فرق روانپزشک با روانشناس، روانکاو و مشاور چیست؟
فرقهای روانشناس و روانپزشک
مراجعان زیادی را دیده ام که تفاوت روانشناس و روانپزشک را نمی دانند و بعضاً ماه ها و حتی سال ها مسیر درمانشان به اشتباه پیش رفته است. این مسأله را در بین مردم هم زیاد می بینم حتی در برخی از برنامه ها و سریال های تلویزیونی هم مشاهده می کنیم که این تخصص ها را اشتباه به کار می برند و به نظر می رسد نویسنده فیلم نامه هم نمی دانسته که فرق بین روانشناس و روانپزشک چیست؟
اگرچه هر دو تخصص در حوزه سلامت روان فعالیت می کنند اما وظایف و شیوه کار آنها با هم تفاوت هایی دارد.
روانپزشک یا متخصص اعصاب و روان
روانپزشک همانطور که از عنوانش مشخص است در رشته پزشکی تحصیل کرده و پس از گذراندن پزشکی عمومی، دوره تخصص خود را در رشته روانپزشکی (یا همان تخصص اعصاب و روان که یکی از تخصص های پزشکی است) گذرانده است. حتما می دانید که پزشکی تخصص های مختلفی دارد از جمله تخصص چشم، داخلی، قلب و غیره که روانپزشکی هم یکی از آنهاست. روانپزشک (یا همان متخصص اعصاب و روان) بیشتر بر جنبه جسمی و فیزیولوژیک بیماری ها تأکید دارد و برای درمان مشکلات بیماران دارو تجویز می کند و در صورت لزوم و در شرایط خاص بیمار را بستری می کند.
روانشناس (روانشناس بالینی)
روانشناس در دوران دبیرستان در رشته علوم انسانی و در دانشگاه در رشته روانشناسی تحصیل کرده است و پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد یا دکتری، اجازۀ داشتن مطب یا فعالیت در مراکز مشاوره را دارد. یکی از شاخه های رشته روانشناسی که بیشتر بر درمان تأکید دارد، روانشناسی بالینی است. هدف روانشناسان بالینی نیز کمک به مراجعان برای درمان مشکلات آنهاست و از روان درمانی برای رسیدن به این هدف استفاه می کنند. روان درمانی روش های مختلفی دارد؛ از جلمه شناخت درمانی، رفتار درمانی، طرحواره درمانی، درمان های تحلیلی، روان کاوی، بازی درمانی و غیره. هر روانشناس از یک یا چند روش مختلف روان درمانی برای کمک به مراجعان خود استفاده می کند.
تحقیقات نشان می دهد بیش از ۵۰۰ روش روان درمانی وجود دارد. که اثربخشی همه این روش ها مشابه هم نیست. برخی از این روش ها اثرات تسکینی بر مشکلات مراجعان دارند و برخی می توانند به صورت ریشه ای مشکلات مراجعان را درمان کنند. البته به شرط آنکه روانشناس بر روش درمانی خود تسلط کافی داشته باشد.
با یک مثال سعی می کنم این مطلب را کمی روشن تر کنم:
مثلا برای درمان فردی که اضطراب شدید دارد چند روش درمانی وجود دارد:
- مصرف دارو برای کنترل علایم اضطراب (دارو درمانی)
- آموزش تکنیک های آرام سازی برای مقابله با اضطراب (درمان شناختی رفتاری)
- شناسایی علل اضطراب در فرد و حل و فصل آنها (درمان تحلیلی تجربه ای)
در روش اول تا زمانی که فرد دارو مصرف می کند اضطراب ندارد و احتمال آنکه با کنار گذاشتن دارو مشکل او عود کند وجود دارد.
روش دوم یک روش مقابله ای است. در این روش درمانگر تکنیک هایی را به شما آموزش می دهد که در مدیریت اضطراب به شما کمک می کند. پس در این روش هر وقت اضطراب سراغ شما آمد با استفاده تکنیک هایی می توانید بر آن غلبه کنید. به عبارت دیگر در این روش شما نشانه های اضطراب خود را به جای استفاده از دارو با استفاده از این تکنیک ها کاهش می دهید.
در روش سوم شما انگیزه و دلایل ناخودآگاه اضطراب خود را شناسایی و درمان می کنید. یا به عبارت دیگر اضطراب خود را ریشه کن می کنید.
پس بر خلاف روانپزشک که شیوه کار او مشخص تر است. هر روانشناس ممکن است از روش های درمانی متفاوتی استفاده کند.
۵ نکته درباره تفاوت های روانشناس و روانپزشک
- به دلیل آنکه کار روانپزشک اغلب تشخیص و درمان بیماری به کمک دارو است، عمدتاً جلسات درمان کوتاه و فاصله بین مراجعه هم طولانی تر است (معمولاً هر یک ماه یا دو ماه یک بار).
- برخی از مشکلات جسمی می تواند اثرات روانشناختی داشته باشد (مثل کم کاری یا پرکاری تیروئید یا مشکلات هورمونی و …) که در برخی شرایط نیاز است روانپزشک آزمایش های پزشکی برای بیمار تجویز و نتایج آن را بررسی کند.
- طول جلسات روان درمانی بیشتر و فاصله بین جلسات آن کمتر است. جلسات مشاوره یا روان درمانی بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت ( و در برخی از روش ۲ ساعت) طول می کشد و معمولاً فاصله بین جلسات هم کوتاه تر است (جلسات، هفتگی یا دو هفته یکبار و در برخی شرایط دو یا سه جلسه در هفته است).
- روانشناس در هیچ شرایطی اجازه و صلاحیت لازم برای تجویز دارو را ندارد (هر چند متأسفانه از برخی مراجعان شنیده ام که روانشناس برایشان دارو تجویز کرده است)
- معمولأ در درمان برخی از اختلالات روانی، روانپزشک و روانشناس با همکاری یکدیگر فرایند درمان را پیش می برند (مثل اختلال شخصیت مرزی، افسردگی شدید و …). به عبارت دیگر برخی از مراجعان باید به روانپزشک و روانشناس همزمان مراجعه کنند.
فرق روانشناس و روانپزشک به اختصار: هدف هر دو کمک به مراجعان برای بهبود سلامت روان آنهاست که روانپزشک عمدتأ از دارو و روانشناس از روان درمانی برای دستیابی به این هدف استفاده می کنند.
فرقهای روانشناس و مشاور
اکثر افراد در زبان عامیانه واژه های روانشناس و مشاور را به جای هم به کار می برند. در صورتی که این دو، رشته های تحصیلی مجزایی هستند و با هم تفاوت دارند. در این مطلب سعی دارم به طور مختصر و مفید به این سؤال پاسخ دهم که «تفاوت روانشناس و مشاور چیست؟».
مشاور کیست؟
کار مشاور، استفاده از فنون علم روانشناسی برای کمک به افراد در انتخابها و تصمیم گیری های آنها در مراحل مختلف زندگی از جمله تحصیل (مشاورۀ تحصیلی)، کار (مشاورۀ شغلی) و ازدواج (مشاورۀ خانواده) است. وظیفۀ وی، حل مشکلات و چالش های پیچیدۀ روانی مراجع نیست بلکه بیشتر به پیشگیری و بهبود زندگی افراد سالم کمک میکند و به آنها در راستای نیازهایشان مشاوره می دهد.
بنابراین در صورتی که مراجعی به اختلال روانی (مانند اضطراب، افسردگی و …) مبتلا باشد مشاور نمی تواند به وی کمک کند و باید اختلال او توسط روانشناس و یا در صورت نیاز روانپزشک درمان شود. مشاور می تواند به دانش آموزی که نیاز به برنامه ریزی تحصیلی دارد، مشاورۀ تحصیلی دهد یا به دانشجویی که نمی داند چه رشته و شغلی را انتخاب کند، مشاورۀ شغلی دهد و همچنین می تواند به زوجی که با هم مشکل و اختلاف دارند مشاورۀ ازدواج دهد. اما در صورتی که مراجع اختلال روانی داشته باشد باید او را به روانشناس یا روانپزشک ارجاع دهد.
تفاوت روانشناس و مشاور
- مراجعین مشاورها غالباً مشکلات جدی در زندگی خود ندارند و بیشتر به دنبال حل مسألۀ سادۀ خود یا گرفتن راهنمایی هستند.
- مشاور بیشتر به مراجع کمک میکند انتخابهای مناسبی داشته باشد اما اگر مراجع در گذشته انتخابهای اشتباه متعددی داشته است نیازمند تحلیل دقیق تر و ریشه یابی مسأله توسط روانشناس است.
- مشاور کمتر به گذشته و ریشه یابی مسائل می پردازد.
- مشاور نمی تواند اختلالات روانشناختی را درمان کند و این کار بیشتر در حیطۀ شغلی روانشناس و روانپزشک است.
- عمدتاً مراجعان دو کلمه روانشناس و مشاور را به جای هم به کار می برند و بیشتر آنها چه به روانشناس مراجعه کنند چه به مشاور میگویند: «پیش مشاور می روم.» حتی گاهی خود روانشناسان و مشاوران هم این دو کلمه را به جای هم به کار می برند.
به روانشناس مراجعه کنم یا مشاور؟
به طور خلاصه باید گفت اگر به راهنمایی و مشاوره دربارۀ یک موضوع مشخص _ بدون وجود مشکلات جدی در حال حاضر و گذشتۀ خود _ نیاز دارید، می توانید از مشاور کمک بگیرید. اما اگر مشکلی دارید که تا حدی جدی است و یا در گذشته هم کم و بیش وجود داشته و یا چندین مسأله و مشکل مختلف دارید، بهتر است به روانشناس مراجعه کنید.
به عبارت دیگر اگر زندگی عادی شما تحت تأثیر مشکل یا مشکلاتی قرار گرفته بهتر است به روانشناس مراجعه کنید اما اگر در روند زندگی عادی شما مشکلی وجود ندارد و فقط به دنبال حل یک مسألۀ جزئی هستید، مشاور می تواند به شما کمک کند.
به طور مختصر فرق روانشناس و مشاور چیست؟ و همانطور که گفته شد روانشناس در حل مشکلات جدی تر و اختلالات روانشناختی و مشاور در کمک به فرد در تصمیم گیری تبحر بیشتری دارد. البته هر دو رشته با هم همپوشی دارند و دروس مشترک زیادی در طول تحصیل دارند.
همپوشی این دو رشته به خصوص در کشور ما بیشتر به چشم می آید و فعالیت ها و پذیرش مراجع از طرف آن ها تفاوت زیادی با هم ندارد. دو عنوان مشاور و روانشناس هم معمولاً به جای هم به کار برده می شوند! (هر چند چنین کاربردی غیر حرفه ای و غیر علمی است).
فرقهای روانشناس با روانکاو
واژهی روانکاوی از زمان زیگموند فروید که پیشنهاد کرد مشکلات آدمی ناشی رنجاندن نیروهای ناخودآگاه و احتمالا مادران آنهاست تا به امروز دچار تغییر و تحول زیادی شده است. این نوع درمان در دنیای که قوانین CBT (رفتار درمانی شناختی) در آن حکمرانی میکنند به حاشیه رانده شده اما به لطف رویکرد منحصر به فردی که در بعضی از بیماران سر و صدا به پا کرده بازگشت شکوهمندی داشته است.
روانشناسی یک رشته اما روانکاوی یک تکنیک است. بر خلاف رفتار درمانی شناختی، رایجترین کار روانشناسی، روانکاوی راه خود را از اعماق ناخودآگاه میجوید.
تصور ما از روانکاوی بسیار شبیه به کاریکاتورهای نیویورکر است: بیماری روی کاناپه دراز کرده و زخمهای قدیمی روح و ترسهای سرکوب شدهی خود را نمایان میسازد. دکتر هم که به احتمال زیاد ریش و عینک دارد اخم کرده و شبیه زیگموند فروید است و این هم کاملاً تصادفی است!
فروید پدر روانکاوی است و یک قرن بعد از این همه منبع بسیاری از مفاهیم محبوب (و البته مفاهیم نادرست) دربارهی این نوع تراپی خواهد بود. مرد طرد شدهی زمانهی خود نظریات عجیبی مخصوصاً دربارهی سکس، اثرات دراز مدت از پوشک گرفتن بچه و زنان داشت، اما نظریات خوب او هم کم بود. یکی از این نظریات خوب پایههای روانکاوی مدرن را پیریزی کرد.
درمانگر بالینی جاناتان شدلر، PhD، طی مقالهای در وبسایت پایش انجمن روانشناسی آمریکا در روانشناسی این گونه مینویسد: “رشد نظریهی روانکاوی با فروید پایان نیافت، درست همان طور که فیزیک با نیوتون و روانشناسی رفتار با واتسون به فرجام نرسید.”
روانکاوی (که گاهی اوقات به آن سایکودینامیک تراپی هم اطلاق میگردد) شاخهای از روانشناسی بالینی است که به خاطر برخی باورهای پرحاشیهی فروید به بدنامی کشیده شد. روانکاوی از زمان به کار بردن این اصطلاح در ۱۸۹۶ تاکنون تغییرات زیادی به خود دیده است.
آیا به فکر تحصیل در رشتهی روانکاوی هستید؟ یا قصد دارید تحت درمان با روانکاوی قرار بگیرید؟ در هر دو حالت اول باید تفاوت بین روانشناسی و روانکاوی را متوجه شوید. در این مقاله به پرسشهای زیر پاسخ داده خواهد شد:
- روانشناس و روانکاو چه فرقی با یکدیگر دارند؟
- تفاوت رویکرد روانشناسان و روانکاوان در چیست؟
- آیا اهداف روانشناسی و روانکاوی یکسان هستند؟
- آیا روانکاوی همچنان کاربرد دارد؟
- باورهای رایج نادرست دربارهی روانکاوی کدامند؟
- آیا زمینهی تحصیلی روانشناسان و روانکاوان یکسان است؟
- آیا روانکاوی مؤثرتر از روانشناسی است؟
روانشناس و روانکاو چه فرقی با یکدیگر دارند؟
کوتاه و سادهترین جواب این است که روانشناسی یک رشته و روانکاوی یک تکنیک در این رشته است و این تقسیمبندی روانکاوان به نوعی روانشناس مبدل میسازد. مشکل این جواب ساده آن است که همهی روانکاوها روانشناس نیستند. بعضی از روانکاوان در واقع روانپزشک یا حتی مددکاران اجتماعی بالینی هستند. احتمالاً اگر فروید بود میگفت عمیقتر بیاندیشید، پس بیاید عمیقتر بیاندیشیم.
روانشناس کسی است که در رشتهی روانشناسی حائز درجهی دکترا بوده و به صورت حرفهای در حوزه سلامت روان فعالیت میکند. اکثر روانشناسان دوره بالینی خود را تکمیل نموده و با بیماران کار کردهاند اما در این روانشناس پژوهشی هم داریم که نحوه کار ذهن انسان و حیوانات را مطالعه مینماید.
روانپزشک در اصل پزشکی با مدرک MD یا DO است که در زمینه درمان مشکلات سلامت روان تخصص گرفته است. چون روانپزشک پزشک است میتواند دارو تجویز کند.
روانکاو کلینیسینی است که بر اساس نظریات ابتدایی فروید و متخصصان دیگری که کارهای او را تصحیح کردند در یک نوع خاص از رواندرمانی فعالیت میکند.
تفاوت رویکرد روانشناسان و روانکاوان در چیست؟
رویکرد عملی در واقع یک چیز است. هر دو بیماران را ویزیت کرده، از آنها سؤالاتی پرسیده، به پاسخهای آنها گوش میدهند و راههایی را برای کمک به آنها پیشنهاد مینمایند. مهمترین تفاوتها معمولاً در نوع سؤالات و راهحل ارائه شده است.
روانکاوی تحت این انگاره کاربرد پیدا کرده است که با در نظر گرفتن ابزار و راهبردهای درست مردم میتوانند دربارهی خود و زندگیشان به طرز متفاوتی فکر کنند. در نتیجه قدرت رویارویی با ترس، غلبه بر افسردگی و اضطراب، مدیریت علائم بیماری روانی یا اختلال استرس پس از سانحه را به دست آورده یا از زندگی لذت بیشتری میبرند. بعضی از روانشناسان گذشتهی بیماران را برای یافتن علل مشکلاتشان کند و کاو میکنند اما در کل روشی به نام رفتار درمانی شناختی یا CBT را در پیش میگیرند که یک رویکرد آینده محور بوده و در صدد حل مسئله برمیآید. نظریهی حاکم این است که افکار ما بیشتر از شرایط زندگی بر روی احساسات ما تأثیر میگذارند؛ به همین دلیل ایجاد یک تغییر در طرز فکر میتواند ما را خوشحالتر کرده یا نسبت به افسردگی و اضطراب مقاومتر نماید.
به عقیده روانکاوان بیماران (و مشکلات آنها) بسیار پیچیدهتر هستند. درک – و نه از بین بردن – احساسات در پس افسردگی و اضطراب راه بهتری برای کمک به مردم در راستای حفظ سلامتی روانی و عاطفی است. روانکاو تحت این انگاشت کار میکند که ذهن خودآگاه تنها یک تکهی کوچک از چیزی است که ما هستیم و این ذهن ناخودآگاه (با تأثیرات شکل گرفته از اولین تجربیات و روابط زندگی) است که با مسائل و مقاومت ما نسبت به حل کردن آنها سر و کار دارد.
CBT با رویکرد عملی، مبتنی بر علم و استاندارد خود تبدیل به جریان اصلی در رواندرمانی شده اما برخی افراد، مخصوصاً آنهایی که مقاوم به تغییر هستند، به رویکرد سر راست تر روانکاوی بهتر پاسخ میدهند.
آیا اهداف روانشناسی و روانکاوی یکسان هستند؟
به صورت گسترده بله چون هر دو با هدف بهتر شدن وضع زندگی مراجعین خود کار میکنند. اگرچه وقتی به نحوه کار روانشناس و روانکاو با بیماران شان نگاه کنیم، خواهیم دید که اهداف جلسه به جلسهی آنها بسیار متفاوت با یکدیگر است.
روانشناسان بالینی طرز فکر بیمار دربارهی زندگی و خودشان شکل میدهند. بدین منظور آنها:
- راهبردهایی برای استفاده در زمانهای ناگوار دارند
- روشهایی برای تغییر یا ترک افکار منفی یا غیر منطقی دارند
- توصیههایی برای برقراری ارتباط با بقیه به روشی هدفمندتر دارند
- راهبردهای عملی دیگری برای اقدامات فوری دارند
از طرفی دیگر روانکاوان قصد کمک به بیماران با کاوش ارتباط آنها با خودشان را دارند تا به درک بهتری از افکار، احساسات و تمایلات خود برسند و غبار آزار روانی گذشتهی خود را بزدایند.
آیا روانکاوی همچنان کاربرد دارد؟
روانکاوی (یا در واقع کاریکاتور کلیشهای از روانکاوی) مردم را به خنده میاندازد. ذکر این نکته ضروری است که روانکاوی به خاطر مؤثر نبودن یا تأثیرگذاری کمتر نسبت به بقیهی درمانها کاربردش کاهش یافت. رویکردهای درمانی زیادی مثل انسانگرا، رفتاری و تلفیقی وجود دارد و همهی آن بعضی از سالها مد میشوند و گاهی از مد میافتند. مجموعهی پژوهشهای علمی نشان میدهد که روانکاوی حداقل به اندازهی سایر روشهای درمانی کارآمد است. این به آن معناست که روانکاوی قطعاً دورنمای درمانی امروزی دارای جایگاه میباشد.
باورهای رایج نادرست دربارهی روانکاوی کدامند؟
روانکاوی کلاً دربارهی سکس است
این شاید به لطف نظریهی روانی جنسی فروید دربارهی شخصیت رایجترین و پایدارترین افسانه راجع به روانکاوی باشد. او قطعاً از نقش جنسیت در تجربه و رفتار انسان هیجانزده بود. روانکاوی امروزی بیشتر به یک تجربهی کلینگر انسانی علاقمند است.
در روانکاوی باید روی یک کاناپه دراز کشید
اکثر روانکاوان اما نه همهی آنها از بیماران خود میخواهند تا روی یک کاناپه دراز بکشند. شاید دلیل این درخواست راحت و باز بودن بیماران در حالت درازکش نسبت به زمانی باشد که روبهروی روانکاو نشسته و با او چشم در چشم هستند. با این حال ذکر این نکته واجب است که فروید در کاناپه ارزش بالینی نمیدید. دلیل این ایدهی او آن بود که نمیتوانست کل روز را به بیمارانش خیره شود.
بیماران باید تا آخر عمر پنج روز در هفته روانکاو را ببینند
وقتی شخصیت وودی آلن در فیلم Sleeper پس از ۲۰۰ سال وضعیت تعلیق زندگی بیدار شد گفت: “من ۲۰۰ سال است که روانکاوم را ندیدهام. اگر طی این مدت پیش او میرفتم حتماً تا الان خوب شده بودم.” کار روانکاوی بیشتر از رفتار درمانی شناختی طول میکشد؛ چون میخواهد بیماران خودشان را درک کنند اما مثل همهی رویکردهای درمانی تناوب ویزیتها به نیازهای بیمار بستگی دارد. خاتمه دادن به درمان نیز بخشی از فرآیند است.
روانکاوان عقدهی گذشته را دارند
در واقع روانکاوان عقدهی ناخودآگاه را دارند. بیماران روانکاوان اکثراً راجع به گذشته حرف میزنند اما این گفتار درمانی عمدتاً برای درک حال است.
آیا زمینهی تحصیلی روانشناسان و روانکاوان یکسان است؟
بله و خیر. برای انجام کارهای بالینی مستقل روانشناسان باید در رشته روانشناسی دکترای PhD یا PsyD داشته باشند. کوریکولوم آموزشی عادی در رشته روانشناسی یک رویکرد درمانی بر پایه رابطه و بیمار محور و اصول اساسی رفتار درمانی شناختی را به دانشجویان آموزش میدهد.
مدرک دانشگاهی درست، ساعات کافی کار بالینی و یک مجوز عملاً تنها چیزهایی هستند که برای روانشناس شدن لازمند. اگرچه بسیاری از روانشناسان ترجیح میدهند مدارک برد فوق تخصصی را علاوه بر تحصلات و آموزش پایهی خود کسب نمایند.
برای تبدیل شدن به یک روانکاو علاقمندان باید یک برنامهی آموزشی روانکاوی فشردهی مورد تأیید انجمن روانشناسی آمریکا بگذرانند. دانشجویان این برنامهها معمولاً روانپزشکانی با درجات MD یا DO و درمانگرانی هستند که در رشتههای روانشناسی یا مددکاری اجتماعی PhD دارند. بعضی از برنامهها دانشجویان دارای مدارک کارشناسی ارشد روانشناسی و مددکاری اجتماعی را نیز قبول میکنند. اکثر برنامهها سابقهی بالینی به عنوان درمانگر، مشاور بالینی یا مددکار اجتماعی بالینی را الزامی کردهاند.
برنامههای تربیت روانکاو در دانشگاهها (مثل مرکز آموزش روانکاوی و برنامههای اعطای گواهینامهی پژوهشی روانکاوی دانشگاه کلمبیا و برنامهی فوق دکترای دانشگاه نیویورک) و سازمانهای خصوصی مثل مؤسسه ویلیام آلانسون اجرا میشوند. این برنامههای آموزشی معمولاً شامل موارد زیر هستند:
- نظریهی روانکاوی
- فنون روانکاوی
- فرآیندهای روانکاوی
- ارزیابی بیمار برای روانکاوی
- رشد کودک و نوجوان
- سایکوپاتولوژی
برنامههای آموزش روانکاوی مثل دورههای روانشناسی و مشاوره شامل آموزش مهارتهای بالینی تحت نظر میگردد. آنها همچنین دانشجویان خود را ملزم میکنند تا خودشان تحت روانکاوی عمیق قرار بگیرند. در واقع تحصیلات روانکاوان مثل یک دورهی آموزش تخصصی در سطح حرفهای است.
آیا روانکاوی مؤثرتر از روانشناسی است؟
علم امروز برای این پرسش جواب قطعی ندارد اما نتایج بسیاری از تحقیقات نشان میدهد که هیچ کدام بر دیگری تفوق ندارد. هر دو مزایا و معایب خودشان را دارند و نیازها و شخصیت بیمار در این که کدامیک مؤثرتر است نقش مهمتری ایفا مینماید. در حالی که تحقیقات نشان میدهد سایکودینامیک یا روانکاوی شاید در درمان افسردگی، ارتقای سلامت روان مادری و کاهش اضطراب بهتر از رفتار درمانی شناختی باشد اما شما میتوانید مطالعات دیگری را ببینید که میگویند نوع درمان زیاد مهم نیست؛ چون تمام درمانهای به جا برای بیماریهایی نظیر افسردگی اثربخشی یکسانی دارند.
اگر شما تصمیم گرفتهاید تا روانکاو یا روانشناس بشوید، احتمالا چیزهایی درمورد نبرد تراپیها شنیدهاید اما همانطور که اولیور بورکمان در گاردین نوشته است، چنین چیزی تأثیر چندانی در این زمینه ندارد. هر درمانگری (نه هر بیماری) یک رویکرد ترجیحی دارد اما همهی آنها میخواهند تا به مردم کمک کنند بیشترین بهره را از زندگی خود ببرند.
روانکاو و روانشناس بالینی پیتر فوناگی در مقاله در APA مینویسد “مهم پیدا کردن درمانهای روانشناختی مؤثر برای گروههای خاصی از بیماران است.”