اختلالات انتقالی عصبی – عضلانی؛ میاستنی گراو: اتیولوژی، اپیدمیولوژی، تشخیص و درمان

میاستنی گراو
میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) یک بیماری خودایمنی (Autoimmune disease) نادر اما مهم است که در آن سیستم ایمنی بدن به اشتباه به گیرندههای استیلکولین (Acetylcholine Receptors – AChR) در محل پستسیناپتیک (Postsynaptic site) اتصال عصب به عضله (Neuromuscular junction) حمله میکند. نتیجه این فرایند، اختلال در انتقال پیام عصبی به عضلات است که باعث ضعف در عضلات ارادی (Voluntary muscles) میشود. این اختلال میتواند در طیف وسیعی از عضلات بدن تظاهر یابد و شدت آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
علت بیماری
علت اصلی بروز میاستنی گراویس، ایجاد آنتیبادیهایی علیه گیرندههای استیلکولین است. این آنتیبادیها مانع از عملکرد طبیعی این گیرندهها میشوند و باعث میگردند که سیگنال عصبی بهدرستی به عضله منتقل نشود. در نتیجه، انقباض عضله بهطور مؤثر انجام نمیگیرد.
عضلات درگیر
این بیماری عمدتاً عضلات ارادی را درگیر میکند، بهویژه:
-
عضلات چشم (باعث دوبینی یا پتوز)
-
عضلات صورت (اختلال در حالت چهره یا تکلم)
-
عضلات بلع (دیسفاژی)
-
عضلات اندامها (ضعف در حرکات روزمره)
اپیدمیولوژی
-
میاستنی گراویس میتواند در هر سنی بروز کند.
-
زنان جوان در بازه سنی ۲۰ تا ۴۰ سال بیشتر در معرض ابتلا هستند.
-
در مردان مسنتر، بهویژه در سنین ۵۰ تا ۷۰ سال، شیوع بالاتری دیده میشود.
داروهای ممنوع
برخی داروها ممکن است بیماری را تشدید یا حتی ایجاد کنند:
-
دی-پنیسیلامین (D-Penicillamine): دارویی است که میتواند میاستنی گراویس اتوایمیون ایجاد کند و در مبتلایان به MG کاملاً کنتراندیکه (ممنوع) است.
بیماریهای همراه با میاستنی گراویس
۱. اختلالات تیموس (Thymus disorders)
-
حدود ۷۵٪ از بیماران مبتلا به هیپرپلازی تیموس (Thymic hyperplasia) هستند.
-
بین ۱۰ تا ۱۵٪ دارای تیموما (Thymoma) یا تومور بدخیم تیموس میباشند.
-
در برخی موارد، برداشتن تیموس (Thymectomy) به کاهش علائم کمک میکند.
۲. اختلالات تیروئید (Thyroid disorders)
-
کمکاری تیروئید (Hypothyroidism)
-
پرکاری تیروئید (Hyperthyroidism)
این دو اختلال میتوانند با تشدید ضعف عضلانی همراه باشند.
۳. بیماریهای بافت همبند (Connective tissue diseases)
-
لوپوس اریتماتوز سیستمیک (Systemic Lupus Erythematosus – SLE)
-
آرتریت روماتوئید (Rheumatoid Arthritis – RA)
-
اسکلرودرمی (Scleroderma)
-
پلیمیوزیت و درماتومیوزیت (Polymyositis & Dermatomyositis)
این بیماریهای خودایمنی ممکن است بهطور همزمان با MG رخ دهند و روند بیماری را پیچیدهتر کنند.
عوامل شعلهورکننده میاستنی گراویس
گرچه MG اغلب سیر تدریجی دارد، اما برخی عوامل میتوانند منجر به تشدید ناگهانی علائم یا بحران میاستنیک (Myasthenic Crisis) شوند:
۱. عفونت و تب
-
عفونتهای ویروسی و باکتریایی، بهویژه عفونتهای تنفسی
-
تب ناشی از هر عامل عفونی
۲. استرس
-
استرس فیزیکی (مانند جراحی یا بیهوشی)
-
استرس روانی که پاسخهای ایمنی را تغییر میدهد
۳. بارداری و تغییرات هورمونی
-
در دوران بارداری علائم میتوانند بدتر شوند
-
در بعضی موارد، پس از زایمان بهبودی نسبی حاصل میشود
۴. داروهای خطرناک برای بیماران MG
برخی داروها مستقیماً انتقال عصبی عضلانی را مختل کرده و باعث تشدید علائم میشوند، مانند:
-
آنتیبیوتیکها:
-
آمینوگلیکوزیدها: جنتامایسین، آمیکاسین، توبرامایسین، استرپتومایسین
-
فلوروکینولونها: سیپروفلوکساسین، لووفلوکساسین
-
-
داروهای قلبی و ضدآریتمی:
-
بتابلوکرها (Beta blockers): پروپرانولول، آتنولول، متوپرولول
-
کینیدین، کینین، پروکائینآمید
-
-
سایر داروها:
-
پردنیزولون (Prednisolone): ممکن است در آغاز باعث تشدید شود ولی در درازمدت مفید است
-
کلروکین و هیدروکسی کلروکین
-
بوتولینوم توکسین (Botulinum toxin)
-
منیزیم (Magnesium) مانند سولفات منیزیم
-
فنیتوئین (Phenytoin) ضد صرع
-
۵. بدون علت مشخص
-
در برخی موارد، بیماری به شکل ناگهانی و بدون دلیل مشخص شعلهور میشود و نیاز به مداخلات فوری دارد.
تظاهرات بالینی میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis)
۱. شروع و سیر بیماری
میاستنی گراویس معمولاً با شروع تدریجی و آهسته همراه است. ویژگی اصلی آن ضعف عضلانی وابسته به فعالیت است؛ یعنی با استفاده مکرر از عضلات، ضعف تشدید میشود و با استراحت بهبود مییابد (Fatigability).
در اکثر بیماران، درگیری عضلات کرانیال بهویژه عضلات چشمی اولین تظاهر بیماری است.
۲. عضلات درگیر و علائم مرتبط
✅ عضلات چشمی (Extraocular muscles)
-
پتوز غیرقرینه و متغیر (افتادگی پلک که با نگاه طولانی به بالا بدتر میشود)
-
دوبینی (Diplopia)
-
گاهی انحراف چشمها بهدلیل ضعف عضلات کنترلکننده حرکت چشم
✅ عضلات صورت، بلع و تنفس
-
ضعف عضلات صورت که میتواند به حالت بیحالت و بدون احساس چهره منجر شود
-
اختلال بلع (Dysphagia) و اختلال در جویدن
-
اختلال در گفتار بهصورت تودماغی (Dysarthria)
-
ضعف عضلات تنفسی که در موارد شدید ممکن است منجر به بحران میاستنیک (Myasthenic Crisis) شود
✅ عضلات اندامها (Limbs)
-
ضعف در اندامهای فوقانی و تحتانی
-
اغلب عضلات پروگزیمال (نزدیک به تنه، مانند شانه و ران) بیش از عضلات دیستال درگیر هستند
۳. علائمی که در میاستنی گراویس وجود ندارد
برخی از علائم در MG مشاهده نمیشوند و وجود آنها باید شک به تشخیص را برانگیزد:
-
❌ اختلال حسی (Sensory symptoms) وجود ندارد
-
❌ رفلکسهای وتری طبیعی هستند
-
❌ سیستم عصبی خودمختار (Autonomic) دچار اختلال نمیشود
-
❌ عملکرد ذهنی و شناختی دستنخورده باقی میماند
-
❌ عضلات صاف (Smooth muscles) درگیر نمیشوند
-
❌ آتروفی عضلانی (Muscle atrophy) در مراحل اولیه دیده نمیشود
-
❌ واکنش مردمکها (Pupillary response) طبیعی باقی میماند
۴. انواع میاستنی گراویس
-
میاستنی چشمی (Ocular MG): محدود به عضلات چشمی و پلک است. این نوع شایعترین فرم ابتدایی بیماری است.
-
میاستنی ژنرالیزه (Generalized MG): علاوه بر عضلات چشم، صورت، اندامها و عضلات تنفسی را نیز درگیر میکند و شدیدتر از نوع چشمی است.
نتیجهگیری:
میاستنی گراویس یک بیماری عصبی-عضلانی خودایمنی با تظاهرات بسیار متنوع است که عمدتاً بر عضلات ارادی اثر میگذارد. تشخیص بالینی دقیق با تمرکز بر الگوی ضعف عضلانی وابسته به فعالیت، درگیری چشمی اولیه، و عدم وجود علائم حسی یا آتونوم اهمیت زیادی دارد. عدم آتروفی عضلات، نبود اختلالات حسی و حفظ رفلکسها از نشانههای افتراقی مهم هستند.
الگوی ضعف عضلانی در میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis)
ویژگی بارز ضعف عضلانی در میاستنی گراویس، خستگیپذیری (Fatigability) است. در این بیماری، ضعف عضلانی معمولاً بهصورت تدریجی در طول روز بدتر میشود. یعنی بیمار ممکن است در ساعات اولیه روز عملکرد بهتری داشته باشد، اما با گذشت زمان و استفاده مکرر از عضلات، علائم تشدید میشوند. این الگو اغلب بهصورت تشدید ضعف در بعدازظهر و شبها دیده میشود، و معمولاً با استراحت، بهبودی موقت در قدرت عضلات حاصل میشود.
مکانیسم اصلی خستگیپذیری در MG
در میاستنی گراویس (MG)، سیستم ایمنی بدن علیه گیرندههای استیلکولین (Acetylcholine Receptors – AChR) در غشای پسسیناپسی (Postsynaptic Membrane) حمله میکند. این حمله با تولید آنتیبادیهای ضد AChR منجر به کاهش تعداد عملکردی این گیرندهها میشود. در نتیجه، هنگام فعالیت مکرر عضلات، ذخیره استیلکولین (Acetylcholine) در فضای سیناپسی کاهش مییابد و توانایی عضله در پاسخدهی به تحریک عصبی کمتر میشود. این پدیده علت ضعف پیشرونده عضلانی در طول روز است.
مقایسه الگوی زمانی ضعف عضلانی در سایر بیماریهای نوروماسکولار (Neuromuscular Disorders)
-
میاستنی گراویس (MG): ضعف عضلانی با گذر زمان در روز بدتر میشود؛ علت آن خستگیپذیری عضلات است.
-
سندرم میاستنیک لمبرت-ایتون (Lambert-Eaton Myasthenic Syndrome – LEMS): برخلاف MG، در این بیماری ضعف عضلانی با فعالیت بهتر میشود. علت آن تسهیل سیناپسی (Facilitation) ناشی از افزایش آزادسازی استیلکولین است.
-
دیستروفیهای عضلانی (Muscular Dystrophies): در این گروه از بیماریها، ضعف معمولاً ثابت یا بهصورت پیشرونده در طول ماهها تا سالها ظاهر میشود و نوسانات روزانه ندارد.
نتیجهگیری: شناخت دقیق الگوی زمانی ضعف عضلانی نقش مهمی در افتراق بین میاستنی گراویس و سایر اختلالات نوروماسکولار دارد. در MG، ضعف در طول روز بدتر میشود و با استراحت بهبود مییابد، که این ویژگی آن را از سایر بیماریها متمایز میکند.
تشخیص میاستنی گراویس
روشهای تشخیص میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis – MG)
۱. تست ادروفونیوم (Tensilon Test)
ادروفونیوم (Edrophonium) یک مهارکننده سریعالاثر آنزیم استیلکولیناستراز (Acetylcholinesterase Inhibitor) است که با مهار این آنزیم، سطح استیلکولین (Acetylcholine) را در فضای سیناپسی افزایش میدهد.
در این تست، ۱۰ میلیگرم ادروفونیوم بهصورت آهسته داخل ورید تزریق میشود. اگر بیمار مبتلا به MG باشد، بهبودی سریع و موقتی در قدرت عضلانی ظرف چند دقیقه ایجاد میشود که نشاندهنده نتیجه مثبت تست است.
این تست در ۸۵٪ بیماران مبتلا به MG ژنرالیزه مثبت میشود و میتواند در تشخیص بحران میاستنیک یا افتراق از سایر علل ضعف عضلانی کاربرد داشته باشد.
⚠ با توجه به خطر عوارض قلبی مانند برادیکاردی (Bradycardia)، در حین انجام تست باید آتروپین (Atropine) در دسترس باشد.
۲. اندازهگیری آنتیبادیها (Autoantibody Detection)
این روش یکی از حساسترین و اختصاصیترین آزمونهای تشخیصی برای MG محسوب میشود.
مهمترین آنتیبادیهای مرتبط عبارتاند از:
-
آنتیبادی ضد گیرنده استیلکولین (Anti-AChR Antibody): در حدود ۸۵٪ موارد MG ژنرالیزه یافت میشود.
-
آنتیبادی ضد پروتئین MuSK (Muscle-Specific Kinase): در برخی از بیماران که آنتیبادی ضد AChR ندارند، بهویژه در MG غیرکلاسیک، مشاهده میشود.
۳. تستهای الکتروفیزیولوژیک (Electrophysiologic Tests)
-
تحریک مکرر عصب (Repetitive Nerve Stimulation – RNS): با تحریک الکتریکی مکرر یک عصب، در بیماران MG ژنرالیزه، پاسخ عضله به تدریج کاهش مییابد که نشاندهنده خستگیپذیری سیناپسی است. این تست در ۷۵–۸۰٪ بیماران MG ژنرالیزه مثبت است. با این حال، در موارد MG چشمی ممکن است نتیجه منفی باشد.
-
الکترومیوگرافی فیبر منفرد (Single Fiber Electromyography – SFEMG): این تست حساسترین روش تشخیص MG است و در مواردی که RNS منفی باشد، بهکار میرود. با بررسی جهش زمانی (Jitter) بین فیبرهای عضلانی، اختلال در انتقال عصبی عضلانی را شناسایی میکند.
۴. تست یخ (Ice Pack Test)
یک روش ساده، سریع و بدون خطر برای تشخیص MG چشمی (Ocular MG) است.
روش انجام: یک کیسه یخ به مدت ۲ دقیقه روی پلک بیمار قرار میگیرد. اگر پتوز (Ptosis) بهبود یابد، نتیجه مثبت است.
مکانیسم این تست بر پایه کاهش فعالیت استیلکولیناستراز در دمای پایین و در نتیجه افزایش استیلکولین در محل سیناپس است.
۵. بررسی تیموس (Thymus Evaluation)
با انجام سیتیاسکن مدیاستن (CT-scan of Mediastinum) به دنبال هیپرپلازی تیموس (Thymic Hyperplasia) یا تیموما (Thymoma) میگردیم. این بررسی باید در همه بیماران MG انجام شود، زیرا بیماریهای تیموس میتوانند نقش اساسی در پاتوژنز MG داشته باشند.
۶. نکته دارویی مهم
بعضی داروها میتوانند میاستنی گراویس را تشدید کنند. یکی از مهمترین آنها پروپرانولول (Propranolol) از دسته بتابلوکرها (Beta-Blockers) است که در صورت مصرف باید قطع شود.
نتیجهگیری:
تشخیص دقیق میاستنی گراویس نیازمند ترکیبی از آزمونهای بالینی، سرولوژیک، الکتروفیزیولوژیک و تصویربرداری است. تست ادروفونیوم و Ice Pack Test برای بررسی پاسخ سریع به افزایش استیلکولین مؤثر هستند. اندازهگیری آنتیبادیها و EMG فیبر منفرد ابزارهای دقیقتری برای تأیید تشخیص میباشند. همچنین، ارزیابی تیموس برای رد تومورهای مرتبط حیاتی است.
درمان میاستنی گراویس
درمان میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis – MG)
۱. مهارکنندههای کولیناستراز (Cholinesterase Inhibitors)
مکانیسم اثر این داروها بر پایه افزایش سطح استیلکولین (Acetylcholine) در سیناپس عصبی عضلانی است که موجب بهبود موقتی در قدرت عضلات میشود.
با این حال، این گروه دارویی بر روند پیشرفت بیماری تأثیر نمیگذارد و تنها علائم را کنترل میکند.
داروی اصلی: پیریدوستیگمین (Pyridostigmine, با نام تجاری Mestinon)
-
دوز معمول: ۳۰ تا ۱۸۰ میلیگرم هر ۶ تا ۸ ساعت
-
تنظیم دوز بر اساس شدت علائم بالینی انجام میشود.
عوارض مصرف بیش از حد (Cholinergic Crisis):
در صورت مصرف بیش از اندازه پیریدوستیگمین، بیمار ممکن است دچار کریز کولینرژیک (Cholinergic Crisis) شود که علائم آن شامل:
-
ضعف شدیدتر عضلات (افتراق از بحران میاستنیک دشوار است)
-
دردهای کولیکی شکم
-
افزایش بزاق، تعریق شدید، تهوع و استفراغ
-
میوز (Miosis) و رنگپریدگی پوست
⚠ در صورت شک به کریز کولینرژیک، باید مصرف دارو را کاهش یا قطع کرد.
۲. کورتیکواستروئیدها (Corticosteroids – Prednisolone)
این داروها با مهار سیستم ایمنی، موجب کاهش تولید آنتیبادیها میشوند.
-
در موارد میاستنی خفیف یا چشمی معمولاً نیازی به پردنیزولون نیست و پیریدوستیگمین کفایت میکند.
-
در موارد متوسط تا شدید، پردنیزولون (Prednisolone) تجویز میشود.
⚠ شروع درمان با کورتیکواستروئید ممکن است بهطور موقت باعث تشدید علائم شود، لذا باید افزایش دوز تدریجی انجام گیرد.
۳. پلاسمافرز (Plasmapheresis) و ایمونوگلوبولین وریدی (IVIG)
این دو روش درمانی با حذف آنتیبادیهای بیماریزا از خون عمل میکنند.
اندیکاسیونها:
-
بحران میاستنیک (Myasthenic Crisis)
-
موارد شدید یا سریعالپیشرفت بیماری
-
آمادگی قبل از عمل تیمکتومی (Thymectomy)
اثرگذاری:
-
پلاسمافرز: اثر آن در عرض ۱ تا ۲ هفته ظاهر میشود و تا ۲–۳ ماه باقی میماند.
-
IVIG: اثر مشابه پلاسمافرز دارد و یک جایگزین مناسب است.
۴. داروهای سرکوبکننده ایمنی (Immunosuppressants)
این داروها با مهار سیستم ایمنی، تولید آنتیبادیها را کاهش میدهند و برای موارد شدید و مقاوم به درمان یا بیمارانی که تحمل مصرف استروئید ندارند مناسباند.
داروهای مورد استفاده:
-
خط اول: آزاتیوپرین (Azathioprine)
-
خط دوم: سیکلوسپورین (Cyclosporine)، سیکلوفسفامید (Cyclophosphamide)، ریتوکسیماب (Rituximab)
۵. تیمکتومی (Thymectomy)
برداشتن تیموس برای کنترل ایمنی در MG بسیار مؤثر است.
اندیکاسیونها:
-
تمام بیماران MG با تیموما (Thymoma): انجام تیمکتومی الزامی است.
-
در سایر بیماران نیز، حتی بدون تیموما، میتواند باعث بهبود عملکرد ایمنی و کاهش علائم شود.
اثرگذاری:
-
در حدود ۷۰٪ بیماران پس از تیمکتومی بهبودی مشاهده میشود.
-
این اثر با تأخیر چندماهه تا چندساله بروز میکند.
جمعبندی درمانی بر اساس شدت MG:
۱. میاستنی خفیف: پیریدوستیگمین بهتنهایی کافی است.
۲. میاستنی متوسط تا شدید: کورتیکواستروئید + پیریدوستیگمین
۳. موارد مقاوم به درمان: داروهای سرکوبکننده ایمنی مانند آزاتیوپرین
۴. بحران میاستنیک: پلاسمافرز یا IVIG
۵. وجود تیموما: تیمکتومی الزامی است.
تست تحریک مکرر الکتریکی (Repetitive Nerve Stimulation – RNS) در تشخیص میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis – MG)
مکانیسم تست:
در بیماری میاستنی گراویس، به دلیل کاهش تعداد گیرندههای استیلکولین (Acetylcholine Receptors) در محل اتصال عصبی-عضلانی، عضله قادر به حفظ پاسخ پایدار به تحریک مکرر نیست.
با تحریک مکرر عصب محیطی، دامنه پاسخ عضلانی (CMAP) به تدریج کاهش مییابد، که نشاندهنده خستگیپذیری عضله (Fatigability) است. این یافته، مشخصه اصلی MG در تست RNS محسوب میشود.
روش انجام تست:
-
تحریک مکرر یک عصب محیطی مانند عصب چهرهای (Facial Nerve)، اولنار (Ulnar Nerve) یا اکسسوری (Accessory Nerve) انجام میشود.
-
سپس، دامنه پتانسیل عمل عضله (Compound Muscle Action Potential – CMAP) ثبت میگردد.
-
در بیماران مبتلا به MG، کاهش بیش از ۱۰٪ در دامنه CMAP مشاهده میشود که به آن دپلمان عضلانی (Decremental Response) گفته میشود.
حساسیت تست:
-
در فرم ژنرالیزه MG، تست RNS در ۷۵ تا ۸۰٪ موارد مثبت است.
-
در میاستنی چشمی (Ocular MG)، حساسیت تست کمتر است، بنابراین در صورت منفی بودن تست، توصیه میشود از الکترومیوگرافی فیبر منفرد (Single Fiber EMG – SFEMG) استفاده شود که حساسترین آزمون الکتروفیزیولوژیک در MG است.
افتراق با سایر اختلالات نوروماسکولار:
-
در سندرم لمبرت-ایتون (Lambert-Eaton Myasthenic Syndrome – LEMS)، برخلاف MG، با تحریک مکرر یا پس از انقباض عضله، افزایش دامنه پاسخ عضلانی (تسهیل پس از تحریک یا Facilitation) دیده میشود.
این یافته به افتراق MG از سایر بیماریهای اتصال عصبی-عضلانی کمک میکند.
الکترومیوگرافی فیبر منفرد (Single-Fiber EMG) در تشخیص میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis – MG)
حساسیت بسیار بالا:
Single-Fiber EMG (SFEMG) یکی از حساسترین روشهای تشخیصی برای میاستنی گراویس است. این تست، بهویژه در مواردی که تست تحریک مکرر عصب (Repetitive Nerve Stimulation – RNS) منفی باشد، و نیز در فرم چشمی MG (Ocular MG)، کاربرد ارزشمندی دارد.
مکانیسم تست:
در این روش، با استفاده از یک سوزن بسیار ظریف، پاسخهای الکتریکی یک فیبر عضلانی منفرد که به یک فیبر عصبی خاص متصل است، ثبت میشود.
در بیماران مبتلا به MG، به دلیل اختلال در انتقال عصبی-عضلانی (Neuromuscular Transmission)، تأخیر در زمان پاسخ (increased jitter) و گاهی اوقات افتادگی پاسخ (blocking) دیده میشود.
این یافتهها ناشی از نوسان در فاصله زمانی بین تخلیه دو فیبر عضلانی مجاور است و نشانهای از نقص در عملکرد سیناپس عضلانی میباشد.
موارد کاربرد:
-
میاستنی چشمی: حساسیت تست در این بیماران بالا است، و اغلب حتی زمانی که سایر تستها (مانند RNS) منفی هستند، مثبت میشود.
-
موارد با RNS منفی: در بیمارانی که تست RNS منفی است، SFEMG ابزاری مفید و تکمیلی برای تأیید تشخیص MG محسوب میشود.
مقایسه با دیگر تستها:
در میان روشهای الکتروفیزیولوژیک برای MG، SFEMG بالاترین حساسیت را دارد. این تست، حتی از RNS نیز حساستر است و میتواند موارد خفیف یا موضعی MG را بهتر شناسایی کند.
نتیجهگیری:
SFEMG روشی پیشرفته، دقیق و با حساسیت بالا برای تشخیص میاستنی گراویس است که بهویژه در تشخیص موارد خفیف، چشمی، یا موارد با تستهای منفی دیگر نقش کلیدی دارد.
پلاسمافرز
پلاسمافرز (Plasmapheresis) در درمان میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis – MG)
پلاسمافرز یکی از روشهای درمانی مؤثر برای بیماران مبتلا به میاستنی گراویس است، بهویژه در موارد شدید بیماری که بیمار نیاز به مراقبتهای ویژه (ICU) دارد.
موارد کاربرد پلاسمافرز (Indications):
موارد شدید بیماری (Severe MG):
در بیمارانی که دچار بحران میاستنیک (Myasthenic Crisis) شدهاند، یعنی دچار ضعف شدید عضلات تنفسی و اختلال تنفس شدهاند، پلاسمافرز یکی از درمانهای خط اول محسوب میشود.
این بیماران معمولاً نیازمند بستری در بخش مراقبتهای ویژه (ICU) هستند.
موارد مقاوم به درمان یا پیشرونده:
در بیمارانی که به درمانهای استاندارد مانند مهارکنندههای کولیناستراز (Cholinesterase Inhibitors) یا کورتیکواستروئیدها (Corticosteroids) پاسخ نمیدهند، پلاسمافرز میتواند مؤثر باشد.
پیش از جراحی تیمکتومی (Thymectomy):
پلاسمافرز برای بهبود وضعیت عمومی بیمار قبل از انجام جراحی تیمکتومی استفاده میشود تا خطرات بیهوشی و جراحی کاهش یابد.
موارد بحرانی یا با سیر سریعاً پیشرونده:
در بیمارانی که علائم MG بهصورت ناگهانی بدتر میشود و سیر بیماری بهسرعت پیش میرود، پلاسمافرز کمک میکند تا کنترل علائم در کوتاهمدت حاصل شود.
مکانیسم اثر پلاسمافرز:
پلاسمافرز با حذف آنتیبادیهای پاتوژنیک علیه گیرنده استیلکولین (Anti-AChR Antibodies) از خون، باعث کاهش تخریب محل اتصال عصبی-عضلانی شده و بهبود عملکرد عضلات را در پی دارد.
اثربخشی پلاسمافرز:
-
بهطور معمول، بهبود علائم در عرض ۱ تا ۲ هفته پس از شروع پلاسمافرز دیده میشود.
-
این اثر تا ۲ تا ۳ ماه باقی میماند، ولی چون اثر آن موقتی است، معمولاً با درمانهای پایدارتر مانند کورتیکواستروئیدها یا داروهای سرکوبکننده ایمنی (Immunosuppressants) همراه میشود.
نتیجهگیری:
پلاسمافرز یک درمان سریعالاثر و حیاتی برای موارد بحرانی میاستنی گراویس است که با حذف آنتیبادیهای پاتوژنیک، در بهبود وضعیت تنفسی و عملکرد عضلات نقش مهمی ایفا میکند، بهویژه در بحرانهای شدید یا پیش از جراحی تیموس.
نکات مهم در مورد درمان میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis – MG)
تیمکتومی (Thymectomy):
تیمکتومی بهعنوان یک مداخله مؤثر در درمان میاستنی گراویس، بهویژه در بیمارانی که دچار تومور تیموس (Thymoma) هستند، کاربرد دارد.
اما حتی در بیماران فاقد تیموم، انجام تیمکتومی میتواند به اصلاح عملکرد ایمنی بدن و بهبود وضعیت بالینی کمک کند.
اثرات درمانی این جراحی اغلب با تأخیر چندماهه یا چندساله ظاهر میشود، ولی در حدود ۷۰٪ بیماران بهبود قابل توجهی گزارش شده است.
سیتیاسکن مدیاستن (CT Scan of Mediastinum):
انجام سیتیاسکن از مدیاستن در تمامی بیماران مبتلا به MG توصیه میشود تا وضعیت تیموس ارزیابی گردد.
این بررسی میتواند هیپرپلازی تیموس (Thymic Hyperplasia) یا تومور تیموس (Thymoma) را مشخص کند، که در انتخاب روش درمانی تأثیر بسزایی دارد.
مهارکنندههای کولیناستراز (Cholinesterase Inhibitors):
پیریدوستیگمین (Pyridostigmine) با نام تجاری مستینون (Mestinon)، پرکاربردترین دارو در این گروه است.
این دارو با مهار آنزیم استیلکولیناستراز باعث افزایش استیلکولین در محل اتصال عصبی-عضلانی شده و منجر به تقویت قدرت عضلانی در بیماران میشود.
با این حال، باید توجه داشت که این دارو صرفاً علامتی است و بر سیر بیماری یا فرآیند ایمنی زمینهای تأثیر ندارد.
پلاسمافرز (Plasmapheresis):
پلاسمافرز یک روش درمانی تخصصی است که فقط در موارد شدید و بحرانی بهکار میرود، مانند:
-
بحران میاستنیک (Myasthenic Crisis) با درگیری عضلات تنفسی
-
مقاومت به سایر درمانها
-
آمادگی قبل از جراحی تیمکتومی
این روش با حذف آنتیبادیهای پاتوژنیک، منجر به بهبود سریع علائم میشود، ولی اثر آن موقتی است و باید با درمانهای بلندمدت ترکیب شود.
نتیجهگیری:
درمان میاستنی گراویس ترکیبی از درمان علامتی (مثل پیریدوستیگمین)، درمانهای اصلاحی سیستم ایمنی (مانند تیمکتومی یا ایمونوساپرسیوها) و مداخلات اورژانسی (مثل پلاسمافرز) است.
ارزیابی تیموس با سیتیاسکن مدیاستن و انتخاب صحیح درمان متناسب با نوع، شدت و سیر بیماری، در کنترل موفق MG حیاتی است.
پرسشهایی درباره میاستنی گراو
بیماری با دیپلوپی، پتوز و اختلال در راه رفتن که از حدود ۲ ماه قبل شروع شده و علائم وی در طول روز نوسان دارد، به درمانگاه مراجعه کرده است. در معاینه، اختلال حرکات چشم داشته و پاسخ نوری مردمک کاهش یافته است. معاینه حسی، رفلکسهای وتری و کفپایی طبیعی میباشد. کدامیک از موارد فوق به ضرر تشخیص میاستنی گراو میباشد؟
(پرانترنی اسفند ۹۴ – قطب ۷ کشوری [دانشگاه اصفهان])
الف) سیر بالینی
ب) معاینه حسی
ج) رفلکس مردمک
د) رفلکس وترى
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ج
پاسخ تشریحی:
توضیح بر اساس کلیدواژهها
میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) یک بیماری خودایمنی عصبی-عضلانی است که در آن آنتیبادیهایی علیه گیرنده استیلکولین (AChR) در محل پستسیناپتیک اتصال عصب-عضله ایجاد میشود. این بیماری موجب ضعف عضلات ارادی میشود، بهویژه در عضلاتی که زیاد استفاده میشوند، مانند عضلات چشمی، صورت، بلع و اندامها. یکی از ویژگیهای مهم این بیماری، نوسان علائم در طول روز است؛ یعنی علائم با فعالیت تشدید میشوند و با استراحت بهبود مییابند (Fatigability).
شایعترین تظاهرات اولیه میاستنی گراویس عبارتند از:
-
پتوز (Ptosis) و دیپلوپی (Diplopia) بهدلیل درگیری عضلات اکسترااکولار
-
ضعف اندامها (معمولاً پروگزیمال)
-
اختلال در بلع، گفتار تودماغی، و ضعف عضلات تنفسی در مراحل شدیدتر
-
معاینه حسی و رفلکسها طبیعی هستند
-
پاسخ مردمکی و عملکرد اتونوم نرمال باقی میماند
اکنون به بررسی گزینهها میپردازیم:
بررسی گزینهها
الف) سیر بالینی
در این بیمار، علائم بهصورت تدریجی در طی ۲ ماه ظاهر شدهاند و در طول روز نوسان دارند. این الگو کاملاً متناسب با سیر طبیعی میاستنی گراویس است. بنابراین این گزینه به نفع تشخیص MG است و رد میشود.
ب) معاینه حسی
در میاستنی گراویس، هیچ درگیری حسی وجود ندارد و معاینه حسی کاملاً طبیعی است. بنابراین این یافته هم تأییدکننده MG است و رد میشود.
ج) رفلکس مردمک
در MG، مردمکها طبیعی هستند، چراکه عضلات صاف چشم درگیر نمیشوند و سیستم اتونوم آسیب نمیبیند. کاهش پاسخ نوری مردمک با تشخیص MG سازگار نیست و به ضرر تشخیص میاستنی گراویس است. بنابراین این گزینه محتملترین پاسخ صحیح است.
د) رفلکس وتری
در MG، رفلکسهای وتری کاملاً طبیعی هستند، چون نخاع و نورونهای پاییندست (LMN) درگیر نیستند. بنابراین این گزینه هم با MG سازگار است و رد میشود.
نتیجهگیری و پاسخ صحیح
از بین گزینهها، تنها کاهش پاسخ نوری مردمک (اختلال عملکرد مردمک) با تشخیص میاستنی گراویس ناسازگار است، زیرا مردمکها در این بیماری طبیعی میمانند.
پاسخ صحیح: گزینه ج) رفلکس مردمک
خانم ۵۰ ساله با تاری دید و خشکی دهان از ۳ روز قبل مراجعه کرده است. در معاینه، پتوز، دوبینی و دیسفاژی داشته ولی معاینه حسی و DTR طبیعی است. مکانیسم منجر به این بیماری در کدام ناحیه لوکالیزه میشود؟
(پرانترنی شهریور ۹۷ – قطب ۶ کشوری [دانشگاه زنجان])
الف) رشتههای عصبی پریفرال
ب) رسپتورهای سارکولمای صفحه انتهایی موتور
ج) غشاء پُست سیناپتیک پیوستگاه نوروماسکولر
د) ریشههای موتور اسپاینال
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ج
پاسخ تشریحی:
توضیح بر اساس کلیدواژهها:
بیمار خانم ۵۰ سالهای است که با پتوز (Ptosis)، دوبینی (Diplopia)، دیسفاژی (Dysphagia)، تاری دید و خشکی دهان مراجعه کرده است. در معاینه، رفلکسهای عمقی تاندونی (DTR) و معاینه حسی طبیعی هستند.
این علائم بهویژه در زمینه اختلال عملکرد عضلات ارادی بدون درگیری حسی یا رفلکسها، مشکوک به یک بیماری در محل اتصال عصب به عضله (Neuromuscular junction) هستند.
در چنین مواردی، دو بیماری اصلی مطرح میشوند:
-
میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) – آسیب در غشای پُستسیناپتیک
-
بوتولیسم (Botulism) – اختلال در آزادسازی استیلکولین در پیشسیناپس
با توجه به علائم خشکی دهان (نشانهای از اختلال در عملکرد اتونوم)، و شروع حاد در طی ۳ روز، این بیمار بیشتر به نفع بوتولیسم است، نه میاستنی گراویس، چراکه خشکی دهان و درگیری سیستم اتونوم در MG دیده نمیشود.
در بوتولیسم، توکسین بوتولینوم باعث مهار آزادسازی استیلکولین (Acetylcholine) از پایانههای پیشسیناپسی میشود، بنابراین ناحیهی درگیر، پیشسیناپس است.
اما در بین گزینههای مطرحشده، باید دقت کنیم که کدام یک به محل صحیح اشاره دارد.
بررسی گزینهها
الف) رشتههای عصبی پریفرال
رشتههای عصبی پریفرال شامل اعصاب حسی و حرکتی هستند، اما در بوتولیسم، مشکل در پایانهی عصبی است نه در طول رشته عصب. این گزینه دقیق نیست.
ب) رسپتورهای سارکولمای صفحه انتهایی موتور
این مربوط به گیرندههای استیلکولین در میاستنی گراویس است که در ناحیه پُستسیناپتیک قرار دارند. اما در بوتولیسم، مشکل در آزادسازی استیلکولین است. پس این گزینه متعلق به MG است و نه این بیمار. رد میشود.
ج) غشاء پُستسیناپتیک پیوستگاه نوروماسکولر
باز هم این گزینه اشاره به میاستنی گراویس دارد. در بوتولیسم، غشاء پستسیناپتیک سالم است. پس رد میشود.
د) ریشههای موتور اسپاینال
این بخش درگیر در بیماریهای دژنراتیو مانند ALS یا نوروپاتیهای حرکتی است. علائم بیمار با اختلال در ریشههای نخاعی همراستا نیست. پس رد میشود.
در اینجا، اگرچه هیچ گزینهای بهطور مستقیم به پیشسیناپس اشاره نمیکند، اما نزدیکترین گزینه (از نظر تطابق با سوال) در صورت فرض بیماری میاستنی گراویس و نه بوتولیسم، گزینه ج) یعنی غشاء پُستسیناپتیک پیوستگاه نوروماسکولر است.
اما با توجه به وجود خشکی دهان، سیر حاد بیماری، و تابلوی بالینی، بوتولیسم محتملتر است، و در آن صورت هیچکدام از گزینههای دادهشده دقیقاً صحیح نیستند، ولی چون سوال رسمی است و میخواهد به MG اشاره کند، ما با در نظر گرفتن قصد طراح و اصطلاحات استاندارد MG گزینه مناسب را انتخاب میکنیم.
نتیجهگیری و پاسخ صحیح
با فرض اینکه سؤال بهدنبال تشخیص میاستنی گراویس است، و علائم همگی با MG بهجز خشکی دهان همراستا هستند، محتملترین محل درگیری، غشاء پُستسیناپتیک پیوستگاه نوروماسکولر است.
پاسخ صحیح: گزینه ج) غشاء پُستسیناپتیک پیوستگاه نوروماسکولر
خانم ۵۰ سالهای با دیپلوپی، پتوز و ضعف ژنرالیزه
اندامها مراجعه کرده است. علائم بیمار در طول روز متغیر بوده است. در معاینه مردمکها دیلاته و غیرواکنشی به نور میباشد. رفلکسهای وتری طبیعی است. حرکات چشمها در تمام جهات غیرطبیعی میباشد. تمام علائم زیر در تشخیص میاستنی گراو محتمل است، بجز:
(پرانترنی اسفند ۹۵ – قطب ۷ کشوری [دانشگاه اصفهان])
الف) رفلکسهای وتری طبیعی
ب) حرکات چشم غیرطبیعی
ج) مردمکهای دیلاته و غیرواکنشی
د) پتوز
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ج
پاسخ تشریحی:
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در این سؤال، بیمار خانم ۵۰ سالهای است با علائم دوبینی (Diplopia)، پتوز (Ptosis) و ضعف ژنرالیزه اندامها. این علائم در طول روز نوساندار (Fluctuating) بودهاند که یک مشخصه کلاسیک برای میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) است. همچنین در معاینه:
-
مردمکها دیلاته و غیرواکنشی به نور هستند
-
رفلکسهای وتری طبیعیاند
-
حرکات چشمی در تمام جهات غیرطبیعی است
ما باید تشخیص دهیم کدامیک از این یافتهها با میاستنی گراویس تطابق ندارد (یعنی به ضرر تشخیص MG است).
ویژگیهای بالینی میاستنی گراویس:
-
ضعف عضلات ارادی که در طول روز نوسان دارد و با استفاده تشدید و با استراحت بهبود مییابد (Fatigability)
-
پتوز نوساندار، دوبینی، ضعف ژنرالیزه (مخصوصاً عضلات پروگزیمال)
-
رفلکسهای وتری (DTR) و احساس (Sensory) طبیعی
-
مردمکها طبیعی (عدم درگیری سیستم اتونوم)
-
حرکات چشمی ممکن است محدود شود به دلیل ضعف عضلات خارج چشمی
بررسی گزینهها
الف) رفلکسهای وتری طبیعی
مطابق با یافتههای معمول در MG است. در این بیماری، اعصاب محیطی و قوس رفلکسی درگیر نمیشوند. گزینه درست برای MG است. رد میشود.
ب) حرکات چشم غیرطبیعی
در میاستنی گراویس، بهویژه فرم چشمی، ضعف عضلات خارجچشمی منجر به محدودیت حرکات در جهات مختلف میشود. بنابراین این یافته نیز با MG تطابق دارد. رد میشود.
ج) مردمکهای دیلاته و غیرواکنشی
این به نفع میاستنی گراویس نیست. چرا که در MG، عملکرد مردمکها طبیعی است. درگیری مردمکها بیشتر در بیماریهایی مانند بوتولیسم، سکتههای ساقه مغز، یا سندرومهای اتونوم دیده میشود. این نکته کلیدی است و به ضرر تشخیص MG میباشد. پس این گزینه درست است.
د) پتوز
یکی از شایعترین علائم آغازین MG است. بنابراین این گزینه کاملاً با MG مطابقت دارد. رد میشود.
نتیجهگیری و پاسخ صحیح
تنها علامتی که با میاستنی گراویس مطابقت ندارد و به ضرر تشخیص آن است، درگیری مردمکها است. در MG مردمکها نرمال هستند. بنابراین:
پاسخ صحیح: گزینه ج) مردمکهای دیلاته و غیرواکنشی
خانم ۲۰ سالهای با تاری دید، دوبینی و مشکل در بلع مراجعه کرده است. در معاینه با نگاه به سمت بالا دچار تشدید پتوز شده، مردمکها دیلاته و به نور پاسخ نمیدهند. قدرت عضلانی اندامهای تحتانی کاهش یافته است. معاینات حسی و رفلکسها نرمال هستند. کدام علامت به ضرر میاستنی گراو میباشد؟
(پرانترنی اسفند ۹۶ – قطب ۶ کشوری [دانشگاه زنجان])
الف) عدم وجود پاسخ مردمک به نور
ب) عدم تغییر در رفلکسها
ج) ضعف اندامهای تحتانی
د) طبیعی بودن حسها
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
پاسخ تشریحی:
توضیح بر اساس کلیدواژهها
بیمار خانم ۲۰ سالهای است که با علائم زیر مراجعه کرده است:
-
تاری دید و دوبینی (Diplopia)
-
مشکل در بلع (Dysphagia)
-
پتوز (Ptosis) که با نگاه به بالا تشدید میشود ← نشانه Fatigability
-
مردمکها دیلاته و غیرواکنشی به نور
-
ضعف اندامهای تحتانی
-
معاینه حسی و رفلکسهای وتری نرمال
اکنون باید تشخیص دهیم کدام یک از این علائم به ضرر تشخیص میاستنی گراویس (MG) است.
ویژگیهای معمول میاستنی گراویس:
-
درگیری عضلات ارادی شامل عضلات چشمی (افتادگی پلک، دوبینی)، صورت، بلع، تنفس و اندامها
-
ضعف نوساندار با الگوی Fatigability
-
معاینه حسی نرمال
-
رفلکسهای وتری طبیعی
-
مردمکها طبیعی و پاسخدهنده به نور ← عدم درگیری سیستم اتونوم
-
ضعف معمولاً در عضلات پروگزیمال بارزتر است و ممکن است در اندامهای فوقانی یا تحتانی دیده شود
بررسی گزینهها
الف) عدم وجود پاسخ مردمک به نور
این به ضرر تشخیص میاستنی گراویس است. در MG، گیرندههای استیلکولین در محل اتصال نوروموسکولار در عضلات اسکلتی درگیر میشوند، ولی عضلات صاف مثل عضله عنبیه درگیر نمیشوند، بنابراین عملکرد مردمک باید نرمال باشد. این علامت بیشتر در بیماریهایی مثل بوتولیسم دیده میشود. این گزینه صحیح است.
ب) عدم تغییر در رفلکسها
در MG، رفلکسهای وتری طبیعی هستند. این یافته با MG تطابق دارد. به نفع MG است، نه علیه آن.
ج) ضعف اندامهای تحتانی
در MG، ضعف ممکن است در اندامهای فوقانی یا تحتانی دیده شود، بهویژه در عضلات پروگزیمال. بنابراین ضعف اندامهای تحتانی میتواند با MG تطابق داشته باشد.
د) طبیعی بودن حسها
در MG، حواس محیطی درگیر نمیشوند. این یافته کاملاً با MG هماهنگ است.
نتیجهگیری و پاسخ صحیح
از میان گزینهها، تنها علامتی که با پاتوفیزیولوژی میاستنی گراویس مطابقت ندارد و به ضرر تشخیص آن است، عدم پاسخ مردمک به نور میباشد. این مورد نشانگر درگیری سیستم اتونوم است که در MG وجود ندارد.
پاسخ صحیح: گزینه الف) عدم وجود پاسخ مردمک به نور
کدامیک از تظاهرات در شروع بیماری میاستنی گراو
شیوع بیشتری دارد؟
(پرانترنی – اسفند ۸۱)
الف) پتوز و دوبینی
ب) اختلالات بلع
ج) ضعف اندامها
د) ضعف عضلات تنفسی
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
پاسخ تشریحی:
توضیح بر اساس کلیدواژهها
میاستنی گراویس (Myasthenia Gravis) یک بیماری اتوایمیون مزمن است که با ضعف عضلانی نوساندار مشخص میشود. این ضعف معمولاً با استفاده مکرر عضلات تشدید شده و با استراحت بهبود مییابد (ویژگی Fatigability). از نظر بالینی، تظاهرات بیماری میتوانند بسته به عضلات درگیر متفاوت باشند.
درگیری چشمی (Ocular Involvement) مهمترین و شایعترین تظاهر اولیه MG است و در حدود ۸۵٪ موارد، بیماری با علائم چشمی آغاز میشود. این علائم شامل:
-
پتوز (Ptosis) یا افتادگی پلک
-
دوبینی (Diplopia) به علت ضعف عضلات خارج چشمی
-
نوساندار بودن علائم در طول روز
درگیری سایر عضلات (صورت، بلع، اندامها، تنفس) نیز ممکن است رخ دهد اما معمولاً در مراحل بعدی بیماری یا در نوع ژنرالیزه دیده میشود.
بررسی گزینهها
الف) پتوز و دوبینی
این گزینه درگیری چشمی را بیان میکند که شایعترین تظاهر اولیه MG است. طبق منابع، در ۸۵٪ بیماران، بیماری با علائم چشمی آغاز میشود. این گزینه صحیح است.
ب) اختلالات بلع
دیسفاژی یا اختلال در بلع ممکن است در MG دیده شود، بهویژه در موارد ژنرالیزه، اما بهعنوان تظاهر اولیه نسبت به درگیری چشمی شیوع کمتری دارد.
ج) ضعف اندامها
ضعف اندامها، بهویژه عضلات پروگزیمال، از تظاهرات شایع MG در فرم ژنرالیزه است ولی در شروع بیماری کمتر دیده میشود.
د) ضعف عضلات تنفسی
درگیری عضلات تنفسی بهصورت بحران میاستنیک (Myasthenic Crisis) در مراحل پیشرفته یا شدید بیماری رخ میدهد و بسیار نادر است که تظاهر اولیه باشد.
نتیجهگیری و پاسخ صحیح
با توجه به شیوع بالا و ویژگی مشخص درگیری عضلات چشمی در مراحل اولیه بیماری، پتوز و دوبینی شایعترین تظاهر در شروع میاستنی گراویس میباشند.
پاسخ صحیح: گزینه الف) پتوز و دوبینی
کدامیک از داروهای زیر علائمی مشابه میاستنی گراو
ایجاد میکند؟
(پرانترنی شهریور ۹۵ قطب ۲ کشوری [دانشگاه تبریز])
الف) پنی سیلامین
ب) کینیدین
ج) لیتیوم
د) وراپامیل
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
خانم ۳۰ سالهای به علت ترمور شدید، ضعف عضلانی که عصرها بیشتر است، تعریق و تاکیکاردی و با تشخیص تیروتوکسیکوز تحت درمان با متیمازول و پروپرانول قرار میگیرد. ۲ روز بعد دچار تشدید ضعف عضلانی، اختلال بلع پیشرونده و تکلم تو دماغی میشود. کدامیک از اقدامات تکمیلی زیر را جهت بررسی و بهبود وی توصیه میکنید؟
(پرانترنی اسفند ۹۵ – قطب ۹ کشوری [دانشگاه مشهد])
الف) قطع هر دو دارو و انجام MRI مغز با و بدون کنتراست
ب) قطع متیمازول و الکترومیوگرافی
ج) قطع پروپرانولول و اندازهگیری آنتیبادی ضد گیرنده
استیل کولین
د) قطع هر دو دارو و بررسی آنزیمهای عضلانی
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ج
مرد ۵۰ سالهای که با دیسفاژی و دوبینی که عصرها و با فعالیت بدتر میشود، مراجعه کرده است. جهت تشخیص بیمار تمام اقدامات زیر توصیه میشود، بجز:
(پرانترنی شهریور ۹۷ قطب ۷ کشوری [دانشگاه اصفهان])
الف) تست تنسیلون
ب) Repetitive stimulation test
ج) CT Scan مدیاستن
د) Voltage gated Calcium Channel Anitbody
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه د
مرد ۲۰ سالهای به علت پتوز غیر قرینه و دوبینی که از یک ماه قبل شروع شده است. به درمانگاه مراجعه کرده است. علائم بیمار، عصرها تشدید میشود. در معاینه، حس، حرکت، رفلکسهای وتری و پاسخ مردمک به نور طبیعی است؛ کدام اقدام تشخیصی زیر ضروری نمیباشد؟
(پرانترنی شهریور ۹۵ – قطب ۷ کشوری [دانشگاه اصفهان])
الف) CT Scan قفسه صدری
ب) MRI مغز
ج) تست الکتروفیزیولوژی
د) تست تنسیلون
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ب
خانم ۱۸ ساله با دوبینی و پتوز غیرقرینه دو طرفه بدون درگیری مردمک، مراجعه میکند. اخیراً هنگام صحبت کردن دچار تغییر صدا میشود. بیمار همچنین از خستگیپذیری به دنبال فعالیت شاکی است. کدامیک از موارد زیر در تشخیص این اختلال کمک کننده میباشد؟
(پرانترنی شهریور ۹۷ – قطب ۱ کشوری [دانشگاه گیلان و مازندران])
الف) بررسی CSF
ب) MRI مغز
ج) تست ادروفونیوم (تنسیلون)
د) اندازه گیری توکسین بوتولیسم در سرم
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ج
خانم ۳۲ ساله با پتوز یک طرفه و دوبینی مراجعه میکند. علائم بیمار از ۲ هفته پیش شروع شده و در عصرها و به دنبال فعالیت تشدید مییابد. کدامیک از اقدامات زیر در تشخیص این بیماری کمک کننده میباشد؟
(پرانترنی اسفند ۹۶ – قطب ۷ کشوری [دانشگاه اصفهان])
الف) تست تنسیلون
ب) MRI مغز با تزریق
ج) بررسی CSF
د) اندازه گیری توکسین مدفوع
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
خانم ۳۵ ساله به علت پتوز غیرقرینه دوطرفه و اختلال حرکات چشمها بدون تاری دید که از ۲ هفته پیش شروع گردیده، مراجعه نموده است. علائم بیمار با خستگی و فعالیت، تشدید میشود. مهمترین تست تشخیصی کدامیک از موارد زیر است؟
(پرانترنی – شهریور ۹۹)
الف) آنتیبادی ضد رسپتور استیل کولین
ب) آنتیبادی علیه کانال کلسیم
ج) بررسی توکسین بوتولینیوم در مدفوع
د) آنتیبادی نورومیلیت اپتیکا
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
از تحریکات مکرر الکتریکی به عصب برای تشخیص
کدامیک از موارد زیر استفاده میشود؟
(پرانترنی شهریور ۹۳ – قطب ۱۰ کشوری [دانشگاه تهران])
الف) میوپاتی
ب) میاستنی
ج) نوروپاتی
د) بیماری موتور نورون
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ب
بیماری به دلیل دوبینی و پتوز تحت بررسی قرار میگیرد. علائم اغلب پس از بیدار شدن از خواب خفیف بوده و در طی روز تشدید مییابد و گاهی صحبت کردن تو دماغی نیز به آن اضافه میشود. سایر معاینات عصبی طبیعی است. کدامیک از تستهای پاراکلینیک زیر جهت تشخیص قطعی این عارضه کمک بیشتری میکند؟
(پرانترنی اسفند ۹۳ – قطب ۵ کشوری [دانشگاه شیراز])
الف) بررسی پاسخ عضله به تحریک مکرر عصب
ب) CT Scan قفسه سینه
ج) اندازه گیری سطح CPK و LDH سرم
د) MR و MRI آنژیوگرافی مغزی
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
خانم ۴۲ سالهای به علت افتادگی پلک چشم راست در عصرها و بهبود آن در صبح مراجعه کرده است. در معاینه، قدرت پروگزیمال عضلات وی ۴/۵ است و سایر معاینات طبیعی میباشد. کدامیک از موارد زیر در ارزیابی وی توصیه میشود؟
(پرانترنی اسفند ۹۷ – قطب ۵ کشوری [دانشگاه شیراز])
الف) Single – fiber Electromyography
ب) Brain MRI
ج) EEG
د) Muscle Biopsy
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
خانم ۲۳ سالهای به طور گهگاهی دچار دوبینی میشود وی اخیراً از اواسط روز احساس افتادگی پلکها را دارد و موقع خوردن غذا به تدریج احساس خستگی کرده و نمیتواند غذا را به خوبی در دهان جابجا کند. کدامیک از تستهای تشخیصی زیر را پیشنهاد میکنید؟
(پرانترنی اسفند ۹۷ – قطب ۲ کشوری [دانشگاه تبریز])
الف) مانیتورینگ نواری مغزی (LTM)
ب) انجام MRI مغزی
ج) الکترومیوگرافی فیبر منفرد (SF EMG)
د) آنالیز مایع CSF
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه ج
خانم ۲۶ سالهای با دوبینی و افتادگی پلک چشم چپ از یک ماه پیش مراجعه کرده است. بیمار بیان میکند که بعد از مدتی صحبت کردن صدایش تو دماغی میشود. در معاینه، رفلکس مردمک طبیعی است و معاینه حسی و رفلکسهای وتری طبیعی هستند. کدامیک از اقدامات تشخیصی زیر را برای این بیمار توصیه میکنید؟
(پرانترنی اسفند ۹۴ – قطب ۵ کشوری [دانشگاه شیراز])
الف) Chest CT – Scan
ب) Serum Vitamine B12 level
ج) Antithyroid peroxidase Antibody
د) Brain MRI
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
بیمار با تشخیص میاستنی گراو که تحت درمان با قرص پیریدوستیگمین روزانه ۶ عدد بوده، اخیراً دچار تشدید ضعف، تعریق و اسهال شده است. در معاینه علاوه بر ضعف عضلانی منتشر، میوز دارد. کدام گزینه در مورد این بیمار صحیح است؟
(پرانترنی اسفند ۹۵ – قطب ۸ کشوری [دانشگاه کرمان])
الف) بیمار دچار عوارض دارویی شده است
ب) میزان داروی مصرفی کم است.
ج) آنتی بیوتیک سیستمیک شروع گردد.
د) ارزیابی مجدد از نظر تشخیص انجام گردد.
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
بیماری با سابقه میاستنی گراو به علت تنگی نفس و افزایش PCO2 در بخش ICU بستری میشود. وی تحت درمان با قرص مستینون ۶۰ میلیگرم روزانه ۴ عدد و قرص پردنیزولون روزانه ۲۰ میلیگرم قرار دارد. کدام اقدام درمانی پیشنهاد میشود؟
(پرانترنی میان دوره – آبان ۹۶)
الف) اضافه نمودن دوز مستینون
ب) اضافه نمودن دوز پردنیزولون
ج) اضافه نمودن Cellcept به رژیم درمانی
د) پلاسمافرز
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه د
خانم ۲۵ سالهای با دوبینی و افتادگی پلک مراجعه کرده است. او بعد از چند دقیقه صحبت کردن تو دماغی صحبت میکند و در بالا رفتن از پلهها خسته میشود. در معاینه، رفلکسهای وتری ایشان طبیعی است. در بررسیهای پاراکلینیک، تست Single fiber electromyography ایشان مثبت گزارش میشود. کدام درمان را پیشنهاد میکنید؟
(پرانترنی شهریور ۹۵ – قطب ۵ کشوری [دانشگاه شیراز])
الف) برداشتن تیموس
ب) درمان سرطان اولیه
ج) اینترفرون بتا
د) پیوند مغز استخوان
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه الف
خانم ۲۵ سالهای به علت دوبینی و پتوز غیرقرینه و اختلال بلع و جویدن مراجعه کرده است. علائم بیماری در صبح بهتر و عصرها شدیدتر است. در معاینه، ضعف غیرقرینه اندام تحتانی نیز وجود دارد. رفلکسهای وتری طبیعی بوده و اختلال حسی وجود ندارد. تمام گزینههای زیر صحیح است بجز:
(پرانترنی – شهریور ۸۷)
الف) تیمکتومی در بیماری فوق از درمانهای پیشنهادی است.
ب) CT – Scan قفسه صدری ضروری است.
ج) اوّلین درمان در بیمار فوق Mestinone است.
د) در تمام بیماران پلاسمافرز لازم است.
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
» پاسخ: گزینه د
»» تمامی کتاب