ضایعات نورونهای حرکتی تحتانی و فوقانی
سیستم حرکتی را میتوان به دو بخش نورونهای حرکتی تحتانی و فوقانی تقسیم کرد. نورونهای حرکتی تحتانی (Lower Motor Neurons: LMNs) به نورونهای حرکتی نخاعی و مغزی اشاره دارد که عضلات اسکلتی را مستقیماً عصبدهی میکنند. نورونهای حرکتی فوقانی (Upper Motor Neurons: UMNs) نورونهای واقع در قشر و ساقه مغز هستند که نورونهای حرکتی تحتانی را فعال میسازند. پاسخهای پاتوفیزیولوژیکی به ضایعات نورونهای حرکتی تحتانی و فوقانی کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند.
آسیب به نورونهای حرکتی تحتانی با فلج شل (Flaccid)، آتروفی عضلانی، فاسیکولاسیون (تکانهای عضلانی قابل رویتی که در زیر پوست به صورت لرزشهایی ظاهر میشوند)، هیپوتونی (کاهش تون عضلانی) و هیپررفلکسی (تشدید رفلکسها) یا آرفلکسی (فقدان رفلکسها) همراه است.
مثالی از یک بیماری که سبب آسیب به نورونهای حرکتی تحتانی میشود، بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS: Amyotrophic Lateral Sclerosis) میباشد.«آمیوتروفیک» به معنای «فقدان تغذیه عضله» بوده و معرف آتروفی ناشی از بیماری در عضله است. «اسکلروز» به «سخت شدگی» اشاره دارد که پاتولوژیست در هنگام اتوپسی نخاع، آن را احساس میکند. سختی به دلیل تکثیر آستروسیتها و جای زخم در ستون جانبی نخاع ایجاد میشود. بیماری ALS، تحلیل رفتن انتخابی و پیشرونده نورونهای حرکتی آلفا میباشد. این بیماری کشنده تحت عنوان بیماری لوگریگ (Lou Gehrig) نیز نامیده میشود زیرا گریک بازیکن مشهور بیسبال آمریکایی به خاطر ابتلا به این بیماری وفات یافت.
نورونهای حرکتی فوقانی معمولاً به نورونهای راه قشری نخاعی دلالت دارد که نورونهای حرکتی نخاع را عصب دهی میکنند اما این نورونها میتوانند شامل نورونهای ساقه مغز که نورونهای حرکتی نخاع را کنترل میکنند نیز باشند. آسیب به این نورونها ابتدا باعث تضعیف و شلی عضلات میشود اما نهایتاً منجر به سختی عضلات (Spasticity)، هیپرتونی (افزایش مقاومت و حرکت پاسیو و غیرفعال)، تشدید رفلکسهای کششی و غیرطبیعی شدن رفلکس باز کننده کف پا (علامت بابینسکی) میشود.
علامت بابینسکی (Babinsky sign) به صورت خم شدن انگشت شست پا به سمت عقب و حرکت باد بزنی سایر انگشتان در هنگام خراش دادن قسمت خارجی کف پا میباشد. در بالغین پاسخ طبیعی به این تحریک به صورت خم شدن همه انگشتان به سمت کف پا است. عقیده بر این است که علامت بابینسکی یک رفلکس خم کننده عقب کشیدن است که در حالت طبیعی تحت کنترل سیستم قشری نخاعی جانبی میباشد. این آزمایش در تعیین محل فرایندهای بیماری ارزشمند است اما اهمیت فیزیولوژیکی آن ناشناخته است. با وجود این در نوزادانی که راههای قشری نخاعی آنها به طور کامل به بلوغ نرسیدهاند خم شدن انگشت شست پا به سمت عقب و حرکت باد بزنی سایر انگشتان یک پاسخ طبیعی به محرکهای اعمال شده به کف پا میباشد.