش نمی‌دهد.

۳) Posterior cerebral:
این شریان مسئول اصلی تغذیه مرکز اولیه بینایی است که در ناحیه کالکارین واقع شده است.

۴) Posterior communicating:
شریانی ارتباطی است و نقش مستقیم در خون‌رسانی مرکز اولیه بینایی ندارد.

نتیجه‌گیری:

مرکز اولیه بینایی عمدتاً توسط شریان Posterior cerebral artery خون‌رسانی می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه ۳ (Posterior cerebral)


در اختلال حرکتی گفتار (آفازی حرکتی) ضایعه در کدام بخش مغز است؟

۱) Superior temporal gyrus

۲) Superior Frontal gyrus

۳) Inferior Frontal gyrus

۴) Precuneus gyrus


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

پاسخ تشریحی:

برای پاسخ به این سؤال، باید مفهوم آفازی حرکتی (Motor aphasia) و نواحی مغزی مرتبط با کنترل حرکات گفتاری را بررسی کنیم.

کلیدواژه‌ها:

  • آفازی حرکتی (Motor aphasia)

  • ضایعه مغزی (Brain lesion)

  • ناحیه‌های مغزی: Superior temporal gyrus, Superior frontal gyrus, Inferior frontal gyrus, Precuneus gyrus

توضیح علمی:

آفازی حرکتی یا آفازی بروکا (Broca’s aphasia) به اختلال در تولید گفتار گفته می‌شود که معمولاً ناشی از ضایعه در ناحیه‌ای از مغز است که حرکات لازم برای گفتار را کنترل می‌کند.

  • Inferior frontal gyrus (گِرد پایین جلویی) در لوب فرونتال سمت چپ، محل ناحیه بروکا است که مسئول برنامه‌ریزی و تولید گفتار حرکتی است.

  • Superior temporal gyrus معمولاً با پردازش شنیداری و درک زبان (ناحیه ورنیکه) مرتبط است و بیشتر در آفازی حسی نقش دارد.

  • Superior frontal gyrus بیشتر با عملکردهای حرکتی و شناختی کلی مرتبط است، اما مسئول مستقیم گفتار حرکتی نیست.

  • Precuneus gyrus ناحیه‌ای در لوب پاریتال است که نقش عمده‌ای در عملکردهای پیچیده شناختی دارد و ارتباط مستقیم با آفازی حرکتی ندارد.

بررسی گزینه‌ها:

۱) Superior temporal gyrus:
مرتبط با پردازش زبان شنیداری و درک گفتار (آفازی حسی)، نه تولید گفتار.

۲) Superior frontal gyrus:
نقش عمده در عملکردهای حرکتی عمومی دارد، اما محل دقیق ناحیه بروکا نیست.

۳) Inferior frontal gyrus:
مکان ناحیه بروکا است که ضایعه آن باعث آفازی حرکتی می‌شود.

۴) Precuneus gyrus:
مرتبط با عملکردهای شناختی پیچیده است و ارتباطی با آفازی حرکتی ندارد.

نتیجه‌گیری:

ضایعه در Inferior frontal gyrus باعث اختلال حرکتی گفتار یا آفازی بروکا می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه ۳ (Inferior Frontal gyrus)


از طناب طرفی نخاع (Lateral Funiculus) تمام راه‌های عصبی ذیل عبور می‌کنند، بجز:

۱) Corticospinal

۲) Dorsal spinocerebellar

۳) Lateral spinothalamic

۴) Vestibulospinal


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴

گزینه ۴ (Vestibulospinal) صحیح است، زیرا راه‌های دهلیزی – نخاعی (Vestibulospinal Tracts) عمدتاً از طناب قدامی (Anterior Funiculus) نخاع عبور می‌کنند، نه طناب جانبی (Lateral Funiculus).

تحلیل گزینه‌ها:

  1. Corticospinal (گزینه ۱): ✅

    • راه Corticospinal Lateral (کورتیکواسپاینال جانبی) از طناب طرفی عبور می‌کند.
    • این راه برای حرکات ارادی اندام‌ها (به‌ویژه حرکات ظریف و دقیق) ضروری است.
  2. Dorsal Spinocerebellar (گزینه ۲): ✅

    • راه Spinocerebellar Dorsal (اسپاینوسربلار پشتی) از طناب طرفی عبور کرده و اطلاعات حسی عمقی و وضعیت اندام‌ها را به مخچه ارسال می‌کند.
  3. Lateral Spinothalamic (گزینه ۳): ✅

    • راه Spinothalamic Lateral (اسپاینوتالامیک جانبی) از طناب طرفی عبور کرده و اطلاعات درد و دما را به تالاموس می‌رساند.
  4. Vestibulospinal (گزینه ۴): ❌

    • راه‌های Vestibulospinal (دهلیزی – نخاعی) از طناب قدامی (Anterior Funiculus) عبور می‌کنند و مسئول تعادل و وضعیت بدنی هستند.
    • این مسیرها شامل راه دهلیزی – نخاعی داخلی و خارجی هستند که نقش مهمی در کنترل حرکات انعکاسی سر و بدن دارند.

جمع‌بندی:

گزینه ۴ (Vestibulospinal) صحیح است، زیرا این راه از طناب قدامی (Anterior Funiculus) عبور می‌کند، نه طناب طرفی (Lateral Funiculus).


همه بیماری‌های ذیل مربوط به ضایعه در Basal ganglia می‌باشد، بجز:

۱) Hemibalism

۲) Aphasia

۳) Parkinson’s

۴) Huntington


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

گزینه ۲ (Aphasia – آفازی) صحیح است، زیرا آفازی به دلیل ضایعه در نواحی زبانی قشر مغز (به‌ویژه لوب فرونتال و تمپورال چپ) رخ می‌دهد، نه بازال گانگلیا (Basal Ganglia).

تحلیل گزینه‌ها:

  1. Hemibalism (گزینه ۱): ✅

    • همی‌بالیسم (Hemiballism) نوعی اختلال حرکتی است که با حرکات پرتابی و غیرارادی اندام‌ها همراه است.
    • این بیماری به دلیل ضایعه در هسته ساب‌تالامیک (Subthalamic Nucleus) که بخشی از بازال گانگلیا است ایجاد می‌شود.
  2. Aphasia (گزینه ۲): ❌

    • آفازی به دلیل آسیب در ناحیه بروکا (Frontal Lobe) یا ناحیه ورنیکه (Temporal Lobe) نیمکره غالب رخ می‌دهد.
    • ارتباطی با بازال گانگلیا ندارد.
  3. Parkinson’s (گزینه ۳): ✅

    • بیماری پارکینسون ناشی از تخریب سلول‌های تولیدکننده دوپامین در Substantia Nigra (بخشی از بازال گانگلیا) است.
    • علائم شامل لرزش (Tremor)، کندی حرکت (Bradykinesia) و سختی عضلانی (Rigidity) است.
  4. Huntington’s (گزینه ۴): ✅

    • بیماری هانتینگتون به دلیل آتروفی هسته‌های دمدار (Caudate) و پوتامن (Putamen) در بازال گانگلیا ایجاد می‌شود.
    • علائم شامل حرکات غیرارادی (Chorea) و زوال شناختی است.

جمع‌بندی:

گزینه ۲ (Aphasia) صحیح است، زیرا این بیماری مربوط به قشر مغز (به‌ویژه نواحی زبانی) است و ارتباطی با بازال گانگلیا ندارد.


همه راه‌های عصبی ذیل در نخاع تقاطع دارند، بجز:

۱) راه حس حرارت

۲) راه حس درد

۳) راه حس لمس دقیق

۴) راه حس لمس غیردقیق


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (راه حس لمس دقیق) صحیح است، زیرا این راه در نخاع تقاطع ندارد، بلکه در مدولا (بصل‌النخاع) تقاطع می‌کند.

تحلیل گزینه‌ها:

  1. راه حس حرارت (گزینه ۱) ✅

    • این حس از طریق راه اسپاینوتالامیک جانبی (Lateral Spinothalamic Tract) منتقل می‌شود.
    • تقاطع آن در سطح نخاعی که عصب وارد می‌شود رخ می‌دهد.
  2. راه حس درد (گزینه ۲) ✅

    • مانند حس حرارت، از طریق راه اسپاینوتالامیک جانبی منتقل می‌شود.
    • فیبرها پس از ورود به نخاع، در همان سطح یا چند سطح بالاتر تقاطع کرده و به طرف مقابل نخاع می‌روند.
  3. راه حس لمس دقیق (گزینه ۳) ❌

    • حس لمس دقیق از طریق سیستم ستون پشتی – لمنیسک داخلی (Dorsal Column – Medial Lemniscus System) منتقل می‌شود.
    • این راه در نخاع تقاطع ندارد بلکه در مدولا (بصل‌النخاع)، در هسته‌های گراسیل و کونئاتوس تقاطع کرده و سپس در لمنیسک داخلی به طرف مقابل می‌رود.
  4. راه حس لمس غیردقیق (گزینه ۴) ✅

    • این حس از طریق راه اسپاینوتالامیک قدامی (Anterior Spinothalamic Tract) منتقل می‌شود.
    • تقاطع آن در نخاع اتفاق می‌افتد، مشابه راه‌های درد و حرارت.

جمع‌بندی:

گزینه ۳ (راه حس لمس دقیق) صحیح است، زیرا تنها راهی است که در نخاع تقاطع نمی‌کند، بلکه در مدولا (بصل‌النخاع) تقاطع دارد.


در کدام یک از گانگلیون‌های زیر جسم سلولی نورون‌های چند قطبی و سلول‌های اقماری (Satellite cells) به صورت پراکنده و نامنظم قرار دارند؟

۱) گانگلیون دهلیزی

۲) گانگلیون پشتی نخاعی

۳) گانگلیون سمپاتیک

۴) گانگلیون حلزونی


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (گانگلیون سمپاتیک) صحیح است، زیرا در گانگلیون‌های سمپاتیک، جسم سلولی نورون‌های چندقطبی (Multipolar Neurons) و سلول‌های اقماری (Satellite Cells) به‌صورت پراکنده و نامنظم قرار دارند.

تحلیل گزینه‌ها:

  1. گانگلیون دهلیزی (Vestibular Ganglion) (گزینه ۱) ❌

    • این گانگلیون در سیستم دهلیزی گوش داخلی قرار دارد.
    • شامل نورون‌های تک‌قطبی (Unipolar) است که به‌صورت منظم و سازمان‌یافته در کنار هم قرار دارند.
  2. گانگلیون پشتی نخاعی (Dorsal Root Ganglion – DRG) (گزینه ۲) ❌

    • این گانگلیون در مسیر حسی نخاع قرار دارد.
    • نورون‌های آن تک‌قطبی هستند و سلول‌های اقماری به‌طور منظم و سازمان‌یافته دور آن‌ها قرار دارند.
  3. گانگلیون سمپاتیک (Sympathetic Ganglion) (گزینه ۳) ✅

    • نورون‌های این گانگلیون چندقطبی (Multipolar Neurons) هستند.
    • سلول‌های اقماری (Satellite Cells) به‌طور پراکنده و نامنظم قرار گرفته‌اند.
    • این ویژگی، گانگلیون سمپاتیک را از سایر گانگلیون‌های محیطی متمایز می‌کند.
  4. گانگلیون حلزونی (Spiral Ganglion) (گزینه ۴) ❌

    • این گانگلیون در حلزون گوش داخلی قرار دارد.
    • نورون‌های آن تک‌قطبی هستند و مانند گانگلیون دهلیزی، سلول‌های اقماری به‌طور منظم اطراف آن‌ها قرار دارند.

جمع‌بندی:

گزینه ۳ (گانگلیون سمپاتیک) صحیح است، زیرا تنها گانگلیونی است که دارای نورون‌های چندقطبی و سلول‌های اقماری پراکنده و نامنظم است.


غلاف میلین در کدام یک از اعصاب زیر توسط اولیگودندروسیت‌ها ساخته می‌شود؟

۱) عصب صورتی

۲) عصب بینایی

۳) عصب سه قلو

۴) عصب واگ


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

گزینه ۲ (عصب بینایی – Optic Nerve) صحیح است، زیرا غلاف میلین در عصب بینایی توسط الیگودندروسیت‌ها ساخته می‌شود، نه سلول‌های شوان.

تحلیل گزینه‌ها:

  1. عصب صورتی (Facial Nerve – CN VII) (گزینه ۱) ❌

    • مانند سایر اعصاب محیطی، غلاف میلین آن توسط سلول‌های شوان (Schwann Cells) ساخته می‌شود، نه الیگودندروسیت‌ها.
  2. عصب بینایی (Optic Nerve – CN II) (گزینه ۲) ✅

    • برخلاف سایر اعصاب کرانیال، عصب بینایی بخشی از سیستم عصبی مرکزی (CNS) محسوب می‌شود.
    • غلاف میلین در این عصب توسط الیگودندروسیت‌ها (Oligodendrocytes) ساخته می‌شود.
  3. عصب سه‌قلو (Trigeminal Nerve – CN V) (گزینه ۳) ❌

    • این عصب یک عصب محیطی (PNS) است.
    • میلین آن توسط سلول‌های شوان ساخته می‌شود، نه الیگودندروسیت‌ها.
  4. عصب واگ (Vagus Nerve – CN X) (گزینه ۴) ❌

    • این عصب نیز یک عصب محیطی (PNS) است.
    • غلاف میلین آن توسط سلول‌های شوان ساخته می‌شود.

جمع‌بندی:

گزینه ۲ (عصب بینایی – Optic Nerve) صحیح است، زیرا این عصب بخشی از سیستم عصبی مرکزی (CNS) محسوب شده و غلاف میلین آن توسط الیگودندروسیت‌ها ساخته می‌شود.


نورون‌های پیش عقده‌ای سمپاتیک از کدام نوع هستند؟

۱) Cholinergic

۲) Adrenergic

۳) GABAergic

۴) Dopaminergic


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (Cholinergic) صحیح است. نورون‌های پیش‌عقده‌ای سمپاتیک Cholinergic هستند، به این معنی که از استیل‌کولین (Acetylcholine) به‌عنوان واسطه عصبی استفاده می‌کنند.

تحلیل گزینه‌ها:

  1. Cholinergic (گزینه ۱) ✅

    • نورون‌های پیش‌عقده‌ای سمپاتیک که در مغز و نخاع قرار دارند، از استیل‌کولین (Acetylcholine) به‌عنوان انتقال‌دهنده عصبی استفاده می‌کنند.
    • استیل‌کولین  به گیرنده‌های نیکوتینی در عقده‌های سمپاتیک متصل می‌شود و باعث تحریک نورون‌های پس‌عقده‌ای می‌شود.
  2. Adrenergic (گزینه ۲) ❌

    • نورون‌های پس‌عقده‌ای سمپاتیک Adrenergic هستند، به این معنی که از نوراپی‌نفرین (Norepinephrine) به‌عنوان انتقال‌دهنده عصبی استفاده می‌کنند.
    • بنابراین، این نوع نورون‌ها در بخش پس‌عقده‌ای سیستم سمپاتیک نقش دارند، نه پیش‌عقده‌ای.
  3. GABAergic (گزینه ۳) ❌

    • نورون‌های GABAergic از گاما-آمینوبوتیریک اسید (GABA) به‌عنوان انتقال‌دهنده عصبی استفاده می‌کنند.
    • این نوع نورون‌ها بیشتر در سیستم‌های عصبی مهاری نقش دارند، نه در سیستم سمپاتیک.
  4. Dopaminergic (گزینه ۴) ❌

    • نورون‌های Dopaminergic از دوپامین به‌عنوان انتقال‌دهنده عصبی استفاده می‌کنند.
    • این نورون‌ها بیشتر در سیستم‌های عصبی مرکزی و در برخی از مسیرهای حرکتی مانند بیماری پارکینسون نقش دارند، نه در سیستم سمپاتیک.

جمع‌بندی:

گزینه ۱ (Cholinergic) صحیح است، زیرا نورون‌های پیش‌عقده‌ای سمپاتیک از استیل‌کولین (Acetylcholine) به‌عنوان واسطه عصبی استفاده می‌کنند.


در کدام ناحیه زائده سیتوپلاسمی نورون‌های معکوس (سلول‌های مارتینوتی) ختم می‌شود؟

۱) طبقه مولکولار قشر مخ

۲) طبقه پلی مورف قشر مخ

۳) طبقه گرانولار قشر مخ

۴) طبقه مولکولار قشر مخچه


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (طبقه مولکولار قشر مخ) صحیح است.

تحلیل و توضیح:

نورون‌های معکوس یا سلول‌های مارتینوتی (Martinotti cells) در قشر مخ قرار دارند و از ویژگی‌های این نورون‌ها این است که آکسون‌هایشان به سمت طبقه مولکولار قشر مخ می‌روند و به صورت محورهای افقی و متقاطع در این ناحیه گسترش می‌یابند. این نورون‌ها معمولاً دارای ارتباط‌های مهاری (Inhibitory) هستند و در تنظیم فعالیت‌های قشر مخ نقش دارند.

تحلیل گزینه‌ها:

  1. طبقه مولکولار قشر مخ (گزینه ۱) ✅

    • سلول‌های مارتینوتی آکسون‌های خود را به سمت طبقه مولکولار می‌فرستند. در این طبقه، ارتباط‌های افقی برقرار می‌کنند که باعث مهار فعالیت‌های قشر مخ می‌شود.
    • این نوع سلول‌ها به‌ویژه در کنترل و تنظیم فعالیت‌های حسی و حرکتی در قشر مخ نقش دارند.
  2. طبقه پلی مورف قشر مخ (گزینه ۲) ❌

    • طبقه پلی مورف بیشتر شامل سلول‌های هرمی و نورون‌های شبیه به سلول‌های هرمی است که بیشتر در پردازش اطلاعات حسی و حرکتی نقش دارند، نه در ایجاد ارتباط افقی در طبقه مولکولار.
  3. طبقه گرانولار قشر مخ (گزینه ۳) ❌

    • طبقه گرانولار بیشتر شامل نورون‌های گرانول است که بیشتر در پردازش اطلاعات حسی و دریافت ورودی از سایر بخش‌های مغز نقش دارند و ارتباطی با نورون‌های معکوس (سلول‌های مارتینوتی) ندارند.
  4. طبقه مولکولار قشر مخچه (گزینه ۴) ❌

    • طبقه مولکولار در مخچه شامل سلول‌های سبدی، سلول‌ههای ستاره‌ای و فیبرهای موازی سلول‌های گرانولی است، ولی نورون‌های مارتینوتی در مخچه حضور ندارند. این سلول‌ها در قشر مخ و نه در مخچه فعال هستند.

جمع‌بندی:

گزینه ۱ (طبقه مولکولار قشر مخ) صحیح است، زیرا زائده سیتوپلاسمی نورون‌های معکوس (سلول‌های مارتینوتی) در این ناحیه به‌طور افقی خاتمه می‌یابد و باعث تنظیم فعالیت‌های قشر مخ می‌شود.


کدام هسته در مخچه مربوط به مخچه باستانی است؟

۱) شیروانی (Fastigial)

۲) لخته ای شکل (Emboliform)

۳) کروی (Glubosus)

۴) دندانه ای (Dentate)


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (هسته شیروانی – Fastigial) صحیح است. هسته شیروانی مربوط به مخچه باستانی (Paleocerebellum) است.

توضیحات و تحلیل:

مخچه به‌طور کلی به سه بخش تقسیم می‌شود:

  1. مخچه باستانی (Paleocerebellum) که بیشتر به حس عمقی و وضعیت بدن و تنظیم وضعیت عضلات بدن پرداخته و با مدولای نخاعی در ارتباط است.
  2. مخچه جدید (Neocerebellum) که بیشتر به هماهنگی حرکات ارادی و ارتباط با قشر مخ مربوط می‌شود.
  3. مخچه قدیمی (Archicerebellum) که بیشتر به تعادل و هماهنگی حرکات چشم و سر پرداخته و به هسته‌های مربوط به تعادل ارتباط دارد.

تحلیل گزینه‌ها:

  1. هسته شیروانی (Fastigial) (گزینه ۱) ✅

    • هسته شیروانی جزء هسته‌های مخچه باستانی است.
    • این هسته در تنظیم و حفظ وضعیت بدن و تعادل نقش دارد و به‌ویژه در کنترل عضلات استقامتی و راست‌کننده بدن فعال است.
  2. هسته لخته‌ای شکل (Emboliform) (گزینه ۲) ❌

    • هسته لخته‌ای شکل به مخچه جدید (Neocerebellum) تعلق دارد و در هماهنگی حرکات ارادی و پیچیده‌تر نقش دارد.
  3. هسته کروی (Glubosus) (گزینه ۳) ❌

    • هسته کروی نیز مربوط به مخچه جدید (Neocerebellum) است و در حرکات ارادی پیچیده و هماهنگ مشارکت دارد.
  4. هسته دندانه‌ای (Dentate) (گزینه ۴) ❌

    • هسته دندانه‌ای یکی از مهم‌ترین هسته‌های مخچه جدید (Neocerebellum) است که به هماهنگی و تنظیم حرکات ارادی و پیچیده پرداخته و ارتباط نزدیکی با قشر مخ دارد.

جمع‌بندی:

گزینه ۱ (هسته شیروانی – Fastigial) صحیح است، زیرا این هسته مربوط به مخچه باستانی است و در تنظیم وضعیت بدن و تعادل نقش دارد.


کدام سلول‌های زیر از نورون‌های گلژی دسته دو هستند؟

۱) سلول‌های پورکنژ در قشر مخ

۲) سلول‌های بتز (Betz) در قشر مخ

۳) نورون‌های لایه مولکولی قشر مخچه

۴) نورون‌های حرکتی شاخ قدامی نخاع


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (نورون‌های لایه مولکولی قشر مخچه) صحیح است.

تحلیل گزینه‌ها:

۱) سلول‌های پورکنژ در قشر مخ ← این سلول‌ها از نورون‌های مهاری بزرگ در قشر مخچه هستند، اما جزو نورون‌های گلژی دسته دو محسوب نمی‌شوند.

۲) سلول‌های بتز (Betz) در قشر مخ ← این نورون‌ها از نورون‌های حرکتی بزرگ در لایه پنجم قشر حرکتی مخ هستند و جزو نورون‌های گلژی دسته دو نیستند.

۳) نورون‌های لایه مولکولی قشر مخچه ← این نورون‌ها شامل سلول‌های ستاره‌ای و سبدی (Basket و Stellate) هستند که از نورون‌های مهاری و از نوع گلژی دسته دوم به‌شمار می‌روند. (گزینه درست)

۴) نورون‌های حرکتی شاخ قدامی نخاع ← این نورون‌ها از نوع حرکتی (موتونورون‌های آلفا و گاما) هستند و در دسته نورون‌های گلژی دسته دو قرار نمی‌گیرند.

توضیح نورون‌های گلژی دسته دو:

نورون‌های گلژی دسته دو معمولاً نورون‌های مهاری با آکسون‌های کوتاه هستند که در مدارهای داخلی سیستم عصبی مرکزی نقش مهاری دارند. نمونه‌هایی از این نورون‌ها در مخچه شامل سلول‌های سبدی، ستاره‌ای و گلژی هستند که همگی مهاری‌اند و در تنظیم فعالیت نورون‌های پورکنژ نقش دارند.

پس گزینه ۳ صحیح است.


در سیستم عصبی مرکزی بیشترین انواع نورون‌ها کدام است؟

۱) حرکتی

۲) حسی

۳) رابط (Interneuron)

۴) دو قطبی


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (نورون‌های رابط – Interneuron) صحیح است.

تحلیل گزینه‌ها:

۱) نورون‌های حرکتی (Motor Neurons)

  • این نورون‌ها وظیفه ارسال پیام‌های عصبی از سیستم عصبی مرکزی (CNS) به عضلات و غدد را دارند.
  • شامل نورون‌های حرکتی فوقانی و تحتانی هستند.
  • تعدادشان نسبت به نورون‌های رابط کمتر است.

۲) نورون‌های حسی (Sensory Neurons)

  • پیام‌های حسی را از محیط (پوست، چشم، گوش، و غیره) به CNS منتقل می‌کنند.
  • بیشتر در سیستم عصبی محیطی (PNS) حضور دارند.
  • از نظر تعداد کمتر از نورون‌های رابط هستند.

۳) نورون‌های رابط (Interneurons) ← (گزینه درست)

  • این نورون‌ها بیشترین تعداد را در سیستم عصبی مرکزی دارند.
  • در پردازش اطلاعات و ارتباط بین نورون‌های حسی و حرکتی نقش دارند.
  • بیشتر در مغز و نخاع دیده می‌شوند و شامل نورون‌های مهاری مانند سلول‌های گاباارژیک (GABAergic) هستند که تنظیم فعالیت سایر نورون‌ها را بر عهده دارند.

۴) نورون‌های دو قطبی (Bipolar Neurons)

  • تعداد بسیار کمی دارند.
  • در ساختارهای حسی خاص مانند شبکیه چشم، گوش داخلی و اپی‌تلیوم بویایی دیده می‌شوند.
  • عملکرد آن‌ها در انتقال اطلاعات حسی محدود است.

نتیجه‌گیری:

بیشترین تعداد نورون‌ها در سیستم عصبی مرکزی، نورون‌های رابط (Interneurons) هستند که وظیفه پردازش و ارتباط بین سایر نورون‌ها را دارند.
بنابراین، گزینه ۳ صحیح است.


همه هسته‌های ذیل در Midbrain (مغز میانی) قرار دارند، بجز:

Substantia Nigra (۱

Abducens (۲

Oculomotor (۳

Red N. (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

گزینه ۲ (هسته عصب Abducens) صحیح است.

تحلیل گزینه‌ها:

۱) Substantia Nigra (ماده سیاه)

  • یکی از هسته‌های مهم مغز میانی است.
  • نقش کلیدی در کنترل حرکت دارد و در بیماری پارکینسون نقش دارد.

۲) Abducens Nucleus (هسته عصب ششم – Abducens)(گزینه نادرست)

  • این هسته در پل مغزی (Pons) قرار دارد، نه در مغز میانی.
  • وظیفه کنترل عضله راست جانبی (Lateral Rectus) چشم را دارد که موجب حرکت چشم به سمت خارج می‌شود.

۳) Oculomotor Nucleus (هسته عصب سوم – Oculomotor)

  • در مغز میانی (Midbrain) قرار دارد.
  • کنترل بیشتر عضلات خارجی چشم (به‌جز راست جانبی و مایل فوقانی) را بر عهده دارد.

۴) Red Nucleus (هسته قرمز)

  • در مغز میانی (Midbrain) قرار دارد.
  • در کنترل حرکات حرکتی و تون عضلانی نقش دارد.

نتیجه‌گیری:

تنها هسته‌ای که در مغز میانی نیست، هسته عصب Abducens (شماره ۶) است که در پل مغزی (Pons) قرار دارد.
بنابراین، گزینه ۲ صحیح است.


مسیر Spinothalamic به کدام هسته تالاموس منتهی می‌گردد؟

Ventro postro lateral (۱

Ventro postro medial (۲

Antroventral (۳

Lateroventral (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (Ventro Postero Lateral – VPL) صحیح است.

تحلیل مسیر Spinothalamic و ارتباط آن با تالاموس:

مسیر اسپاینوتالامیک (Spinothalamic Tract) شامل دو بخش اصلی است:

  1. مسیر اسپاینوتالامیک جانبی (Lateral Spinothalamic Tract): انتقال درد و دما
  2. مسیر اسپاینوتالامیک قدامی (Anterior Spinothalamic Tract): انتقال لمس خشن و فشار

مسیر این اطلاعات در تالاموس:

  • اطلاعات حسی از نیمه تحتانی بدن (اندام‌های تحتانی و تنه) ابتدا به نورون‌های شاخ خلفی نخاع می‌رسند.
  • سپس از طریق مسیر اسپاینوتالامیک به طرف مقابل می‌روند و در نهایت به هسته VPL تالاموس ختم می‌شوند.
  • از آنجا، اطلاعات به قشر حسی اولیه (Postcentral Gyrus در لوب پاریتال) فرستاده می‌شود.

بررسی گزینه‌ها:

۱) VPL (Ventro Postero Lateral) ← گزینه درست

  • اطلاعات حسی از بدن (Trunk & Limbs) را از طریق مسیر Spinothalamic و Dorsal Column-Medial Lemniscus دریافت می‌کند.

۲) VPM (Ventro Postero Medial)

  • اطلاعات حسی از صورت را از طریق مسیر Trigeminothalamic دریافت می‌کند. (مربوط به عصب سه‌قلو – Trigeminal)

۳) Antroventral (AV – Anterior Ventral Nucleus)

  • در تنظیمات حرکتی و نقش‌هایی در سیستم لیمبیک مشارکت دارد.

۴) Lateroventral (LV – اصطلاح رایجی نیست)

  • هسته‌ای با این نام در تالاموس شناخته نشده است.

نتیجه‌گیری:

مسیر Spinothalamic اطلاعات درد، دما و لمس خشن را از بدن به هسته VPL تالاموس منتقل می‌کند.
پس، گزینه ۱ صحیح است.


کدام قسمت ذیل در مسیر Indirect بین Striatum و Pallidum قرار دارد؟

Substantia Nigra (۱

Subthalamic Nucleus (۲

۳) هسته Dorsomedial تالاموس

Red Nucleus (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

گزینه ۲ (Subthalamic Nucleus – هسته زیرتالاموسی) صحیح است.

مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم گانگلیون‌های قاعده‌ای

بررسی مسیر غیرمستقیم (Indirect Pathway) در گانگلیون‌های قاعده‌ای:

گانگلیون‌های قاعده‌ای (Basal Ganglia) دو مسیر دارند که در تنظیم حرکات نقش دارند:

  1. مسیر مستقیم (Direct Pathway) ← افزایش تحریک قشر مغز و تسهیل حرکت
  2. مسیر غیرمستقیم (Indirect Pathway) ← مهار حرکت و جلوگیری از حرکات ناخواسته

در مسیر غیرمستقیم، سیگنال از استریاتوم (Striatum) به Pallidum (گلوبوس پالیدوس بخش داخلی – GPi) به‌طور غیرمستقیم منتقل می‌شود و یکی از بخش‌های مهم این مسیر، هسته زیرتالاموسی (Subthalamic Nucleus – STN) است.

بررسی گزینه‌ها:

۲) Subthalamic Nucleus (هسته زیرتالاموسی) ← گزینه صحیح

  • در مسیر غیرمستقیم، استریاتوم ابتدا گلوبوس پالیدوس خارجی (GPe) را مهار می‌کند.
  • این مهار باعث فعال شدن هسته زیرتالاموسی (STN) می‌شود.
  • STN، گلوبوس پالیدوس داخلی (GPi) و بخش رتیکولاتا سابستانشیا نیگرا (SNr) را تحریک می‌کند، که در نهایت قشر مغز را مهار کرده و حرکت را کاهش می‌دهد.

۱) Substantia Nigra (ماده سیاه)

  • ماده سیاه (خصوصاً بخش رتیکولاتا – SNr) نقش مهمی در گانگلیون‌های قاعده‌ای دارد، اما بخشی از مدار غیرمستقیم بین استریاتوم و پالیدوم محسوب نمی‌شود.

۳) هسته Dorsomedial تالاموس

  • این هسته بیشتر در عملکردهای شناختی و تنظیم احساسات نقش دارد، نه در مدار غیرمستقیم گانگلیون‌های قاعده‌ای.

۴) Red Nucleus (هسته قرمز)

  • این هسته در کنترل حرکات حرکتی و مسیر روبرو اسپاینال (Rubrospinal) نقش دارد، اما در مسیر غیرمستقیم گانگلیون‌های قاعده‌ای قرار نمی‌گیرد.

نتیجه‌گیری:

هسته Subthalamic Nucleus (STN) یکی از بخش‌های کلیدی مسیر غیرمستقیم بین استریاتوم و پالیدوم است که باعث افزایش فعالیت مهاری و کاهش حرکات می‌شود.
بنابراین، گزینه ۲ صحیح است.


همه مسیرها و مراکز ذیل مربوط به راه شنوایی است، بجز:

Lateral Lemniscus (۱

Medial geniculate body (۲

Superior Temporal gyrus (۳

Spinal Lemniscus (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴

گزینه ۴ (Spinal Lemniscus – راه نخاعی) صحیح است، زیرا به مسیر شنوایی مربوط نیست.

تحلیل گزینه‌ها:

۱) Lateral Lemniscus (لمنیسکوس جانبی)

  • یکی از مسیرهای اصلی انتقال اطلاعات شنوایی در ساقه مغز است.
  • اطلاعات صوتی را از هسته‌های حلزونی (Cochlear Nuclei) و هسته زیتونی فوقانی (Superior Olive) دریافت کرده و به کولیکولوس تحتانی (Inferior Colliculus) در مغز میانی می‌فرستد.

۲) Medial Geniculate Body (هسته زانویی داخلی تالاموس – MGB)

  • این هسته در تالاموس قرار دارد و ایستگاه اصلی پردازش اطلاعات شنوایی قبل از رسیدن به قشر شنوایی اولیه است.

۳) Superior Temporal Gyrus (شکنج تمپورال فوقانی)

  • شامل قشر شنوایی اولیه (A1) در لوب تمپورال است که پردازش نهایی اطلاعات صوتی در آن انجام می‌شود.

۴) Spinal Lemniscus (لمنیسکوس نخاعی) ← گزینه نادرست

  • این مسیر در انتقال حس درد، دما و لمس خشن از بدن به تالاموس نقش دارد.
  • بخشی از مسیرهای حسی نخاعی است و ارتباطی با مسیر شنوایی ندارد.

نتیجه‌گیری:

تنها گزینه‌ای که ارتباطی با سیستم شنوایی ندارد، Spinal Lemniscus (لمنیسکوس نخاعی) است.
بنابراین، گزینه ۴ صحیح است.


همه هسته‌های ذیل مربوط به Vagus Nerve است، بجز: 

Dorsal N. (۱

Solitary (۲

Superior Salivatory (۳

Ambiguus (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (Superior Salivatory Nucleus – هسته بزاقی فوقانی) صحیح است، زیرا به عصب واگ (Vagus Nerve) مربوط نیست.

تحلیل گزینه‌ها:

۱) Dorsal Nucleus of Vagus (هسته پشتی عصب واگ)

  • یکی از مهم‌ترین هسته‌های پاراسمپاتیک عصب واگ است.
  • کنترل عملکردهای خودمختار احشایی مانند قلب، ریه‌ها و دستگاه گوارش را بر عهده دارد.

۲) Solitary Nucleus (هسته منزوی – Nucleus Tractus Solitarius)

  • این هسته اطلاعات حسی احشایی را از طریق عصب واگ دریافت می‌کند.
  • نقش مهمی در تنظیم فشار خون، ضربان قلب و رفلکس‌های گوارشی دارد.

۳) Superior Salivatory Nucleus (هسته بزاقی فوقانی) ← گزینه نادرست

  • این هسته به عصب صورت (Facial Nerve – CN VII) مربوط است، نه به عصب واگ.
  • کنترل ترشح بزاق از غدد زیر فکی (Submandibular) و زیر زبانی (Sublingual) را انجام می‌دهد.

۴) Nucleus Ambiguus (هسته آمبیگوس)

  • این هسته فیبرهای حرکتی عصب واگ را برای کنترل عضلات حلق، حنجره و کام نرم تأمین می‌کند.
  • نقش مهمی در بلع، تکلم و تنظیم ضربان قلب دارد.

نتیجه‌گیری:

تنها هسته‌ای که به عصب واگ مربوط نیست، هسته بزاقی فوقانی (Superior Salivatory Nucleus) است، که عملکرد آن مرتبط با عصب صورتی (CN VII) است.
بنابراین، گزینه ۳ صحیح است.


کدام گروه از هسته‌های Reticular Formation سروتونین ترشح می‌کنند؟

Central Group (۱

Parvocellular (۲

Raphea (۳

gigantocellular (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (هسته‌های Raphe – رافه) صحیح است، زیرا این گروه از هسته‌های Reticular Formation سروتونین ترشح می‌کنند.

تحلیل گزینه‌ها:

۳) Raphe Nuclei (هسته‌های رافه) ← گزینه صحیح

  • این هسته‌ها در ساقه مغز قرار دارند و تولیدکننده اصلی سروتونین (۵-HT) در مغز هستند.
  • مهم‌ترین هسته‌های سروتونرژیک شامل:
    • هسته رافه خلفی (Dorsal Raphe Nucleus – DRN)
    • هسته رافه مگنوس (Raphe Magnus)
  • سروتونین تولیدشده در این هسته‌ها به سیستم لیمبیک، قشر مخ و نخاع ارسال می‌شود و در تنظیم خلق‌وخو، خواب، درد و رفتارهای احساسی نقش دارد.

۱) Central Group (گروه مرکزی هسته‌های رتیکولار)

  • این گروه شامل برخی از هسته‌های مهم در کنترل حرکت و بیداری است، اما به‌طور خاص با ترشح سروتونین مرتبط نیست.

۲) Parvocellular Nuclei (هسته‌های پاروو سلولار)

  • بیشتر در کنترل عملکردهای اتونوم (خودمختار) و تنفس نقش دارند و ارتباطی با تولید سروتونین ندارند.

۴) Gigantocellular Nuclei (هسته‌های گیگانتوسلولار)

  • این هسته‌ها در کنترل حرکت، بیداری و پاسخ‌های رفلکسی نقش دارند، اما سروتونین ترشح نمی‌کنند.

نتیجه‌گیری:

تنها گروهی که به‌طور اختصاصی سروتونین ترشح می‌کند، هسته‌های Raphe (رافه) هستند.
بنابراین، گزینه ۳ صحیح است.


از زانوی کپسول داخلی کدام الیاف عصبی عبور می‌کنند؟

Optic radiation (۱

Corticopontine (۲

Cortico Nuclear (۳

Cortico Spinal (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (Cortico Nuclear – الیاف کورتیکونوکلئار) صحیح است.

تحلیل:

بهترین تحلیل برای این پرسش، شکل ۱۷ فصل ۷ کتاب نوروآناتومی اسنل است: 

شکل ۱۷. برش افقی نیمکره راست مخ که مجاورت‌ها و بخش‌های مختلف کپسول داخلی را نشان می‌دهد

کپسول داخلی (Internal Capsule) یک ساختار عصبی مهم در مغز است که الیاف مختلفی از آن عبور می‌کنند. زانوی کپسول داخلی (Genu of the Internal Capsule) بخشی از کپسول داخلی است که در آن الیاف‌هایی از جمله الیاف Corticobulbar یا Cortico Nuclear عبور می‌کنند.

جزئیات هر گزینه:

۳) Cortico Nuclear (الیاف کورتیکونوکلئار)

  • این الیاف‌ها از قشر مغز حرکتی (Motor Cortex) به هسته‌های عصبی مغزی (که در کنترل حرکات صورت و عضلات دهان، زبان، گلو و حنجره نقش دارند) می‌روند.
  • این الیاف‌ها در زانوی کپسول داخلی عبور می‌کنند و مسئول حرکات عضلات صورت هستند.

۱) Optic radiation (تشعشعات اپتیک)

  • این الیاف‌ها از هسته‌های geniculate تالاموس به قشر مغزی بینایی (در لوب اکسیپیتال) می‌روند و از کپسول داخلی عبور نمی‌کنند. 

۲) Corticopontine (الیاف کورتیکوپونتین)

  • این الیاف‌ها از قشر مغزی به هسته‌های پونتین (Pontine Nuclei) می‌روند و از بخش‌های anterior limb کپسول داخلی قرار دارند، نه از زانوی آن.

۴) Cortico Spinal (الیاف کورتیکواسپاینال)

  • این الیاف‌ها از قشر مغز حرکتی به نخاع می‌روند و از قسمت posterior limb کپسول داخلی عبور می‌کنند، نه از زانوی آن.

نتیجه‌گیری:

الیاف‌های Cortico Nuclear (کورتیکونوکلئار) که به کنترل حرکات صورت مرتبط هستند، از زانوی کپسول داخلی عبور می‌کنند. بنابراین، گزینه ۳ صحیح است.


در بیماری Huntington Chorea ضایعه در کدام بخش ذیل است؟

Caudate N. (۱

Subthalamic N. (۲

Lentiform (۳

Thalamous (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (Caudate Nucleus – هسته کودیت) صحیح است.

تحلیل بیماری هانتینگتون (Huntington’s Chorea):

بیماری هانتینگتون یک اختلال نورودژنراتیو است که به علت ضایعه در گانگلیون‌های قاعده‌ای ایجاد می‌شود. این بیماری به‌ویژه در اثر تخریب هسته کودیت (Caudate Nucleus) و پوتامن (قسمتی از هسته لنتیفرم) رخ می‌دهد. این اختلال باعث از دست دادن کنترل حرکتی و ایجاد حرکات غیرارادی و نامنظم (حرکات کره‌ای یا chorea) می‌شود.

جزئیات گزینه‌ها:

۱) Caudate Nucleus (هسته کودیت)

  • در بیماری هانتینگتون، هسته کودیت یکی از مناطقی است که بیشترین آسیب را می‌بیند. تخریب این ناحیه باعث از دست دادن کنترل حرکتی و ایجاد علائم حرکتی غیرارادی مانند chorea (حرکات غیرقابل کنترل و نامنظم) می‌شود.
  • هسته کودیت بخشی از گانگلیون‌های قاعده‌ای است که نقش مهمی در تنظیم حرکات ارادی و یادگیری دارد.

۲) Subthalamic Nucleus (هسته زیرتالاموسی)

  • این هسته در مدار غیرمستقیم گانگلیون‌های قاعده‌ای قرار دارد و نقش آن در بیماری پارکینسون و برخی اختلالات حرکتی دیگر بیشتر مشهود است. در هانتینگتون، آسیب اصلی در هسته کودیت است.

۳) Lentiform Nucleus (هسته لنتیفرم)

  • هسته لنتیفرم شامل پوتامن و گلوبوس پالیدوس است که در تنظیم حرکات نقش دارند، ولی تخریب آن در هانتینگتون به‌طور مستقیم با علائم حرکتی مرتبط نیست.

۴) Thalamus (تالاموس)

  • تالاموس مرکزی است که اطلاعات حسی و حرکتی را به قشر مغز منتقل می‌کند. در بیماری هانتینگتون، ضایعه اصلی در گانگلیون‌های قاعده‌ای (به ویژه هسته کودیت) است و تالاموس آسیب زیادی نمی‌بیند.

نتیجه‌گیری:

در بیماری هانتینگتون، ضایعه اصلی در هسته کودیت (Caudate Nucleus) است که منجر به اختلالات حرکتی مانند chorea می‌شود.
بنابراین، گزینه ۱ صحیح است.


آوران (Afferent) به Neostriatum از تمام بخش‌های ذیل است، بجز:

Superior Colliculus (۱

Thalamus (۲

Substantia Nigra (۳

Cerebral Cortex (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (Superior Colliculus – کولیکولوس فوقانی) صحیح است، زیرا آوران به Neostriatum از این بخش عبور نمی‌کند.

تحلیل مسیرهای آوران به Neostriatum:

Neostriatum که شامل استریاتوم (Striatum) می‌شود، بخش اصلی گانگلیون‌های قاعده‌ای است که شامل هسته کودیت (Caudate Nucleus) و پوتامن (Putamen) می‌باشد. این ناحیه نقش مهمی در تنظیم حرکات و پردازش اطلاعات حرکتی دارد. مسیرهای آوران به Neostriatum از مناطق مختلف مغز شامل قشر مغز، تالاموس و ماده سیاه می‌آید.

جزئیات هر گزینه:

۲) Thalamus (تالاموس)

  • تالاموس اطلاعات حسی و حرکتی را از سراسر بدن به قشر مغز و گانگلیون‌های قاعده‌ای ارسال می‌کند.
  • در واقع، هسته‌های تالاموسی مانند هسته Ventrolateral و Ventroposterior به Neostriatum آوران دارند.

۳) Substantia Nigra (ماده سیاه)

  • ماده سیاه بخش‌هایی از دسته‌های حرکتی و پاراسمپاتیک است و سروتونین و دوپامین ترشح می‌کند که مستقیماً به Neostriatum می‌روند.
  • دوپامین از ماده سیاه به استریاتوم ارسال می‌شود و نقش مهمی در تنظیم حرکات و خلق دارد.

۴) Cerebral Cortex (قشر مغز)

  • قشر مغز در تمامی نواحی حسی و حرکتی آوران‌هایی به Neostriatum ارسال می‌کند.
  • این سیگنال‌ها به تنظیم و کنترل حرکات ارادی و دیگر عملکردهای حرکتی کمک می‌کنند.

۱) Superior Colliculus (کولیکولوس فوقانی)

  • کولیکولوس فوقانی بیشتر به پردازش تصاویر بصری و حرکات چشم مرتبط است.
  • اگرچه این بخش در برخی مسیرهای حسی و حرکتی نقش دارد، اما آوران مستقیمی به Neostriatum ندارد.

نتیجه‌گیری:

آوران‌های Neostriatum از قشر مغز، تالاموس و ماده سیاه می‌آیند، اما از کولیکولوس فوقانی نمی‌آیند.
بنابراین، گزینه ۱ صحیح است.


مرکز بینایی در تالاموس کدام است؟

Medial geniculate body (۱

Lateral geniculate body (۲

Interlaminar (۳

Dorsomedial (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

بله، گزینه ۲ (Lateral Geniculate Body – هسته ژنیکولات جانبی) صحیح است.

تحلیل مرکز بینایی در تالاموس:

تالاموس یکی از مهم‌ترین ایستگاه‌های پردازش اطلاعات حسی در مغز است. تمام اطلاعات حسی به جز بویایی از طریق تالاموس به قشر مغز ارسال می‌شود. بخش‌هایی از تالاموس مسئول پردازش انواع مختلف اطلاعات حسی هستند و به این اطلاعات جهت‌دهی می‌کنند.

جزئیات گزینه‌ها:

۲) Lateral Geniculate Body (هسته ژنیکولات جانبی)

  • این هسته بخش اصلی پردازش اطلاعات بصری در تالاموس است.
  • Lateral Geniculate Body اطلاعات بصری را از شبکیه چشم دریافت کرده و آن را به قشر بینایی اولیه در لوب اکسیپیتال ارسال می‌کند.
  • بنابراین، Lateral Geniculate Body مرکز بینایی در تالاموس است.

۱) Medial Geniculate Body (هسته ژنیکولات میانه)

  • این هسته مسئول پردازش اطلاعات شنوایی است و به قشر شنوایی اولیه در لوب تمپورال ارسال می‌کند.
  • در نتیجه، این هسته به سیستم بینایی مربوط نمی‌شود.

۳) Interlaminar Nuclei (هسته‌های بین‌لایه‌ای)

  • این هسته‌ها در پردازش اطلاعات حسی و موتورهای پیچیده نقش دارند، اما به طور خاص به پردازش بینایی مربوط نمی‌شوند.

۴) Dorsomedial Nucleus (هسته دورسومدیال)

  • این هسته در پردازش اطلاعات احساسی و حسی-حرکتی در ارتباط با قشر مغز نقش دارد و به طور خاص به سیستم بینایی مرتبط نیست.

نتیجه‌گیری:

Lateral Geniculate Body هسته‌ای است که به طور خاص به پردازش اطلاعات بینایی اختصاص دارد و از آن به قشر بینایی مغز ارسال می‌شود.
بنابراین، گزینه ۲ صحیح است.


Amygdaloid body در کدام بخش ذیل قرار دارد؟

۱) در ضخامت uncus در لوب تمپورال

Septal area (۲

Anterior Perforated Substance (۳

Insula (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

بله، گزینه ۱ (در ضخامت uncus در لوب تمپورال) صحیح است.

تحلیل موقعیت Amygdaloid Body:

Amygdaloid Body (بدن آمیگدال)، که به نام آمیگدالا نیز شناخته می‌شود، یک ساختار عصبی مهم در سیستم لیمبیک است که نقش حیاتی در پردازش احساسات و حافظه ایفا می‌کند. این ساختار به‌ویژه در تنظیم واکنش‌های احساسی مانند ترس و اضطراب نقش دارد.

موقعیت آن در مغز:

Amygdaloid Body در ناحیه‌ای به نام uncus قرار دارد که بخش پیشین لوب تمپورال است. Uncus در واقع به شکل یک برجستگی در قسمت داخلی قشر مغزی و در نزدیکی ساقه مغز قرار دارد. آمیگدالا در این ناحیه قرار گرفته و به ساختارهای مختلفی از جمله هیپوکامپ و قشر مغزی ارتباط دارد.

جزئیات گزینه‌ها:

۱) در ضخامت uncus در لوب تمپورال

  • آمیگدالا در ناحیه uncus در لوب تمپورال قرار دارد.
  • این ساختار نقش زیادی در پردازش و تنظیم احساسات و حافظه‌ها دارد.

۲) Septal area (ناحیه سپتال)

  • ناحیه سپتال در سیستم لیمبیک و نزدیک به هیپوتالاموس است و نقش در تنظیم انگیزه‌ها و رفتارهای اجتماعی دارد. این ناحیه با آمیگدالا ارتباط دارد، اما مکان آن نیست.

۳) Anterior Perforated Substance (ماده سوراخ‌دار قدامی)

  • این ناحیه در نزدیکی بخش پایه مغز قرار دارد و نقش آن در سیستم لیمبیک و انتقال سیگنال‌های عصبی است، اما آمیگدالا در آنجا قرار ندارد.

۴) Insula (انسولا)

  • انسولا یک ناحیه مهم در پردازش حسی و احساسی است، به‌ویژه در ارتباط با احساسات داخلی بدن. این ناحیه به آمیگدالا مربوط است، اما آمیگدالا در لوب تمپورال و در ضخامت uncus قرار دارد.

نتیجه‌گیری:

Amygdaloid Body (آمیگدالا) در ناحیه uncus در لوب تمپورال قرار دارد.
بنابراین، گزینه ۱ صحیح است.


الیاف Cortico ponto cerebellar از کدام پایه مخچه‌ای عبور می‌کند؟

Superior cerebellar peduncle (۱

Inferior cerebellar peduncle (۲

Middle cerebellar peduncle (۳

Inferio & Middle cerebellar peduncle (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

بله، گزینه ۳ (Middle cerebellar peduncle – پایه میانه مخچه) صحیح است.

تحلیل الیاف Cortico ponto cerebellar:

الیاف Cortico ponto cerebellar الیاف عصبی هستند که از قشر مغز (Cortex) به هسته‌های پونتین (Pontine Nuclei) و سپس به مخچه می‌روند. این الیاف‌ها در پردازش اطلاعات حرکتی و هماهنگی حرکات نقش دارند و از یک مسیر مشخص به مخچه وارد می‌شوند.

پایه‌های مخچه‌ای:

مخچه از طریق سه پایه اصلی با سایر بخش‌های مغز ارتباط دارد که عبارتند از:

  1. Superior Cerebellar Peduncle

    • این پایه ارتباطات مخچه با نخاع و مغز میانه را برقرار می‌کند و بیشتر اطلاعات خروجی (Motor Output) از مخچه را انتقال می‌دهد.
  2. Inferior Cerebellar Peduncle

    • این پایه به انتقال اطلاعات ورودی از نخاع و ساقه مغز به مخچه مربوط می‌شود.
  3. Middle Cerebellar Peduncle

    • این پایه اصلی‌ترین مسیر ورود اطلاعات از پونتین ناحیه (Pons) به مخچه است.
    • الیاف Cortico ponto cerebellar از قشر مغزی به هسته‌های پونتین می‌روند و سپس از طریق Middle cerebellar peduncle به مخچه وارد می‌شوند.

جزئیات گزینه‌ها:

۳) Middle cerebellar peduncle (پایه میانه مخچه)

  • این پایه اصلی‌ترین مسیر برای انتقال الیاف Cortico ponto cerebellar به مخچه است.
  • این الیاف‌ها اطلاعات حرکتی و هماهنگی حرکات را از قشر مغزی به مخچه منتقل می‌کنند.

۱) Superior cerebellar peduncle (پایه بالایی مخچه)

  • این پایه بیشتر مسئول خروجی‌های مخچه است و اطلاعات از مخچه به ساقه مغز و نخاع انتقال می‌دهد.

۲) Inferior cerebellar peduncle (پایه پایین مخچه)

  • این پایه بیشتر به ورودی‌های مخچه از نخاع و ساقه مغز مربوط می‌شود، نه به الیاف Cortico ponto cerebellar.

۴) Inferior & Middle cerebellar peduncle (پایه‌های پایین و میانه مخچه)

  • این گزینه صحیح نیست چون الیاف Cortico ponto cerebellar به‌طور خاص از Middle cerebellar peduncle وارد مخچه می‌شوند.

نتیجه‌گیری:

الیاف Cortico ponto cerebellar از پایه میانه مخچه (Middle cerebellar peduncle) عبور می‌کنند.
بنابراین، گزینه ۳ صحیح است.


Secondary Motor area در کدام بخش ذیل قرار دارد؟

۱) سطح خارجی نیمکره لوب فرونتال

۲) سطح تحتانی نیمکره لوب فرونتال

۳) سطح داخلی نیمکره لوب پاریتال

۴) سطح خارجی نیمکره لوب پاریتال


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

بله، گزینه ۱ (سطح خارجی نیمکره لوب فرونتال) صحیح است.

تحلیل دقیق‌تر:

Secondary Motor Area (منطقه موتور ثانویه) به مناطقی از مغز اطلاق می‌شود که در برنامه‌ریزی و هماهنگی حرکات پیچیده و تنظیم عملکرد حرکتی نقش دارند، اما مستقیماً مسئول ایجاد حرکت نیستند. این نواحی به‌ویژه به پشتیبانی از Motor Cortex اولیه (Primary Motor Cortex) در پردازش حرکات ارادی کمک می‌کنند.

مکان دقیق Secondary Motor Area:

منطقه موتور ثانویه عمدتاً در سطح خارجی نیمکره لوب فرونتال قرار دارد. این بخش شامل Premotor Cortex و Supplementary Motor Area (SMA) است که نقش مهمی در برنامه‌ریزی و هماهنگی حرکات پیچیده ایفا می‌کنند. این نواحی به حرکت‌های ارادی و هماهنگی بین حرکات مختلف کمک می‌کنند.

جزئیات هر گزینه:

۱) سطح خارجی نیمکره لوب فرونتال

  • منطقه موتور ثانویه، که شامل Premotor Cortex و Supplementary Motor Area (SMA) است، در سطح خارجی نیمکره لوب فرونتال قرار دارد. این مناطق در کنترل و هماهنگی حرکات پیچیده نقش دارند.

۲) سطح تحتانی نیمکره لوب فرونتال

  • بخش‌های تحتانی لوب فرونتال بیشتر به عملکردهای مربوط به زبان، درک، و گفتار (مانند منطقه بروکا) مربوط هستند، نه به مناطق موتور ثانویه.

۳) سطح داخلی نیمکره لوب پاریتال

  • نواحی داخلی لوب پاریتال بیشتر به حس‌های لمسی و فضایی (مثل Sensory Cortex) مربوط هستند، نه به مناطق موتور.

۴) سطح خارجی نیمکره لوب پاریتال

  • سطح خارجی نیمکره لوب پاریتال بیشتر با حس‌های حسی و پردازش اطلاعات فضایی مرتبط است، نه با مناطق موتور.

نتیجه‌گیری:

Secondary Motor Area (منطقه موتور ثانویه) در سطح خارجی نیمکره لوب فرونتال قرار دارد.
بنابراین، گزینه ۱ صحیح است.


در سندرم بصل النخاعی جانبی (Lateral Medulary Syndrum) ضایعه در کدام شریان ذیل است؟

Labirant (۱

Anterior Inferior cerebellar (۲

Superior cerebellar (۳

Posterior Inferior cerebellar (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴

بله، گزینه ۴ (Posterior Inferior Cerebellar Artery – شریان خلفی تحتانی مخچه‌ای) صحیح است.

تحلیل سندرم بصل النخاعی جانبی (Lateral Medullary Syndrome):

سندرم بصل النخاعی جانبی یا سندرم Wallenberg یکی از اختلالات عصبی است که به علت انسداد یا آسیب به Posterior Inferior Cerebellar Artery (PICA) ایجاد می‌شود. این شریان یکی از منابع خونی بصل النخاع و بخش‌هایی از مخچه است.

علائم و آسیب‌های سندرم Wallenberg:

در این سندرم، ضایعه در بصل النخاع (medulla oblongata) باعث مشکلاتی مانند:

  • فلج و ضعف عضلات یک‌طرفه (hemiparesis)
  • از دست دادن حس درد و دما در نیم‌تنه مقابل ضایعه (contralateral)
  • اختلال در بلع و صحبت کردن (disphagia and dysarthria)
  • سایر علائم حسی و حرکتی در نواحی مختلف بدن به دلیل آسیب به مسیرهای حسی و حرکتی در بصل النخاع.

جزئیات هر گزینه:

۴) Posterior Inferior Cerebellar Artery (PICA – شریان خلفی تحتانی مخچه‌ای)

  • PICA یکی از شریان‌های اصلی تغذیه‌کننده بصل النخاع است. آسیب به این شریان می‌تواند باعث سندرم Lateral Medullary Syndrome (سندرم Wallenberg) شود.
  • این شریان به بخش‌های جانبی بصل النخاع، از جمله هسته‌های حسی و مسیرهای حسی و مخچه خون‌رسانی می‌کند.

۱) Labyrinthine Artery (شریان لابیرنت)

  • این شریان به بخش‌های داخلی گوش و اعصاب شنوایی و تعادلی خون‌رسانی می‌کند و به سندرم بصل النخاعی جانبی ارتباط ندارد.

۲) Anterior Inferior Cerebellar Artery (AICA – شریان قدامی تحتانی مخچه‌ای)

  • AICA به مخچه و بصل النخاع خون‌رسانی می‌کند، اما آسیب به این شریان بیشتر به مشکلات در مخچه و بخش‌های مغزی میانه منجر می‌شود تا سندرم بصل النخاعی جانبی.

۳) Superior Cerebellar Artery (SCA – شریان فوقانی مخچه‌ای)

  • این شریان به بخش‌های فوقانی مخچه خون‌رسانی می‌کند و آسیب به آن معمولاً با مشکلات در مخچه در ارتباط است و نه با سندرم بصل النخاعی جانبی.

نتیجه‌گیری:

آسیب به Posterior Inferior Cerebellar Artery (PICA) می‌تواند منجر به سندرم بصل النخاعی جانبی شود.
بنابراین، گزینه ۴ صحیح است.


ضایعه در کدام بخش ساقه مغزی (Brain Stem) موجب اختلال حرکتی می‌شود؟

۱) بخش قدامی

۲) بخش خلفی

۳) بخش طرفی

۴) بخش طرفی و خلفی


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (بخش قدامی) صحیح است.

تحلیل پاسخ:

ساقه مغزی (Brain Stem) بخش‌های مختلفی دارد که شامل بخش قدامی (Anterior)، بخش خلفی (Posterior) و بخش طرفی (Lateral) است. این بخش‌ها هرکدام عملکردهای خاص خود را در پردازش و انتقال سیگنال‌ها دارند و آسیب به هر یک از این بخش‌ها می‌تواند منجر به اختلالات مختلف در عملکردهای عصبی شود.

نقش بخش‌های مختلف ساقه مغزی:

  1. بخش قدامی (Anterior) ساقه مغزی

    • بخش قدامی بیشتر به مسیرهای محرک حرکتی و الگوریتم‌های حرکتی مربوط می‌شود که از قشر مغز به مخچه و نخاع انتقال می‌یابد.
    • این نواحی شامل مسیرهای کوریکو اسپاینال و کوریکو نوکلئار هستند که مسئول تنظیم حرکات ارادی بدن هستند.
    • آسیب به بخش قدامی ساقه مغزی می‌تواند باعث اختلالات حرکتی مانند فلج (paralysis) و ضعف عضلانی (weakness) شود.
  2. بخش خلفی (Posterior) ساقه مغزی

    • بخش خلفی بیشتر به حس‌های لمسی، درد، و دما و همچنین مسیرهای حسی مربوط است.
    • آسیب به این بخش معمولاً موجب اختلالات حسی (مانند بی‌حسی) می‌شود و نه اختلال حرکتی.
  3. بخش طرفی (Lateral) ساقه مغزی

    • بخش طرفی مسئول بسیاری از مسیرهای حسی و حرکتی است، اما آسیب به این نواحی بیشتر بر روی اختلالات حسی و ترکیب حرکت‌ها اثر می‌گذارد.
    • به عنوان مثال، آسیب به بخش طرفی ساقه مغزی در سندرم Wallenberg (لateral medullary syndrome) می‌تواند به علائم حسی و حرکتی منجر شود.
  4. بخش طرفی و خلفی

    • آسیب در این بخش‌ها معمولاً اختلالات حسی و برخی از مشکلات حرکتی (در صورت آسیب به مسیرهای حرکتی خاص) ایجاد می‌کند.

نتیجه‌گیری:

آسیب به بخش قدامی ساقه مغزی می‌تواند منجر به اختلالات حرکتی شود، زیرا این بخش مسئول مسیرهای حرکتی مهم است.
بنابراین، گزینه ۱ صحیح است.


همه هسته‌های عصبی ذیل در پل مغزی است، بجز:

Facial motor Nucleus (۱

Solitary Nucleus (۲

Trigeminal motor Nucleus (۳

Abducens Nucleus (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

بله، گزینه ۲ (Solitary Nucleus – هسته تنه واحد) صحیح است.

تحلیل هسته‌های عصبی در پل مغزی (Pons):

پل مغزی (Pons) یک بخش از ساقه مغز است که به عنوان پلی میان مدولا و مغز میانه عمل می‌کند. این بخش مسئول انتقال اطلاعات حسی، حرکتی و تنظیم عملکردهای خودکار است. هسته‌های عصبی مختلفی در پل مغزی قرار دارند که مسئول عملکردهای مختلف حسی و حرکتی هستند.

هسته‌های عصبی در پل مغزی:

  1. Facial Motor Nucleus (هسته حرکتی صورت)

    • این هسته در پل مغزی قرار دارد و مسئول کنترل عضلات صورت (به جز عضلات چشمی و جویدن) است.
  2. Trigeminal Motor Nucleus (هسته حرکتی عصب سه‌قلو)

    • این هسته نیز در پل مغزی قرار دارد و مسئول کنترل عضلات جویدن از طریق عصب سه‌قلو است.
  3. Abducens Nucleus (هسته حرکتی دورکننده چشم)

    • این هسته در پل مغزی واقع است و مسئول حرکت عضله مستقیم خارجی چشم (برای حرکت چشم به طرفین) است.
  4. Solitary Nucleus (هسته تنه واحد)

    • این هسته که در مدولا (بصل النخاع) قرار دارد، به پردازش اطلاعات حسی از عصب‌های دهانی، گلو، و لارنکس می‌پردازد.
    • هسته Solitary مربوط به فرآیندهای حسی است و در پل مغزی قرار ندارد، بلکه در مدولا واقع است.

نتیجه‌گیری:

Solitary Nucleus که به پردازش اطلاعات حسی مرتبط با طعم و سایر حس‌های دهانی می‌پردازد، در مدولا واقع است و نه در پل مغزی.
بنابراین، گزینه ۲ صحیح است.


هسته کنترل کننده پاراسمپاتیک مردمک کدام است؟

Dorsal ( ۱

Edinger-westphal (۲

Inferior salivatory (۳

Superior salivatory (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

بله، گزینه ۲ (Edinger-Westphal Nucleus – هسته ادینگر وستفال) صحیح است.

تحلیل هسته کنترل‌کننده پاراسمپاتیک مردمک:

پاراسمپاتیک یکی از دو بخش اصلی سیستم عصبی خودمختار است که مسئول عملکردهای مختلف بدن در حالت استراحت و آرامش است، از جمله تنظیم اندازه مردمک‌ها. هسته Edinger-Westphal مسئول کنترل فعالیت پاراسمپاتیک مردمک است.

نقش هسته Edinger-Westphal:

  • هسته Edinger-Westphal یک هسته در ساقه مغز است که در مغز میانه (midbrain) قرار دارد.
  • این هسته به عصب اوکولوموتور (Oculomotor Nerve) متصل است و آغاز مسیر پاراسمپاتیک مردمک است.
  • هسته Edinger-Westphal باعث تنگ شدن مردمک (Constriction) در پاسخ به نور یا تمرکز نزدیک می‌شود، فرآیندی که به آن پاسخ مردمک به نور (Pupillary Light Reflex) می‌گویند.

جزئیات هر گزینه:

۲) Edinger-Westphal Nucleus (هسته ادینگر وستفال)

  • این هسته مسئول کنترل فعالیت پاراسمپاتیک مردمک است و نقش مهمی در کنترل تنگی مردمک و پاسخ مردمک به نور دارد.

۱) Dorsal Nucleus (هسته دُرسال)

  • این هسته بیشتر با کارکردهای پاراسمپاتیک در ارتباط است، اما در کنترل مردمک نقش ندارد. هسته دُرسال مسئول عملکردهای پاراسمپاتیک در سایر نواحی بدن است.

۳) Inferior Salivatory Nucleus (هسته بزاقی تحتانی)

  • این هسته مرتبط با ترشح بزاق است و به عصب گلو متصل می‌شود، اما نقشی در تنظیم مردمک‌ها ندارد.

۴) Superior Salivatory Nucleus (هسته بزاقی فوقانی)

  • این هسته نیز مسئول ترشح بزاق است و به عصب‌های مرتبط با غدد بزاقی متصل می‌شود و نقشی در تنظیم مردمک‌ها ندارد.

نتیجه‌گیری:

هسته Edinger-Westphal مسئول کنترل پاراسمپاتیک مردمک است.
بنابراین، گزینه ۲ صحیح است.


کنترل ترشحات غده اشکی مربوط به کدام هسته در ساقه مغزی است؟

Dorsal vagal (۱

Nasolacrimal (۲

Superior salivatory (۳

Edinger-westphal (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲

بررسی پاسخ سنجش پزشکی

گزینه ۲ (Nasolacrimal – هسته اشکی بینی) صحیح نیست. گزینه ۳ (Superior Salivatory Nucleus – هسته بزاقی فوقانی) درست است.

تحلیل دقیق:

کنترل ترشحات غده اشکی به فعالیت‌های سیستم پاراسمپاتیک مربوط است که به صورت غیر ارادی باعث ترشح اشک از غدد اشکی می‌شود. هسته‌های مختلفی در ساقه مغزی به تنظیم این فعالیت‌ها کمک می‌کنند.

هسته‌های مرتبط با ترشحات غده اشکی:

  1. Superior Salivatory Nucleus (هسته بزاقی فوقانی)

    • این هسته در پل مغزی قرار دارد و مسئول تحریک غدد بزاقی و غدد اشکی است.
    • هسته بزاقی فوقانی از طریق عصب فاسیال (Facial Nerve – Cranial Nerve VII) به غده اشکی متصل است و ترشح اشک را تنظیم می‌کند.
    • بنابراین، Superior Salivatory Nucleus نقش اصلی را در کنترل ترشح اشک دارد.
  2. Edinger-Westphal Nucleus (هسته ادینگر وستفال)

    • این هسته به تنظیم حالت پاراسمپاتیک مردمک کمک می‌کند و مسئول تنگی مردمک است، نه ترشح اشک.
  3. Nasolacrimal (هسته اشکی بینی)

    • این هسته به عنوان یک هسته خاص در ساقه مغزی شناخته نمی‌شود. ترشح اشک در اصل از طریق عصب فاسیال (که به غدد اشکی متصل است) و با کمک هسته بزاقی فوقانی کنترل می‌شود.
  4. Dorsal Vagal Nucleus (هسته دُرسال واگ)

    • این هسته مسئول ترشحات دستگاه گوارش و برخی فعالیت‌های پاراسمپاتیک دیگر است، اما ارتباطی با ترشح اشک ندارد.

نتیجه‌گیری:

کنترل ترشحات غده اشکی مربوط به Superior Salivatory Nucleus است که از طریق عصب فاسیال عمل می‌کند.
بنابراین، گزینه ۳ صحیح است.


کدام دسته فیبر عصبی ذیل مربوط به حس حرارت و درد است؟

۱) Spinothalamic

Medial Iemniscus (۲

Dorsal spino cerebellar (۳

Lateral Iemniscus (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (Spinothalamic – مسیر اسپینو تالامیک) صحیح است.

تحلیل دقیق:

حس حرارت و درد توسط فیبرهای عصبی خاصی انتقال می‌یابد که مسیرهای حسی در سیستم عصبی را تشکیل می‌دهند. این حس‌ها به‌ویژه توسط مسیرهای حرارتی و درد انتقال می‌یابند.

مسیرهای عصبی مرتبط با حس درد و حرارت:

  1. Spinothalamic Tract (مسیر اسپینو تالامیک)

    • Spinothalamic tract مسئول انتقال اطلاعات مربوط به درد و حرارت است. این مسیر از نخاع به تالاموس می‌رود و به سیستم حسی در مغز کمک می‌کند.
    • فیبرهای این مسیر از گیرنده‌های درد و حرارت در پوست و سایر بافت‌ها شروع شده و به تالاموس در مغز منتقل می‌شوند.
  2. Medial Lemniscus (مسیر لمیسنسیک میانه)

    • این مسیر بیشتر به حس‌های لمسی دقیق و ارتعاشی (مانند فشار و لمس) مربوط است و نه به درد و حرارت. اطلاعات حسی مربوط به لمسی دقیق از طریق مسیر Dorsal Column انتقال می‌یابند.
  3. Dorsal Spinocerebellar Tract (مسیر اسپینو سربللار پشتی)

    • این مسیر اطلاعات مربوط به وضعیت عضلات و حرکات بدن را به مخچه منتقل می‌کند. این مسیر به حس‌های حرکتی مربوط است، نه به حس درد و حرارت.
  4. Lateral Lemniscus (مسیر لمیسنسیک جانبی)

    • این مسیر اطلاعات مربوط به صدا و شنوایی را از هسته‌های شنوایی مغز به کورتکس شنوایی منتقل می‌کند و ربطی به حس درد و حرارت ندارد.

نتیجه‌گیری:

مسیر اسپینو تالامیک (Spinothalamic) مسئول انتقال اطلاعات مربوط به درد و حرارت است.
بنابراین، گزینه ۱ صحیح است.


در ضایعه اطراف مجرای اپاندیم نخاع در تمام حس‌های ذیل اختلال ایجاد می‌شود، بجز:

۱) حس حرارت

۲) حس درد

۳) حس لمس دقیق

۴) حس لمس غیردقیق


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (حس لمس دقیق) صحیح است.

تحلیل دقیق:

مجرای اپاندیم (Ependymal canal) در وسط نخاع قرار دارد و در اطراف آن، سلول‌های اپاندیم قرار دارند که مسئول تولید و گردش مایع مغزی-نخاعی است. ضایعه در اطراف این منطقه می‌تواند اثرات خاصی روی سیستم حسی ایجاد کند.

در این سوال، اشاره به حس‌هایی است که ممکن است تحت تأثیر ضایعه در مجرای اپاندیم نخاع قرار بگیرند.

حساسیت‌ها و اثرات آسیب به اطراف مجرای اپاندیم:

  1. حس حرارت (Thermal Sensation)

    • حس حرارت (دما) توسط مسیر Spinothalamic انتقال می‌یابد که از نخاع به تالاموس می‌رود. این مسیر معمولاً از نواحی نخاعی عبور می‌کند که در اطراف مجرای اپاندیم قرار دارند، بنابراین آسیب به این نواحی می‌تواند باعث اختلال در حس حرارت شود.
  2. حس درد (Pain Sensation)

    • حس درد نیز از طریق مسیر Spinothalamic انتقال می‌یابد که در اطراف مجرای اپاندیم نخاع از طریق اعصاب خاص عبور می‌کند. ضایعه در این نواحی می‌تواند باعث اختلال در حس درد نیز شود.
  3. حس لمس دقیق (Fine Touch Sensation)

    • حس لمس دقیق که شامل لمس و ارتعاش است از طریق مسیر Dorsal Column انتقال می‌یابد که از اطراف مجرای اپاندیم عبور نمی‌کند. بنابراین، آسیب به اطراف مجرای اپاندیم تأثیری بر این حس ندارد.
  4. حس لمس غیردقیق (Crude Touch Sensation)

    • حس لمس غیردقیق معمولاً از طریق Spinothalamic Tract منتقل می‌شود که به نواحی نخاعی نزدیک به مجرای اپاندیم می‌رود. آسیب به این نواحی می‌تواند باعث اختلال در این حس نیز شود.

نتیجه‌گیری:

حس لمس دقیق که از طریق مسیر Dorsal Column انتقال می‌یابد، تحت تأثیر ضایعه در اطراف مجرای اپاندیم نخاع قرار نمی‌گیرد. بنابراین، گزینه ۳ (حس لمس دقیق) صحیح است.


مبدأ بخش پاراسمپاتیک دستگاه گوارش از کدام هسته ذیل است؟

Dorsal vagal (۱

Ambiguus (۲

Inferior salivatory (۳

Solitary (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (Dorsal Vagal Nucleus – هسته واگ دُرسال) صحیح است.

تحلیل دقیق:

سیستم عصبی پاراسمپاتیک مسئول تنظیم عملکردهای غیر ارادی بدن، از جمله فعالیت‌های دستگاه گوارش است. بخش پاراسمپاتیک دستگاه گوارش به ویژه مسئول فعالیت‌هایی چون ترشح بزاق، حرکت دودی (peristalsis) در روده‌ها و ترشح آنزیم‌ها از غدد گوارشی است.

مبدأ پاراسمپاتیک دستگاه گوارش:

  1. Dorsal Vagal Nucleus (هسته واگ دُرسال)

    • این هسته در مدولا (بصل النخاع) قرار دارد و مبدأ شاخه‌های پاراسمپاتیک اعصاب واگ (Vagus Nerve) است.
    • این اعصاب به بخش‌های مختلف دستگاه گوارش متصل می‌شوند و مسئول تنظیم فعالیت‌های پاراسمپاتیک در این نواحی، از جمله ترشح آنزیم‌ها، حرکت روده‌ها و هضم غذا هستند.
    • در نتیجه، Dorsal Vagal Nucleus مبدأ بخش پاراسمپاتیک دستگاه گوارش است.
  2. Ambiguus Nucleus (هسته آمبیگوس)

    • این هسته در مدولا قرار دارد و بیشتر به حرکت عضلات گلو و حنجره مربوط می‌شود و نقش کمتری در کنترل دستگاه گوارش دارد.
  3. Inferior Salivatory Nucleus (هسته بزاقی تحتانی)

    • این هسته مسئول ترشح بزاق از غدد بزاقی تحتانی است و در تنظیم دستگاه گوارش نقش دارد، اما به صورت مستقیم مسئول کنترل دستگاه گوارش نیست.
  4. Solitary Nucleus (هسته منزوی)

    • این هسته در مدولا قرار دارد و بیشتر مسئول دریافت و پردازش اطلاعات حسی از دستگاه گوارش است. نقش اصلی آن در دریافت اطلاعات حسی از گلو، لارنکس و معده است، نه کنترل ترشح یا فعالیت‌های دستگاه گوارش.

نتیجه‌گیری:

Dorsal Vagal Nucleus مبدأ اصلی شاخه‌های پاراسمپاتیک دستگاه گوارش است که از طریق عصب واگ به اندام‌های گوارشی متصل می‌شود.
بنابراین، گزینه ۱ (Dorsal Vagal Nucleus) صحیح است.


Olivary complex در کدام بخش ذیل قرار دارد؟

۱) پیاز نخاع (Medula)

۲) نخاع

Mid brain (۳

۴) پل مغزی


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (بصل النخاع – Medulla Oblongata) صحیح است.

تحلیل دقیق:

Olivary Complex یک مجموعه هسته‌ای است که در بصل النخاع (Medulla Oblongata) قرار دارد و نقش مهمی در پردازش اطلاعات حرکتی و تنظیم عملکردهای حسی-حرکتی دارد. این هسته‌ها بیشتر به پلاک اولیو معروف هستند.

جزئیات مربوط به Olivary Complex:

  1. بصل النخاع (Medulla Oblongata):

    • Olivary Complex در بخش بصل النخاع (Medulla) قرار دارد. این ساختار شامل هسته‌های Inferior Olive است که ارتباط زیادی با مخچه دارند و به تنظیم و هماهنگی حرکت کمک می‌کنند.
    • هسته‌های Olivary Complex اطلاعات مربوط به حرکات و وضعیت عضلات را به مخچه منتقل می‌کنند و نقش مهمی در یادگیری حرکتی و هماهنگی حرکت‌های پیچیده ایفا می‌کنند.
  2. نخاع:

    • نخاع بخش اصلی سیستم عصبی مرکزی است که اطلاعات حسی و حرکتی را بین مغز و بدن منتقل می‌کند، اما Olivary Complex در این قسمت وجود ندارد.
  3. Midbrain (مغز میانی):

    • مغز میانی یا Midbrain در بخش بالایی بصل النخاع قرار دارد و شامل ساختارهایی مانند Colliculi و Substantia Nigra است، که به هماهنگی حرکت و پردازش اطلاعات حسی مرتبط است، اما Olivary Complex در این ناحیه قرار ندارد.
  4. پل مغزی (Pons):

    • پل مغزی بیشتر به انتقال اطلاعات از مغز به مخچه و دیگر قسمت‌های مغز مرتبط است، اما Olivary Complex در این قسمت یافت نمی‌شود.

نتیجه‌گیری:

Olivary Complex در بصل النخاع (Medulla Oblongata) قرار دارد.
بنابراین، گزینه ۱ (بصل النخاع) صحیح است.


هسته حرکتی مربوط به ماهیچه‌های حلق و حنجره در ساقه مغزی کدام است؟

Solitary (۱

۲) Dorsal vagal

Ambiguus (۳

Facial motor (۴


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳

گزینه ۳ (Ambiguus – هسته آمبیگوس) صحیح است.

تحلیل دقیق:

هسته آمبیگوس (Ambiguus) یکی از هسته‌های مهم در ساقه مغزی است که نقش مهمی در کنترل حرکات عضلات حلق و حنجره دارد. این هسته به ویژه از طریق اعصاب خاصی به عضلات مربوطه ارسال سیگنال‌های حرکتی می‌کند.

جزئیات مربوط به هسته‌های مختلف ساقه مغزی:

  1. Ambiguus (هسته آمبیگوس):

    • هسته آمبیگوس در مدولا قرار دارد و مسئول کنترل حرکات عضلات حلق، حنجره، و قسمت‌هایی از عضلات نرم بلع است.
    • این هسته سیگنال‌های حرکتی را از طریق عصب زبانی حلقی (Cranial Nerve IX) و عصب واگ (Cranial Nerve X) به این عضلات ارسال می‌کند.
    • به همین دلیل، هسته آمبیگوس مسئول حرکت عضلات حلق و حنجره است که نقش مهمی در بلع و تولید صدا ایفا می‌کنند.
  2. Solitary (هسته منزوی):

    • هسته Solitary بیشتر به پردازش اطلاعات حسی مربوط به حلق، حنجره، و گلو مربوط است و نه کنترل حرکتی عضلات آن نواحی.
  3. Dorsal Vagal (هسته واگ دُرسال):

    • هسته Dorsal Vagal به کنترل عملکردهای پاراسمپاتیک از جمله فعالیت‌های دستگاه گوارش مربوط است، نه حرکات عضلات حلق و حنجره.
  4. Facial Motor (هسته حرکتی صورت):

    • هسته Facial Motor در پل مغزی قرار دارد و مسئول کنترل حرکات عضلات صورت است، نه عضلات حلق و حنجره.

نتیجه‌گیری:

هسته آمبیگوس (Ambiguus) مسئول کنترل حرکات عضلات حلق و حنجره است.
بنابراین، گزینه ۳ (Ambiguus) صحیح است.


هسته فرنیک در نخاع در کدام سگمان‌های نخاعی قرار دارد؟

۱) C3 تا C5

۲) C2 تا C6

۳) C3 تا C6

۴) C4 تا C6


کلیک کنید تا پاسخ تشریحی پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱

گزینه ۱ (C3 تا C5) صحیح است.

تحلیل دقیق:

هسته فرنیک (Phrenic Nucleus) مسئول کنترل عضله دیافراگم است که برای تنفس ضروری است. این هسته در نخاع گردنی قرار دارد و سیگنال‌هایی را به دیافراگم ارسال می‌کند تا عمل تنفس انجام شود.

موقعیت هسته فرنیک:

  1. C3 تا C5 (سگمان‌های C3 تا C5):
    • هسته فرنیک در بخش C3 تا C5 نخاع گردنی قرار دارد. این هسته از این سگمان‌ها به عضله دیافراگم ارسال سیگنال‌های حرکتی می‌کند.
    • بنابراین، هسته فرنیک از سیگمان‌های نخاعی C3 ،C4 و C5 به عضله دیافراگم عصب می‌دهد.
  2. C2 تا C6:
    • این سگمان‌ها ممکن است شامل نواحی مختلفی از نخاع گردنی باشند، اما هسته فرنیک به طور خاص در C3 تا C5 قرار دارد و نه در C2 یا سگمان‌های بالاتر از آن.
  3. C3 تا C6:
    • این گزینه شامل سگمان‌های نخاعی بیشتری از C5 می‌شود، اما هسته فرنیک تنها در C3 تا C5 قرار دارد.
  4. C4 تا C6:
    • هسته فرنیک در این سگمان‌ها قرار ندارد و سگمان C6 به طور مستقیم به هسته فرنیک مرتبط نیست.

نتیجه‌گیری:

هسته فرنیک در سگمان‌های C3 تا C5 نخاع گردنی قرار دارد و این بخش‌ها مسئول ارسال سیگنال‌های حرکتی به دیافراگم هستند.
بنابراین، گزینه ۱ (C3 تا C5) صحیح است.



انتشار یا بازنشر هر بخش از این محتوای «آینده‌نگاران مغز» تنها با کسب مجوز کتبی از صاحب اثر مجاز است.





امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۳

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ——— ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا