تعریف یادگیری؛ عوامل موثر در یادگیری؛ عوامل موثر در فراموشی
چشماندازی به مطلب
یادگیری یکی از مهم ترین توانمندیهای اکتسابی است که مایهی رشد، ترقی و کمال انسان به شمار میآید؛ تا جایی که میتوان گفت انسان همان چیزی است که آموخته است. ساده ترین یادگیریها از نوع تداعی (ایجاد رابطه بین دو چیز) هستند که به «شرطی شدن» مشهورند. در این نوع یادگیری، پیوندی بین محرک طبیعی و یک محرک غیرطبیعی به وجود میآید. یادگیری شناختی، اجتماعی و مشارکتی که موجب بروز تغییرات عمدهای در زندگی میشوند، از انواع مهم یادگیری اند. عواملی مانند آمادگی و رشد طبیعی، زمینهی معلوماتی، وجود انگیزه، میزان توجه، ادراک، تشویق و تنبیه در یادگیری مؤثرند. در این فصل، با حافظه (یادآوری) و اهمیت آن در تحصیل و زندگی و چگونگی “حفظ آشنا خواهید شد. هم چنین عوامل مؤثر در تقویت حافظه و علل فراموشی مطرح میگردد.”
هدفهای رفتاری: در پایان این مطلب، باید بتوانید:
– یادگیری را تعریف و مثال هایی از چگونگی یادگیری کودکان را بیان کند.
– ارزش حیاتی انعکاسی (بازتاب ها) را با ذکر چند مثال، برای موجودات زنده، بیان کند.
– فرایند جانشین سازی محرک را در شرطی سازی کلاسیک توضیح دهد.
– تقویت، ایجاد عادت، خاموشی و بازگشت خود به خودی را توضیح دهد.
– نحوهی استفاده از خاموشی را در ترک عادتهای نامطلوب کودکان مثال بزند.
– قانونهای گیرایی، آمادگی، تکرار «ثورندایک» را در یادگیری، توضیح دهد.
– تفاوت شرطی شدن کلاسیک را با دیگر انواع شرطی شدن توضیح دهد.
– تفاوت یادگیریهای شناختی، اجتماعی و شرطی شدن را با یکدیگر بیان کند.
– عوامل مؤثر در یادگیری را بیان کند و برای آنها مثال بزند.
– دربارهی حافظه و کاربرد آن توضیح دهد.
– عوامل مؤثر در فراموشی را بیان کند.
یادگیری کمال انسان است *** مایهی فکر و قدرت جان است
م.پ.
یادگیری
اهمیت یادگیری
یکی از گستردهترین و متنوع ترین فعالیتهای انسان، یادگیری است. بسیاری از اقدامات سازمان یافتهی بشر به منظور یادگیری، تربیت و آماده سازی انسانها صورت میپذیرد؛ از جمله تلاش خانوادهها، نهادهای دینی، برنامهها و کوششهای مدارس، دانشگاهها و بسیاری از فعالیتها در کارگاهها و پژوهشگاهها. زندگی انسان، برعکس حیوانات، بدون یادگیری امکان پذیر نیست. هرچند انسان نیز به برخی از بازتابهای ساده و زمینههای رفتار غریزی مجهز است اما انسان در نتیجهی یادگیری، در همین بازتابها و رفتارهای غریزی تغییراتی پدید میآورد.
توان یادگیری و نامحدود بودن میزان آن، گران بهاترین هدیهی الهی محسوب میگردد. تصور کنید، اگر همه آموختههای مردم از انواع تجربی و نظری)، در یک ناحیهی بسته (مثلا در یک جزیرهی بیارتباط با دیگر انسانها از آنها پس گرفته شود، یعنی آنان مهارت راه رفتن، تکلم، یادگیریهای عمومی، علمی و اجتماعی را ناگهان از دست بدهند، با وجود برخورداری از توان بالقوهی یادگیری، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
ما چه یاد میگیریم؟
توان ذاتی و خدادادی، مایهی اصلی یادگیری است. خوشبختانه تقریبا تمام مردم از آن بهره مندند. براساس این توانمندیهاست که مهارتها و یادگیریهای انسان در تمام طول عمر رشد مییابد. اولین آموختههای انسان در جهت نیل به شادی و آرامش بدنی است؛ یعنی دور شدن از درد و ناراحتی و گرایش به رضایت و لذت. انسان به تدریج، مهارتهای جنبشی و زبانی را می آموزد و همراه آن رفتارهای اجتماعی را کسب میکند. در نتیجه، مفاهیم، اندیشهی درست، استدلال منطقی و انواع مهارتها را در زمینههای علوم، فنون و هنرها دقیقتر می آموزد. به این ترتیب، انسان میتواند از طریق یادگیری، بخش بزرگی از تجربههای هزاران نسل را به سرعت فرا گیرد.
تعریف یادگیری
بسیاری از یادگیریها به تواناندیشیدن، تکلم و یا حل مسئله منتهی میشوند و اغلب، رفتار خیلی مشهودی نیستند. اما برخی یادگیریها مانند نقاشی، بازی و مهارتهای عملی و حرکتی آشکارتر، جلوه میکنند. نوعی از آنها ناگهانی حاصل میشوند و بسیاری نیز در اثر تلاش و تمرینهای سخت به دست میآیند. این وضعیت، سبب شده است که یادگیری از دیدگاهها و مکتبهای روان شناسی تعریف یکسانی نداشته باشد. با این حال، تعریف زیر بیشتر مورد نظر بوده است:
یادگیری، هرگونه تغییر نسبی در رفتار و فرایندهای روانی است که بر اثر تجربه و تمرین پدید آمده باشد».
البته دگرگونی هایی را که در نتیجهی خستگی، صدمه یا بیماری پدید میآیند، نمیتوان یادگیری نامید. یادگیری ثمربخش باید در جهت سازندگی جامعه باشد. مانند فعالیتهای انسان دوستانهی فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، دینی و اخلاقی و جز آن. یادگیری ممکن است در مسیر خلاف سازندگیهای اجتماعی نیز به کار رود. مورد نخست را یادگیری مثبت و نوع دوم را یادگیری منفی میخوانند. اما در هر نوع یادگیری، گونهای از توانمندی و کارآمدی وجود دارد.
انواع یادگیری
روان شناسان، انواع یادگیری را در سه گروه «شرطی یا رفتاری»، «شناختی» و «اجتماعی» طبقه بندی کردهاند. یادگیری مشارکتی نیز نوعی از یادگیری اجتماعی به شمار میآید.
شرطی شدن یا یادگیری مشروط (نظریههای محرک – پاسخ)
موجودات زنده به طور طبیعی به برخی از محرکهای طبیعی (مانند غذا) واکنش نشان میدهند، به طوری که هیچ نیازی به یادگیری آن ندارند؛ مانند واکنش سگ در برابر گوشت. اما اگر به طور عمد و یا تصادفی، محرک کم اهمیتی مانند زنگ، با محرک مهمتری (برای سگ که گرسنه است گوشت اهمیت بیشتری دارد تا زنگ، یعنی در این حالت محرک مهمتری است.) مانند گوشت، به طور همزمان و مکرر و مجاور ارائه شود، در ذهن حیوان بین آن دو محرک رابطهای به وجود میآید و به تدریج، محرک ضعیف، در نظر حیوان، خاصیت محرک قویتر را پیدا میکند. یعنی نوعی یادگیری رابطهای یا هم خوانی حاصل میشود. این حالت را که محرکی جای محرک دیگر را بگیرد و پاسخ آن را به خود اختصاص دهد «شرطی شدن» مینامند.
گرچه این نوع یادگیری به خصوص در حیوانات از گذشتههای دور شناخته شده است؛ ولی اساس علمی آن را پاولف (Palov, Iva; 1905) (۱۸۴۶-۱۹۳۶) دانشمند زیست شناس روسی، در آستانهی قرن بیستم به طور تجربی اثبات کرده است که آن را «شرطی شدن کلاسیک» (Classical Conditioning) یا «بازتابی» نامیدهاند.
شرطی شدن کلاسیک
پاولف برای نخستین بار از آزمایشهای خود نتیجه گرفت که هرگاه محرکی چندین بار با محرک دیگر در صحنهی یادگیری حضور یابد پاسخ آن محرک را به خود اختصاص میدهد و یادگیری جدیدی حاصل میشود.
پاولف برای اجرای آزمایش خود سگ گرسنهای را در قفسی قرار داد و از روزنهای در دیوارهی قفس گوشت را به او نشان داد. حیوان در برابر گوشت که یک محرک غذایی است تراوش بزاق نمود. پاولف زنگی را که محرک دیگری است در جلو سگ به صدا درآورد. حیوان در پاسخ به این محرک گوشهایش را تیز کرد. پاولف چندین بار زنگ را به صدا در آورد و هر بار پس از صدای زنگ گوشت در اختیار حیوان گذاشت تا جایی که وقتی صدای زنگ بلند میشد، بدون آن که گوشتی در کار باشد بزاق سگ تراوش میکرد. در این باره باید گفت که برای سگ یادگیری تازهای به دست آمده، یعنی صدای زنگ جای گوشت را گرفته است. در این آزمایش، پاولف زنگ را «محرک شرطی» و تراوش بزاق را «پاسخ شرطی» نامید.
چنان که پیش از این یاد شد، در شرطی شدن بازتابی، محرکی براثر مجاورت با محرک دیگر و تکرار رفتار، پاسخ آن را به خود اختصاص میدهد و یادگیری تازهای به وجود میآید. اگر در آزمایش مذکور، گوشت را (S1) و پاسخ آن بزاق را (S1) و زنگ را (S2) و پاسخ آن، یعنی تیز کردن گوش را (S2) تصور کنیم، میتوان از قانون اصل مجاورت محرکها، رابطهی زیر را به نمایش در آورد:
(پاسخ طبیعی) تراوش بزاق , S1 → R1 گوشت (محرک طبیعی)
تیز کردن گوش S2 → R2 صدای زنگ
تراوش بزاق S2+ S1 → R1 (مجاورت گوشت و زنگ)
تراوش بزاق S2+ S1 → R1 (تکرار)
پاسخ شرطی S2 → R1 محرک شرطی
پاولف، طرح آزمایشهای خود را با سگ مطابق شکل ۱ انجام داد و نتایج و مفاهیم علمیجدیدی به دست آورد.
شکل ۱- دستگاه طرح آزمایشهای پاولف
تقویت و ایجاد عادت
شرطی شدن، پایه و بنیاد ایجاد عادت است. بسیاری از عادتهای روزانهی ما از همین راه کسب میشوند، مانند در ساعت معین از خواب برخاستن، شست وشو کردن، نماز خواندن، با آشنایان و وابستگان سلام و تعارف کردن. در واقع عادتها برای رفع نیازها ایجاد میشوند. عادتهای بدنی، مانند خواب، خوراک، آسایش، دفع ادرار، ورزش و حضور بر سر کارهای روزانه از جمله عادتهای بدنی هستند که اگر به شیوهای درست انجام شوند سلامت بدنی را در پی دارند. دستهی دیگر، عادتهای روانی اند، مانند مصاحبت، آزادی، امنیت و عزت نفس که موجب سلامت روانی میشوند.
استمرار عادت به تأیید یا تقویت نیاز دارد. تأیید رفتار، حالتی رضایت بخش به دنبال دارد. وقتی پاسخی با نتیجهی رضایت بخش همراه باشد از طریق میل به تکرار تقویت میشود. بدین جهت، نتیجهی مطلوب و دلخواه را «تقویت» (Reinforcement) مینامند. تشویق همان «تقویت مثبت» و میل به روی گرداندن از رفتار نامطلوب «تقویت منفی» است. در واقع، تشویق برای ایجاد رفتار مطلوب و عدم استقبال از یک محرک برای جلوگیری از رفتار نامطلوب به کار میرود.
خاموشی: اگر عادت ایجاد شده را تقویت نکنند، سرانجام ضعیف میشود و از بین میرود. در آزمایش پاولف اگر چند بار متوالی زنگ به صدا درآید و تقویت (گوشت) ارائه نشود، به تدریج پاسخ به زنگ (تراوش بزاق) ضعیف و در نهایت قطع میشود (خاموشی). تقویت نکردن رفتار، سبب فراموشی (ترک) عادت میشود. کودکی که عادت کرده است با داد و فریاد و بداخلاقی، مادرش را وادار به خریدن بستنی کند، چنانچه با بیاعتنائی مادر مواجه شود، پس از چند بار نومیدی، سرانجام می آموزد که داد و فریاد نتیجهای ندارد و به تدریج، آن رفتار را کنار میگذارد (ترک عادت).
بازگشت خود به خودی: چنان که گفته شد، یادگیری وقتی تقویت نشود، به خاموشی میگراید.. ولی ممکن است پس از مدتی دوباره ظاهر شود. در آزمایشهای پاولف، سگ که به دلیل عدم تقویت به صدای زنگ پاسخ نمیداد، فردای آن روز و بدون مقدمه در برابر فقط صدای زنگ، بزاقش تراوش کرد. این پدیده را پاولف «بازگشت خودبه خودی» (Spontaneous Recovery) نامید. بنابراین، برای این که یک عادت نامطلوب، کاملا از بین برود، باید چندین بار آن را خاموش کرد. این کار در بارهی کودکان به صبر و هم چنین آگاهی لازم از قاعدهی «بازگشت خود به خودی» نیازمند است.
تعمیم محرک: پاولف و همکارانش متوجه شدند که وقتی سگ نسبت به صدای نوعی زنگ شرطی شود، به صدای زنگ¬های مشابه نیز پاسخ میدهد. این پدیده «تعمیم» (Generalization) نامیده شد. ریشهی بسیاری از ترسهای کودکان و گاه بزرگ سالان نتیجهی شرطی شدن و تعمیم آن است. احساس محبت و یا نفرت کودک از بیگانه یا تازه وارد، به دلیل مشابهت او با فردی ست که پیشتر او را میشناخته و از او، خاطرهی محبت و یا نفرت داشته است.
تخصیص محرک: تخصیص، نقطهی مقابل تعمیم است. در این حالت حیوان یاد میگیرد که فقط به محرک خاصی پاسخ دهد و به محرکهای مشابه پاسخ ندهد. در آزمایشهای پاولف، صداهای مختلفی ایجاد میشد اما فقط در مقابل یک صدای خاص، غذا (تقویت) در اختیار حیوان قرار میگرفت و صداهای دیگر تقویت نمیشدند. پس از مدتی سگ آموخت که در مقابل صدای خاص تراوش بزاق کند. این پدیده را «تخصیص» محرک نامیدند. کودکی که به هنگام گریه در آغوش هیچ زنی جز مادر خود آرام نمیگیرد، توان تخصیص پیدا کرده است. قدرت تخصیص محرک در انسان بسیار بالاست.
شرطی شدن وابسته: در شرطی شدن وابسته یا شرطی شدن در سطح بالاتر، اگر ما نسبت به شخصی، شیئی و یا موردی شرطی شویم نسبت به وابستهها یا متعلقات آنها نیز همان پاسخ را میدهیم. برای مثال، کسی که به وطن خود عشق می ورزد؛ به آثار طبیعی و فرهنگی آن نظیر کوه و دشت و جنگل و دریاچه، هم چنین زبان، شعر، داستانهای ادبی و حماسی آن نیز عشق می ورزد.
یادگیری بر پایهی آزمایش و خطا
در این نوع یادگیری نیز پیوندی بین محرک و پاسخ برقرار میشود و یادگیری به صورت فرایندی مکانیکی انجام میگیرد که براثر پاداش، تکرار و آمادگی تقویت میشود. ثورندایک (Thorndike, E.L) روانشناس آمریکایی در آزمایشهای خود، گریهی گرسنهای را در درون قفسی جای داد. در بیرون قفس و در چند قدمی آن یک ماهی قرار داد. قفس دارای یک در خروجی بود که با اهرمی باز و بسته میشد.
گربه برای رسیدن به غذا، تلاش میکرد تا آن که به طور اتفاقی دستش به میلهی اهرم برخورد کرد و در قفس باز شد و حیوان به سوی ماهی هجوم برد. اما پیش از رسیدن به غذا، حیوان را گرفتند و در درون قفس جای دادند. گربه دوباره تلاش را آغاز میکرد و پس از مدتی کوشش، بار دیگر دستش به اهرم برخورد کرد و در باز شد. این عمل چندین بار تکرار شد. پس از چند بار به تدریج، زمان باز کردن در قفس کاهش یافت.
سرانجام، زمان موفقیت که در آغاز ۱۶۰ ثانیه بود به ۶ ثانیه رسید. در نتیجه، پس از آزمایش و خطاهای مکرر، گربه آموخت چگونه در را باز کند. به طور کلی، جانوران از راه آزمایش و خطا راه درست را یاد میگیرند؛ ولی مانند آدمیان نمیتوانند از آن یادگیری، برای موارد مشابه دیگر بهره جویند. چنان که اگر محل میله را تغییر دهیم گریه دچار مشکل تازهای میشود و باید کار را از سر بگیرد. در صورتی که انسانها در این گونه موارد، به محض آموختن راه حل مسئله نیازی به تکرار ندارند.
قانونهای یادگیری ثورندایک
در یادگیری بر پایهی آزمایش و خطا، هر چه محرک گیراتر و آمادگی در حیوان بیشتر و امکان تکرار زیادتر میشد؛ سطح پیشرفت در یادگیری افزایش مییافت. ثورندایک در آزمایشهای یادگیری خود سه قانون مهم و اصلی به دست آورد که عبارتاند از: «گیرایی»، «آمادگی» و «تکرار»..
۱- قانون گیرایی: به عقیدهی ثورندایک مهم ترین قانون یادگیری قانون «گیرایی» است. زیرا در یادگیری هر موضوع یا محرکی جالبتر و گیراتر باشد یادگیرنده اشتیاق بیشتری برای آموختن آن نشان میدهد. در قانون گیرایی پاسخی که به خشنودی بینجامد، میل به تکرار و آموختن آن نیز بیشتر میشود و برعکس رفتارهایی که به ناخشنودی ختم شوند، موجب میگردند که فرد از آنها پرهیز کند. قانون «گیرایی» همان سخن سعدی است که میگوید:
درس معلم ار بود زمزمه محبتی *** جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
۲- قانون آمادگی: ثورندایک از آزمایشهای خود نتیجه میگیرد که یادگیرنده باید آمادگی لازم را برای آموختن داشته باشد؛ یعنی باید به سن و توانایی لازم برسد تا بتواند بیاموزد. چنان که یک کودک سه ساله به واسطه نداشتن آمادگی بدنی و روانی نمیتواند سواد خواندن و نوشتن پیدا کند یا در آزمایش ذکر شده، گرسنگی سبب شده است که گریه برای باز کردن در قفس و رسیدن به غذا تلاش کند و بکوشد تا یاد بگیرد چگونه در قفس را باز کند. اگر گرسنگی نبود شاید گربه چنان فعالیتی را برای باز کردن در قفس انجام نمیداد (قانون آمادگی).
٣- قانون تکرار: سومین قانون فهم یادگیری از دیدگاه ثورندایک قانون تکرار یا تمرین است. به عقیدهی او هرچه مطالب بیشتر تکرار و تمرین شوند بهتر آموخته میشوند و به یادگیرنده نیرو و توان بیشتری میدهند. وقتی ثورندایک چندین بار گربه را در قفس گذاشت، پس از حدود ۲۰ بار حیوان توانست در ۶ ثانیه در قفس را باز کند. این امر خود دلیل بر اهمیت قانون تکرار است.
تفاوت یادگیری شرطی کلاسیک با آزمایش و خطا
با توجه به دو نظریهی بازتابی و آزمایش و خطا، معلوم میشود که هر دو نظریه در نتیجهی هم خوانی شکل میگیرند. در نظریهی بازتابی پاولف، مجاورت دو محرک با یکدیگر سبب میشود که پاسخ یک محرک به دیگری اختصاص یابد و بر اثر تکرار یادگیری انجام شود. اما در نظریهی آزمایش و خطا، بر اثر مجاورت محرک و پاسخ و تکرار، یادگیری حاصل میشود. یادگیری بازتابی را «یادگیری محرک- محرک» و یادگیری آزمایش و خطا را «پیوند محرک و پاسخ» نیز نامیدهاند.
شرطی شدن کنشگر (عامل)
نظریهی گنشگر یا عامل از سوی اسکینر (Skinner, B.F.)، روان شناس معروف آمریکا، مطرح گردید. وی در جعبهای به نام «جعبهی اسکینر» اهرمینصب کرد و در زیر آن تشتکی قرار داد، به طوری که اگر اهرم فشرده میشد غذای موش وارد تشتک میشد.
اسکینر، موش گرسنهای را درون جعبه قرار داد و مشاهده کرد که موش برای به دست آوردن غذا به هر تلاشی دست میزند، تا این که
شکل ۲- تصویری از اسکینر در حال آزمایش
به طور اتفاقی دستش به میلهی اهرم خورد و بر اثر فشار بر آن، غذا وارد تشتک شد. از این پس موش به طور مرتب اهرم را می فشرد و غذا دریافت میکرد و میخورد.
اسکینر در توضیح نظریهی شرطی شدن عامل معتقد است که رفتار موش، یعنی فشردن اهرم، سبب دریافت پاداش (غذا) میشود. بنابراین، آنچه در این نظریه اهمیت دارد رفتار است که برای رسیدن به غذا انجام میگیرد و تا رفتاری صورت نگیرد پاداشی در کار نخواهد بود. به این معنا که رفتار و پاداش بسیار به هم وابستهاند. اسکینر رابطهی رفتار و پاداش را به صورت زیر نمایش میدهد:
(پاداش) S → R (رفتار)
تفاوت شرطی شدن کلاسیک با شرطی شدن عامل (کنشگر)
در شرطی شدن کلاسیک، محرکی به دلیل مجاورت، جای محرک دیگر را میگیرد و «تکرار» این پیوند را تقویت میکند. اما در شرطی شدن عامل، یادگیری فقط از طریق «پاداش» یا «تقویت» انجام میشود و تنها برنامههای «تقویت»، ضامن تداوم رفتار به شمار میآیند و نیازی به «تکرار» ندارند، در صورتی که در نظریهی کلاسیک، رفتار به یاری تکرار و تمرین شکل میگیرد و موجب یادگیری میشود.
تشویق و تنبیه
به عقیدهی ثورندایک، «تقویت» احتمال وقوع رفتار موردنظر را افزایش، و «تنبیه» آن را کاهش میدهد. با این همه، تنبیه پیامدهای زیانباری به دنبال دارد. رفتار تنبیه شده فراموش نمیشود، بلکه سرکوب میشود. گاه ممکن است تصور شود که تنبیه مؤثر بوده است و تنبیهکننده به عمل خود ادامه دهد. اما اگر تنبیه شونده از دست تنبیهکننده رهایی یابد (به طور مثال با گذشت زمان یا تغییر شرایط به احتمال زیاد به همان رفتار ناروای خود ادامه میدهد. تنبیه ممکن است موجب پرخاشگری نیز بشود.
پژوهشها نشان دادهاند که بسیاری از پرخاشگران به خانوادههای سلطه جو و متجاوز تعلق دارند. این افراد، در دوران کودکی از والدین خود بد زبانی و سلطه جویی دیدهاند. شاگردی که در مدرسه تنبیه میشود، ممکن است نه تنها از مدرسه، که از معلم، موضوع درس و حتی روزی که تنبیه شده بیزار شود. به همین جهت است که روانشناسان پیوسته در به کاربردن تشویق اصرار دارند و تنبیه را وسیلهی مؤثری برای اصلاح رفتار نمیدانند. زیرا تنبیه شونده، نفرت تنبیهکننده را به دل میگیرد و تا میتواند از اجرای دستور او سرباز میزند.
اما اسکینر معتقد است که کوشش برای پرهیز از یک محرک نامطلوب و عواقب ناخوشایند آن، سبب یادگیری میشود. او این حالت را «تقویت منفی» مینامد. به طور مثال، دانش آموزی که از نمرهی بد خوشش نمیآید میکوشد که درس را بهتر بیاموزد تا از عواقب نمرهی بد مصون بماند. این حالت تا زمانی که موجب تلاش و توفیق گردد، «تقویت منفی» است. اما وقتی تهدیدها در صحنه حضور یافتند و اثر خود را به جا گذاشتند. «تنبیه» (Punishment) نامیده میشوند.
یادگیری اجتماعی
از راه مشاهدهی رفتار دیگران و تقلید و الگوبرداری، توان و مهارت جدیدی در فرد به وجود میآید که آن را یاد گیری اجتماعی مینامند. گاه، الگوبرداری رفتار، به گونهای رخ میدهد که فرد از وقوع آن چندان آگاه نیست. در سنین کودکستانی، بیشتر یادگیریها براثر مشاهده و تقلید حاصل میشود و نیاز چندانی به عامل تقویتی ندارد. محیط و شرایط خوشایند، در سرعت یادگیری مؤثرند. به عقیده بندورا (Bandura, Albert)، روان شناس آمریکایی، برای این که یادگیری اجتماعی (مشاهده ای) صورت گیرد لازم است چهار شرط فراهم باشد:
۱- به رفتار آموختنی توجه شود، زیرا رفتارهای خوشایند، بیشتر مورد علاقه یادگیرندگان قرار میگیرند.
۲- صحنههای مشاهده شده حفظ شوند و به هنگام لزوم به طور دقیق مجسم گردند.
۳- انگیزهی لازم برای بازسازی صحنههای مشاهده شده، وجود داشته باشد.
۴- توانمندی ذاتی برای تجسم دوبارهی صحنه، در فرد وجود داشته باشد.
یادگیری مشاهدهای (اجتماعی) تنها به کودکان محدود نمیشود بلکه بسیاری از جوانان و بزرگسالان نیز با مشاهدهی رفتار دیگران آن را می آموزند. برای مثال، جوانان و بزرگسالان از فیلمهای خشن سینمایی و تلویزیونی، خشونت می آموزند. اینان در مقایسه با افرادی که این صحنهها را مشاهده نکردهاند، خشونت بیشتری به خرج میدهند.
یادگیریهای اجتماعی، نشانگر وضعیت خانوادگی، دوستان و همفکران است. در هر صورت، کودکان بیشتر از بزرگسالان از راه مشاهده و تقلید، که از ویژگیهای یادگیری اجتماعی است، به پذیرش رفتار، گرایش نشان میدهند، تا به وعظ و نصیحت و یا سخن گویی.
یادگیری مشارکتی
یادگیری مشارکتی نوعی از یادگیری اجتماعی است. در یادگیری مشارکتی، چند نفر در بارهی موضوعی به تأمل، آزمایش و هم فکری میپردازند و با بهره گیری از یافتهها و افکار یکدیگر، به روشنتر شدن موضوع نایل میگردند. در این نوع یادگیری آموختههای گوناگون افراد، افزایش مییابد.
امروزه یادگیری مشارکتی در مدارس از طریق کار گروهی، طرحهای درسی و بازیهای کودکانه دارای نقش بسیار مهمیدر آموزش و پرورش است.
یادگیری شناختی (گشتالت)
یادگیری شناختی، نوع دیگری از یادگیریهاست که با احساس، ادراک و بینش سروکار دارد. بینش، بین اجزای گوناگون یک مسئله رابطه برقرار میکند و هوش و آگاهیهای قبلی از عوامل مؤثر بر آناند.
یادگیری «گشتالتی»، نوعی از یادگیریهای شناختی است که ابتدا به درک هیئت کلی و سپس به درک ارتباط اجزا با این مجموعه میپردازد. ادراک درست و دقیق سبب «بینش» میشود. در واقع بینش، پی بردن به اجزای وابسته به هم در یک مسئله است. بیشتر پیشرفتهای آدمی، به وسیلهی بینش حاصل میشود. واژهی «بینش» در زبان فارسی، علاوه بر بصیرت، مفهوم به چشم دل دیدن را نیز با خود دارد. هاتف میگوید: با چشم دل (بینش) میتوان نادیدنیها را دید:
«چشم دل باز کن که جان بینی *** آنچه نادیدنی ست آن بینی»
دانشمندان آلمانی، «ورتهایمر» (Wertheimer, M.) و «هلر» (Kohler, W.) و «کافکا» (Kotka) از تحقیقات خود چنین نتیجه گرفتهاند که «اگر یاد گیرنده بتواند یک فکر کلی در ذهن خود ایجاد کند، کشف اجزا برای او سادهتر میشود.»
سه شرط مهم یادگیری گشتالتی، عبارتاند از: داشتن انگیزه، توجه به محیط خود و به کارگیری معلومات گذشته.
در آزمایشهای دانشمندان آلمانی با شمپانزه، معلوم شد که شمپانزهی گرسنه برای حل مسایل خود و دست یابی به هدف، از بینش لازم برخوردار است. کهلر شمپانزهی گرسنهای را وارد اتاقی نمود که موزی از سقف آن آویزان بود. حیوان با جست و خیز نتوانست آن را به دست آورد. ناچار در گوشهای نشست. پیدا بود که گاهی به موز و گاه به اطراف نگاه میکرد. ناگهان متوجه جعبهای در گوشهی اتاق شد، به سرعت پرید و آن را در محل زیر موز قرار داد و بالای آن رفت. اما جعبه کوتاه بود و دستش به موز نمیرسید. دوباره در حالی که نشسته بود با حرکات سر و چشم، موز و اطراف اتاق را میپایید. این بار چهار پایهی شکستهای در میان وسایل اسقاطی مشاهده کرد؛ برق در چشمانش درخشید. آن را برداشت و روی جعبهی قبلی قرار داد و این بار موفق شد. کهلر عنوان میکند که حیوانات نیز دارای قومیشناخت هستند و به «بینش» دست مییابند. او این نوع یادگیری، یعنی درک کلی از موضوع و روابط اجزای آن با هم را «گشتالت» نامید.
در انسان، به دلیل هوش بیش تر، سرعت و کیفیت «بینش» بسیار بیشتر است. افرادی که دارای بینش بیشتری هستند داناترند و در زندگی از سلامت بدنی و روانی و کامیابیهای اجتماعی بالاتری برخوردارند.
کاربرد و اهمیت یادگیری گشتالت
در یادگیری نوع گشتالتی، تسلط بر کل روابط و اجزای مسئله، سبب ایجاد ادراک و بینش میگردد. بنابراین، بینش از مؤثرترین راههای یادگیری است. مهم ترین مزایای یادگیری به شیوهی گشتالت عبارتاند از:
١- کشف و آفرینندگی: چون در کشف و آفرینندگی نیز، ادراک دقیق و اساسی مطرح است.
۲- کمک به حافظه و تسهیل یادگیری و یادآوری: در این شیوهی آموزشی، به حافظه کمک بیشتری میشود. برای مثال، اگر از گروهی بخواهیم رقم طولانی: (۸۱۶۴۴۹۳۶۲۵۱۶۹۴۱) را حفظ کنند، ممکن است چند نفر با زحمت زیاد بتوانند این کار را انجام دهند؛ اما به زودی آن را فراموش خواهند کرد. ولی فردی که به رابطهی ارقام دقت کند و رمز تشکیل آنها را بشناسد و متوجه شود که این اعداد، مربع ارقام متوالی ۱ تا ۹ هستند؛ یادگیری و حفظ آنها برایش آسانتر و بادوامتر خواهد بود.
٣- تعمیم حل مسئله: در روش آموزشی گشتالت از راه ادراک و بینش به طور خود به خود و به حکم قیاس و تعمیم راه حل مسائل مشابه نیز آموخته میشود.
۴- ایجاد رفتار مؤثر: اگر بدون توجه به علت نافرمانی کودکان یا زیردستان به تنبیه آنان مبادرت ورزیم، فاقد بینش لازم هستیم. بینش حکم میکند که پیش از اقدام به هر عمل حادی، دلیل کافی و روشن برای توضیح رفتار خود داشته باشیم.
۵- احساس رضامندی و نیروی روانی: در شیوهی گشتالت، یادگیرنده با کشف اجزا و درک هدفهای کلی مسئله، به خود اعتماد میکند و برای پیشرفت به فعالیتهای بیشتر میپردازد.
۶- توفیق در ادراک محیط و عوامل و ابسته: برداشت کل نگر گشتالت از بسیاری توقعات بیجا و فشارهای روانی نا به جا میکاهد.
امروزه، سوادآموزی به روش گشتالت آموخته میشود. به این معنا که یک کلمه را با تصویر آن به شاگرد نشان میدهند؛ تصویر و کلمه چندین بار با هم تکرار میشوند. آن گاه وقتی تصویر را به شاگرد نشان میدهند شاگرد کلمه را تلفظ میکند و وقتی کلمه را به او نشان بدهند تصویر واژه را به خاطر میآورد. پس از آن که تعدادی از تصویرها و واژهها آموخته شدند، به شناخت حروف اقدام میشود.
عوامل مؤثر در یادگیری
برخی از عوامل مؤثر در یادگیری علوم، فنون و هنرها به اختصار عبارتاند از:
۱- وجود توان و رشد طبیعی: یادگیری هر چیز، سن و توان ذهنی خاصی را می طلبد. برای این که بتوانیم راه رفتن و دویدن را یاد بگیریم، باید دارای استخوانها و عضلاتی با استحکام لازم باشیم. از لحاظ رشد عقلی، هرچند بسیاری از کودکان در ۶ سالگی توان سوادآموزی را دارند ولی شمار کمی از آنها در ۴ یا ۵ سالگی دارای این توان هستند؛ گروهی نیز تا به ۷ یا ۸ سالگی نرسند نمیتوانند سواد بیاموزند. همین طور ممکن است عدهای هرگز نتوانند خواندن و نوشتن بیاموزند، زیرا رشد طبیعی و عقلی لازم را ندارند.
۲- زمینهی معلوماتی: هنگامی میتوان درس جدید را یاد گرفت که زمینههای لازم و مایههای معلوماتی را داشته باشیم. برای مثال، آموزش کسرها پس از آموزش چهار عمل اصلی بهتر امکان پذیر است و آموزش چهار عمل اصلی، پس از آموزش عدد نویسی آغاز میشود. انسان، پیوسته از معلوم به مجهول راه مییابد. به این ترتیب، معلمیکه از پایه و زمینهی معلوماتی شاگردانش نا آگاه است وقت خود و دانش آموزان را تلف میکند.
٣- وجود انگیزه: انگیزه، میل و رغبتی است که برای رسیدن به هدفی در فرد به وجود میآید. رغبت زیاد، موجب کوشش بیشتر و یادگیری بهتر میشود. انگیزهها به طور مستقیم و غیر مستقیم ظاهر میشوند. انگیزه را میتوان از طریق تشویق و قدردانی، مسابقه و رقابت، امتحان، انتقاد، و حتى اضطراب ایجاد کرد.
۴- توجه و آمادگی: تمرکز حواس به یک چیز را «توجه» میگوییم که در یادگیری اهمیت زیادی دارد. علاوه بر آن، آمادگی روانی و بدنی و حتی آمادگی وسایل و مکان و تناسب زمان، برای یادگیری بسیار مهم است. در یک لحظه نمیتوان برای دو موضوع آمادگی داشت و به آنها توجه نمود. هرچه مقدار توجه و آمادگی بیشتر باشد، موضوع، سریعتر و بهتر ادراک میشود. در فصل پیش، به عواملی که بر افزایش توجه و دقت مؤثرند، اشاره شد..
۵- ادراک: مطالبی بهتر یاد گرفته میشوند که روشنتر درک شده باشند. «ادراک» معنا و مفهوم بخشیدن به چیزهاست. تا چیزی معنی و مفهوم روشن و مشخصی نداشته باشد، ادراک و آموخته نمیشود.
۶- پاداش: پاداش، از عوامل مؤثر در یادگیری است. امام جعفر صادق (ع) جوایزی برای یادگیری مباحث کتابها و مراسمی برای هر مرحله از آموزش منظور می فرمودند. پاداش ممکن است به صورت تحسین و تشویق، جایزه، پول، خوراکی، رفع نیاز و خواستهی یادگیرنده و جز آن باشد. پاداش، همان تقویت مثبت است که باید به موقع ارائه گردد وگرنه رابطهی میان محرک و پاسخ گسسته میشود.
۷- تنبیه: این شیوه، گاهی در یادگیری مؤثر واقع میشود. تنبیه، عملی است که ناخشنودی یادگیرنده را فراهم میکند. مانند بیتوجهی، نمرهی بد، اخراج از کلاس یا مدرسه، تنبیه بدنی، ناسزاگویی وجز آن.
۸- تکرار و تمرین: برخی از یادگیریها، به تمرین و تکرار نیاز دارند وگرنه به خوبی آموخته نمیشوند. معلمان باید میزان تمرین در هر درسی را مشخص کنند و ترتیبی دهند که شاگردان با احساس رضایت از پیشرفت و آگاهی خود، تمرینهای مؤثری داشته باشند و از تکرار و تمرین درس خسته نشوند.
۹- آگاهی از نتیجهی کار: اطلاع از نتایج هر فعالیت برای یادگیرنده عاملی تشویقی است و موجب دلگرمی و توجه بیشتر به آن میشود. آزمایشها نشان دادهاند که آگاهی از نتیجهی کار، سبب میشود تا خطاها تصحیح شوند، و پیوسته هدف نهایی مورد توجه قرار گیرد. در این صورت رفتار و عمل شخص بهتر و ارزندهتر میشود.
۱۰- عوامل دیگر: عوامل دیگری در یادگیری مؤثرند؛ از جمله آرامش روانی، خسته نبودن، طول دورهی یادگیری، رسیدن به فلات یادگیری (فلات یادگیری، مرحلهای است که در آن زمان، تلاش بیفایده است و پیشرفت در یادگیری به صفر میرسد.)، وجود نور و گرمای مناسب، نبود عوامل مزاحم، فراهم و آماده بودن وسایل مورد نیاز برای کار، نوع موضوع یادگیری، و شرایط اختصاصی آموزش هر مطلب.
یادآوری (حافظه)
برای ما زیاد اتفاق می افتد که مطلب آموخته شدهای را به هنگام لزوم به یاد نیاوریم. راستی چگونه ممکن است مطلبی به یاد آید و یا فراموش شود؟ یاد آوری، توان به یاد آوردن مطالب حفظ شدهی قبلی است و فراموشی، ناتوانی در به یاد آوردن و یا از دست دادن چیزی است که قبلا یاد گرفته ایم. به این ترتیب، اگر مجموع آموختهها از یک موضوع را (A) و آنچه را که از آن موضوع به یاد داریم (B) و مطالب فراموش شده را (C) بنامیم؛ رابطهی زیر برقرار خواهد بود.
اهمیت حافظه
یادآوری (حافظه)، موجب استفادهی به موقع از آموختهها و توفیق در امور میشود. اگر ارزش هزینههای آموزش و وقت صرف شده را محاسبه کنیم، ملاحظه میشود که آموختهها چه قدر سخت حاصل میشوند و چه گران بها هستند. بنابراین جا دارد این سرمایه، به عنوان یک نعمت بزرگ پیوسته در معرض استفاده باشد. اصولا زحمات آموزشی والدین، مدارس، دانشگاهها در صورتی سودمند خواهد بود که دانش آموختگان (فارغ التحصیلان هر مقطع آموزشی را دانش آموختهی آن مقطع میگویند.) بتوانند، آموختههای خود را به یاد داشته باشند و به هنگام لزوم، مورد استفاده قرار دهند.
انواع حافظه
۱- حافظهی حسی: اساس حفظ مطالب، همان آثار حس شده یا حافظهی حسی است. با دقت به تصویر گربهای نگاه کنید. سپس چشمان خود را ببندید، تصور میشود که هنوز هم گربه را می بینید و حتی میتوانید تعداد حلقههای دم او را بشمارید. به این اثر، «حافظهی حسی» میگویند.
۲- حافظهی کوتاه مدت: وقتی اثرهای حسی با اطلاعات قبلی پیوند یابند و بین آنها نشانههایی (رمزهایی) (رمز، ایجاد پیوند بین برخی نشانههای شیئی حس شده با صوت یا شکل آن است و رمزگردانی، رسیدن به رابطههای معنی دار بین نشانهها و علامتها ست. مانند صدای قارقار کلاغ که نشان دهندهی شکل کلاغ و در نتیجه، تفاوت آن با دیگر پرندگان است.) برقرار شود، به «حافظهی کوتاه مدت» یا «حافظهی موقت» تبدیل میشود. به عبارت دیگر، معنی دادن به یک اثر حسی، حافظهی کوتاه مدت را ایجاد میکند. مانند نشان دادن میکروسکوپ که شاگرد بین شکل و عمل آن رابطه برقرار میکند.
۳- حافظهی بلندمدت: اگر مطالب موجود در حافظهی کوتاه مدت با مطالب قبلی و موجود در حافظه مرتبط و سازمان دهی و مورد توجه و تکرار بیشتر قرار گیرد، وارد حافظهی بلندمدت میشود.
یادآوری
از طریق توجه به نشانهها و آثار و علایم یا رمزگردانی (رمز، ایجاد پیوند بین برخی نشانههای شیئی حس شده با صوت یا شکل آن است و رمزگردانی، رسیدن به رابطههای معنی دار بین نشانهها و علامتها ست. مانند صدای قارقار کلاغ که نشان دهندهی شکل کلاغ و در نتیجه، تفاوت آن با دیگر پرندگان است.) میتوان دوباره به محتویات حافظه دست یافت. این پدیده را «یادآوری» (Remembering) یا «بازیافت» (Retrieval) مینامند.
در هر صورت عواملی مانند تمرین، تکرار، ارتباط حسی، تجسم مجدد و ارتباط دادن مطلبی به مطالب دیگر سبب میشوند که مطلب جدید بهتر وارد حافظه شود و به اصطلاح جا بیفتد و قوام و دوام بیشتری پیدا کند. نمودار ۱ ورود اطلاعات و رویدادهای محیطی را به حافظه و سپس یادآوری آنها را نشان میدهد.
نمودار ۱
برای این که مطلبی آسانتر به یاد آید، لازم است رمزگردانی به درستی انجام گیرد. برای نمونه باید شکل و رنگ حیوان و یا هر موجود دیگری را با نام و نشان آن همراه بیاوریم. راه دیگر، ایجاد پیوندهای حسی بین مطالب و تکرار آن است. هم خوانی اندیشه، نوعی ایجاد پیوند و رمزگردانی بین مطالب است. یادآور میشویم که هم خوانی اندیشهها بر سه اصل «مجاورت»، «مشابهت» و «تضاد» (اگر دو چیز نزدیک و همراه هم باشند، یعنی (مجاورت داشته باشند؛ با دیدن یکی، دیگری نیز به یاد میآید. اشیای مشابه نیز همین طورند (مشابهت)؛ و بالأخره دو چیز متضاد نیز در ذهن به هم پیوند میخورند و یکی دیگری را به یاد میآورد؛ به طور مثال سیاهی ما را به یاد سفیدی می اندازد.) استوار است که یادآوری را آسان میکند.
چگونه بهتر حفظ کنیم؟
برای تقویت حافظه در زندگی روزمره و مطالعهی درسها، رعایت اصول زیر توصیه میشود:
١- انگیزهی لازم را برای یادگیری در خود ایجاد کنید.
۲- مطالب آموختنی را به نوعی در زندگی به کار ببرید و یا مثالهای کاربردی برای آنها پیدا کنید.
٣- دقت و توجه کافی به موضوع داشته باشید و توجه همه جانبهی به یادگیری را از دست ندهید.
۴- از مطالبی که میخوانید، برای خود تصویر ذهنی درست کنید. مفاهیم و کلمات را دوباره از ذهن خود، (همانند تصاویر سینمایی) مرور دهید.
۵- آن چه را که می آموزید با موضوعات دیگر به طور منطقی ارتباط بدهید. دو مطلب وابسته به هم، یکدیگر را به یاد میآورند.
۶- فاصله و استراحت لازم را بین دفعات تمرین و یادگیری ایجاد کنید. به طور نمونه یادگرفتن حجم زیادی از درسها، در شب امتحان و با عجله، فقط باری بر دوش حافظه است و به زودی فراموش خواهند شد.
۷- تا مطلبی را به خوبی نفهمیده اید حفظ نکنید و به آموختن مطالب بعدی نپردازید. از پرسیدن عار نداشته باشید و به هر وسیلهی ممکن، رفع اشکال کنید؛ سپس به یادگیری و حفظ مطالب ادامه دهید.
٨- از مطالب، خلاصه تهیه کنید. مطالب موزون و با معنی زودتر یاد گرفته میشوند. تهیهی کلمهی رمز (سرواژه) از لغات اصلی یک مطلب، به حفظ آنها کمک میکند. به طور مثال، فقط سولفاتهای بکس (باریم – کلسیم – سرب) رسوب میدهند. (این شیوه را «یادیاری» یا «کاربرد وسایل تقویت حافظه» نامیدهاند؛ که مطالب بیشتر از راه سرواژه سازی، شعر و دیگر شیوهها به خاطر سپرده میشوند.)
۹- در هر فرصتی، مطالب آموخته را با خود تکرار کنید و اصول آن را مورد بررسی مجدد قرار دهید.
۱۰- قبل از یادگیری، کل مجموعه و اجزای تشکیل دهندهی آن را از نظر بگذرانید و با چارچوب موضوع آموختنی آشنا شوید.
۱۱- سعی کنید از موضوع یادگرفته شده سؤال تهیه کنید و به آنها پاسخ بگویید.
۱۲- هنگام یادگیری در وضع مطلوب بدنی و روانی باشید. با حالت گرفته و خسته و یا با گرفتاریهای ذهنی و فکری نمیتوان به حفظ مطالب پرداخت.
عوامل مؤثر در فراموشی
توجه داشته باشید مطالبی که خوب یاد گرفته نشدهاند و یا بیمعنی هستند و یا مفهوم کامل آنها برای شما روشن نیست، زودتر فراموش میشوند. به کار نبستن راههای تقویت حافظه نیز فراموشی را تشدید میکند.
برخی از عوامل مؤثر در فراموشی عبارتاند از:
١- به کار نگرفتن آموختنیها، فراموش شدن آنها را تسریع میکند.
۲- اگر مطالب گوناگون با فاصلهاندکی از هم آموخته شوند، مطلب بعدی مطلب قبلی را کم رنگتر میکند؛ یعنی بین مطالب تداخل ایجاد میگردد.
۳- بیتوجهی به موضوع یادگیری و دوست نداشتن آن، موجب میشود که مطلب زودتر فراموش شود.
۴- هرچه زمان بیشتری از یادگیری مطلبی بگذرد و تمرینی نیز در کار نباشد، مطلب بیشتر فراموش میشود.
۵- ترس، اضطراب و عجله سبب فراموشی موقت آموختهها میشود.
۶- بسیاری از آموختهها را در محیط اصلی یادگیری بهتر به یاد میآوریم. گاه تغییر محیط و موقعیت، ایجاد نگرانی میکند و سبب فراموشی موقت میشود. کودک کودکستانی، وقتی وارد محیط جدیدی میشود و با افراد متفاوتی روبه رو میگردد، اغلب مطالبی را که میداند، نمیتواند به یاد بیاورد. کمک و نگاههای محبت آمیز مربی، میتواند حافظهی او را فعال کند.
چکیدهی مقاله (یادگیری)
یادگیری، مهم ترین تفاوت میان انسان و حیوان است. رشد و شکوفایی انسان به میزان یادگیری او بستگی دارد. بیشتر روانشناسان یادگیری را هرگونه تغییر بالنسبه ثابت در رفتار موجود زنده میدانند که براثر تجربه و تمرین پدید آمده باشد. در این فصل، به انواع گوناگون یادگیری هم خوانی یا تداعی (محرک – پاسخ)، شناختی و اجتماعی اشاره شد.
در شرطی شدن کلاسیک دو محرک همراه هم آورده میشوند که یک محرک، پاسخ محرک دیگری را به خود اختصاص میدهد. این پدیده براثر تکرار و مجاورت آن دو محرک روی میدهد و تداوم آن سبب ایجاد عادت میگردد. دلیل پایداری رفتار یاد گرفته شده «تقویت» است. اگر «تقویت» صورت نگیرد خاموشی ایجاد میشود. تعمیم محرک هنگامیرخ میدهد که شخص به محرکهای مشابه نیز پاسخ بدهد. در تخصیص، فرد از میان محرکهای گوناگون فقط به یکی از آنها پاسخ میدهد. در شرطی شدن از نوع آزمایش و خطا؛ پاسخ مناسب که تصادفی رخ داده است، تقویت میشود. ثورندایک، قوانین سه گانهی گیرایی، آمادگی و تکرار را در نتیجهی آزمایشهای خود عنوان نموده است. در شرطی شدن عامل یا کنشگر یادگیری، رفتار با پاسخی است که برای دریافت پاداش رخ میدهد و تداوم آن به تقویت بستگی دارد. در یادگیری از نوع شناختی، احساس، ادراک و بینش و سازمان دهی برای یادگیری مهم اند. یادگیری اجتماعی از راه مشاهده، تقلید و الگوبرداری صورت میپذیرد که در کودکان، بیشتری خود به خودی است. از عواملی مانند رشد طبیعی، زمینهی معلوماتی، وجود انگیزه، توجه و آمادگی، ادراک موضوع، اثر پاداش و تنبیه و آگاهی از نتیجهی کار، در یادگیری مؤثرند. حافظه، توان به یاد آوردن مطالب حفظ شده است و فراموشی، ناتوانی در به یادآوردن مطالبی است که در گذشته یاد گرفته ایم. حافظه، از طریق اثرگذاری اطلاعات بر اندامهای حسی، رمزگردانی و سازماندهی و تکرار آنها حاصل میشود. هم چنین در این مقاله به عوامل مؤثر در حفظ و فراموشی اشاره شد.
پرسشها
١- از امکاناتی که در خانه و مدرسه برای یادگیری شما فراهم شده است، فهرستی تنظیم کنید.
٢- چرا بزاق سگ از ابتدا در برابر صدای زنگ، تراوش نمیکند؟
٣- از تصویر زیر چه استنباطی دارید؟ توضیح دهید.
شکل ۳- با توجه به مباحث فصل یادگیری شکل را تفسیر کنید.
۴- دختر بچهی شش سالهای که از سگ پشم آلو میترسد احتمالا از چه چیزهای دیگری میترسد؟
۵- کودک چهار سالهای عادت کرده است تا با گریه، اسباب بازی دیگران را بگیرد. چگونه این عادت او از بین خواهد رفت؟
۶- در آزمایش پاولف، وقتی صدای زنگ تراوش بزاق را به دنبال دارد، زنگ چگونه محرکی است؟
۷- تنبیه، سبب چه نوع بیزاری هایی میشود؟ با مثال توضیح دهید.
۸- سه مورد از محاسن یادگیری از طریق بینش (شناختی گشتالت) را ذکر کنید.
۹- چهار عامل مؤثر در یادگیری را نام ببرید.
۱۰- سه عامل مؤثر در تقویت حافظه را توضیح دهید.
۱۱- اثرات تشویق و تنبیه را در ایجاد و تغییر رفتار توضیح دهید.
منابعی برای مطالعهی بیشتر
۱- اسپاک، بنیامین: روان شناسی یادگیری (کودک و نوجوان) ترجمهی م.ج. نظری نژاد، انتشارات آستان قدس رضوی، تهران، ۱۳۷۷:
۲- بیلر، رابرت: کاربرد روان شناسی در تدریس، جلد اول و دوم، ترجمهی پروین: کدیور، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۷۱
٣- پارسا، محمد: روان شناسی یادگیری بر بنیاد نظریهها، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۷۷.
۴- داگرل، جولی [و] مک شین، جان: مشکلات یادگیری کودکان، ترجمهی عبدالجواد – احمدی و… انتشارات رشد، تهران، ۱۳۷۶.
» فایل word «یادگیری»
» فایل pdf «یادگیری»