مهمترین عوامل نگرشی بروز رفتار؛ درماندگی آموخته شده؛ طبقهبندی نیازها

آزمون شامل ۲۰ پرسش است.
سلام و درود
«تکرار مادر مهارتهاست»
در راستای افزایش مهارت شما آزمونهای متنوع و زیادی برای شما آماده شده است.
برای تثبیت مطلب در حافظه و یادگیری هر چه بیشتر مطلب، در آزمونهای آنلاین «آیندهنگاران مغز» شرکت کنید.
برای شرکت در انواع آزمونهای آنلاین «روانشناسی» بر لینک زیر کلیک کنید:
۴- ناهماهنگی شناختی
یکی دیگر از عوامل بروز رفتار در افراد این است که رفتار و باورمان هماهنگ نباشد و فرد دچار ناهماهنگی ذهنی شود که به آن «ناهماهنگی شناختی» میگویند.
وقتی شخص دارای دو شناخت همزمان و در تضاد باشد، که با یکدیگر در تضاد است میگویند او دارای ناهماهنگی شناختی است.
اگر فردی بداند که سیگار کشیدن سبب ایجاد سرطان ریه میشود (شناخت و باور) و باز هم به کشیدن سیگار ادامه دهد (رفتار)، باور او با رفتارش ناهماهنگ است. برای رفع حالت ناهماهنگی، که ناراحتکننده هم هست، فرد میتواند این ارتباط را نپذیرد و بگوید سیگار با سرطان ریه ارتباطی ندارد. این استدلال، عقلانی نیست، اما امکان ادامه سیگار کشیدن او را فراهم میکند و فرد احساس آرامش فکری میکند.
مثال دیگر: شخصی میگوید «من حافظه خوبی دارم» و در جمله بعدی میگوید «من نام معلم پایه اول ابتداییام را فراموش کردهام». این برای خود فرد و برای ما عجیب است که اگر حافظهاش قوی است پس چرا نام معلمش را فراموش کرده، و اگر حافظهاش خوب نیست، چرا خود را در حافظه توانمند میداند.
در اینجا فرد، برای اینکه دچار ناهماهنگی شناختی نشود، به رفتارها و توجیهاتی روی میآورد تا بین رفتار و شناخت هماهنگی حاصل شود؛ زیرا ناهماهنگی، ناخوشایند و تنشزاست. ممکن است بگوید به یاد آوردن نام معلم، آن هم معلم اول ابتدایی، چندان اهمیت ندارد (بیاهمیت جلوه دادن به خاطر آوری نام معلم اول ابتدایی) و یا بگوید از من کلمات انگلیسی یا تاریخ و نام دانشمندان را بپرسید تا همه را پاسخ بگویم (تأیید اینکه حافظهام خوب است). و یا ممکن است نگرش خود را تغییر داده بگوید: گویا، سنم کمی بالا رفته و حافظهام مانند قبل قوى نیست. در تمامی این پاسخها فرد تلاش میکند تا ناهماهنگی فکری خود را حل کرده، در خود احساس آرامش کند.
یک مورد از ناهماهنگی شناختی خود را بگویید؛ برای حل آن چه کردهاید؟ (مثلاً: «من عمویم را خیلی دوست دارم ولی به دیدارش نمیروم» یا «دوست دارم آتشنشان شوم، ولی در مأموریتهای سخت و خطرناک شرکت نمیکنم»).
دوست دارم ورزشکاری حرفه ای شوم ولی هیچگاه برای شرکت در یک کلاس وررشی اقدام نکردهام. برای حل آن تلاش کردم ضعف خود درباره این ناهماهنگی را برطرف کنم.
ارزیابی یک فرد از سیگار یا مواد اعتیادآور، به مقدار زیاد، تحت تأثیر ارزشیابیهای او از نگرشش به مواد اعتیادآور قرار دارد. به شکل زیر و عناصری که در اطراف آن نوشته شده توجه کنید.
یک عنصر مثبت، مثلاً کاهش ناراحتی و درمان بیماری، میتواند به صورت مثبت به سیگار یا مواد اعتیادآور پیوند یابد و این معنا را بدهد که مواد اعتیاد آور، درمانکننده است.
بررسی عوامل دیگر و قاعدهمند بودن نظام شناختی، بیانگر این موضوع است که هر چه موارد مثبت پیرامون یک موضوع بیشتر باشد، گرایش فرد به استفاده از آن بیشتر میشود و هر چه عوامل منفی در اطراف آن موضوع بیشتر باشد، مانع استفاده از مواد اعتیادآور میشود. یعنی یک عنصر هرچه نیرومندتر و هر اندازه ارزیابی مثبت یا منفی آن قویتر باشد، تأثیر قویتری بر نگرش شخص خواهد داشت و رفتار او را شکل خواهد داد.
موضوع «هماهنگی میان عناصر شناخت» را در مورد یک فرد چاق در نظر بگیرید و موارد مثبت و منفی آن را نام برده، توضیح دهید چه چیزی موجب چاقی میشود؟ چه چیزی باعث میشود فرد، با وجود میل باطنی به غذا و داشتن امکانات، از خوردن اضافی خودداری کند؟
چاق شدن فرد: ۱- زیبا به نظر رسیدن صورت ۲- قدرتمند به نظر رسیدن ۳- مانع تحرک و شادابی میشود ۴- افزایش خطر ابتلا به سرطان.
هر گاه فرد مجبور شود، بین دو انتخاب مطلوب، یکی را برگزیند، دچار ناهماهنگی بعد از تصمیم میشود؛ چرا؟ مثلاً بین انتخاب دو مدرسه یا دو دانشگاه خوب باید یکی را انتخاب کند. چرا افراد بعد از انتخاب مدرسه یا دانشگاه مورد نظر، در مورد آنکه انتخاب کرده مزایا، و در مورد آنکه رد کرده است معایب را میشمارد؟
به علت فشار روانی ناشی از تصمیمگیری و تعیین هدف یا آرزو و تمایل که انجام میدهد انجام هم زمان امکانپذیر نیست و به علت تعارضهای ایجاد شده، فرد با تردیدهای متناقض روبرو میشود.
با عبارات زیر موافقید یا مخالف؟ چرا؟
• رأیدهندگان به کسی رأی میدهند که نگرش او در مورد مسائل مختلف به نگرش آنها نزدیک باشد.
• مردم کالایی را بیشتر تأیید میکنند که برای آن پول بیشتری داده باشند.
• مردم نگرشهایی را حفظ میکنند که با نیازهای آنان جور درمیآید.
• برای تغییر نگرشها باید کار کردی را که نگرشها در خدمت آن هستند شناخت و آن را تغییر داد.
• هر نگرش دارای یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و یک عنصر آمادگی برای عمل است.
• نگرشهای دوران کودکی هماهنگ با نگرشهای خانواده است. این نگرشها در مدرسه نیز از هماهنگی برخوردار است؛ زیرا مدرسه نیز معمولاً در همان محیط زندگی کودک قرار دارد و در دوران تحصیل دانشگاهی امکان بیشترین تغییر را پیدا میکند.
• نگرشها، پس از شکلگیری، از ثبات بیشتری برخوردار شده و تابع اصل هماهنگی شناختی هستند؛ یعنی در برابر تغییر مقاومت میکنند.
۵- ادراک کنترل و ادراک کارایی
یک جراح چه زمانی دست به عمل جراحی میزند؟
۱- زمانی که انتظار داشته باشد که کارایی لازم را دارد و میتواند از پس عمل جراحی برآید؛ یعنی دانش و مهارت لازم در انجام دادن آن کار را در خود بیابد (ادراک کارایی)
۲- پس از پایان عمل، نتایج خوبی برای بیمار و جراح داشته باشد؛ یعنی حال بیمار بهبود یابد و برای جراح منافع روانی و مادی خوبی به بار آورد.
ما همواره دوست داریم همه چیز مطابق نظر ما و تحت اختیار ما باشد و با انجام دادن رفتارهای گوناگون سعی میکنیم محیط را در کنترل خود بگیریم (ادراک کنترل) و پیامدهای ناگوار را از خود دور کنیم (یعنی از هر چه که سختی و درد دارد دوری میکنیم).
ادراک کنترل و کارایی باید سازنده باشد؛ یعنی با شواهد محیطی هماهنگی لازم را داشته باشد، زیرا در صورت ناهماهنگی، نوعی ادراک کنترل و کارایی کاذب ایجاد میشود که مانع بروز رفتار است.
فردی را تصور کنید که هنگام کار با یک ابزار فلزی، تراشهای از آن وارد انگشتش میشود و درد و سوزش شدیدی در او ایجاد میکند. برای خارج کردن تراشه، از مادرش کمک میخواهد. مادر با یک سوزن بهداشتی سعی میکند تراشه را بیرون بیاورد. ناگهان از درد فریاد میکشد، سوزن را از دست مادر گرفته، خود سعی میکند تراشه را خارج کند، اما این بار باوجود سوزش شدید و ایجاد جراحت بیشتر، صدای آه و نالهاش بلند نمیشود.
چرا در حالتی که خود میکوشد تراشه را خارج کند و با وجود درد احساس رضایت میکند؟
والیبال حمید خوب نیست. دوستش از او دعوت کرد که در مسابقه والیبال محلی در تیم آنها بازی کند. حمید بهانه میآورد و عذرخواهی میکند. با توجه به ادراک کنترل و ادراک کارایی، به این سؤالات پاسخ دهید:
۱- چرا حمید نخواست در مسابقه شرکت کند؟
برای آن که ناتوانیهایش آشکار نشود (ادراک کنترل)
۲- چه رفتارهایی از حمید سر زد؟
خود را ار بازی دور کرد و دعوت دوستش را نپذیرفت (کارایی کاذب)
۳- انگیزه او از انجام دادن این رفتار چه بود؟
دور بودن از شرایطی که احساس کارایی او را به مخاطره بیاندازد و حفظ احساس کارایی خود
۴- این انگیزه، درونی بود یا بیرونی؟
درونی
۵- نگرش او چه تأثیری در پذیرفتن این درخواست یا رد آن دارد؟
نگرش او در مورد بازی والیبال باعث شکل گرفتن رفتارهای او به صورت سازنده شد.
۶- اسناد
موفقیت یا شکستهای خود را به چه چیزی نسبت میدهید؟
اگر در یک مسابقه برنده شوید، علت موفقیت خود را در چه چیزی میدانید؟
اگر در امتحان زبان شکست بخورید، فکر میکنید علت چیست؟
• تیم ما خیلی شانس آورد؛ حریف هندبال ما ضعیف بود. به همین خاطر برنده شدیم. (داشتن شانس)
• سؤالات امتحان ریاضی را خیلی سخت طراحی کرده بودند؛ طوری که استادهای دانشگاه هم نمیتوانند به این سؤالات پاسخ دهند. (دشوار بودن تکلیف)
• در مسابقه والیبال خیلی خوب کار کردیم: پاسها، آبشارها و سرویسهایمان دقیق بود. تلاشهای چند ماهه ما نتیجه داد و توانستیم پیروز شویم. بچهها! دستتان درد نکند؟ خسته نباشید! (تلاش و کوشش)
• نمیدانم چرا من زبان را یاد نمیگیرم! گویا من استعداد فراگیری زبان را ندارم. ده سال هم که بخوانم، یاد نخواهم گرفت. (کم استعداد بودن یا کم بودن توانایی)
اغلب افراد علل شکست خود در امتحان را نمیدانند و آن را به علل دیگر نسبت میدهند و میگویند:
• من آدم بدشانسی هستم.
• امتحان سختی بود.
• این معلم با من دشمنی دارد. او به من نمره بد داد.
ولی وقتی در امتحانی موفق میشوند میگویند:
• این ثمره کار و تلاش خودم بود.
• من استعدادم در این موضوع بسیار بالاست.
• اگر من اراده کنم، به راحتی نمره قبولی را به دست میآورم. «این منم» که ۱۹ یا ۲۰ گرفتهام. یعنی در شکست، دیگران را مقصر میدانند و در موفقیت، خود را عامل پیروزی میدانند.
به پاسخهای این دو گروه دقت کنید. تفاوت این دو دسته پاسخ در چه چیزهایی است؟ با توجه به انگیزههای بیرونی و درونی و نیز ادراک کنترل و ادراک کارایی، جدول زیر را کامل کنید.
تفاوت پاسخها
گروه اول که عامل شکست را خود نمیدانند | گروه دوم که خود را عامل پیروزی میدانند |
انگیزههای بیرونی اسنادهای بیرونی عدم ادراک کنترل کارایی کاذب | انگیزههای درونی اسنادهای درونی دارای ادراک کنترل دارای ادراک کارایی |
• نکته اول
وقتی یادگیرندگان، شکست را به چیزی نسبت میدهند که نمیتوانند آن را کنترل کنند، (مانند توانایی پایین و دشواری تکلیف)، انگیزه بسیار کمی برای جبران آن خواهند داشت.
برای کمک به این افراد باید گفت، برای پیروزی در تکالیف و امتحانات، باید آنها را به چیزهایی نسبت دهند که در اختیار خودشان است نه به چیزهایی که از دایره اختیار آنها بیرون است. شکست و اشتباه خود را به ناتوانی و دشواری تکلیف نسبت ندهیم بلکه بگوییم: چون من تلاش نکردم، موفق نشدم؛ چون من برنامهریزی نکردم، موفق نشدم. برنامهریزی و تلاش از عوامل تحت کنترل ما هستند و بهراحتی میتوانند شکستهای ما را در ورزش، درس و شغل جبران کرده و ما را به توفیق برسانند.
• نکته دوم
کسانی که شکست را به عوامل پایدار، مانند استعداد و دشواری تکلیف، نسبت میدهند. استعداد، توانایی و تکلیف از عواملی نیست که در اختیار فرد باشد. فرد هرگز نمیتواند استعداد را افزایش داده یا تکلیف را آسان نماید. این موضوع مانند این است که شخصی با خودرویی با توان موتور متوسط بخواهد مسافت ۱۰۰۰ کیلومتری را در ۴ ساعت طی کند. روشن است از عهده چنین کاری برنمیآید؛ زیرا این خودرو توان و امکان لازم برای طی چنین مسافتی را ندارد و اگر فرد در چنین مسابقهای شکست بخورد و شکست را به قابلیت نداشتن خودروی خود نسبت دهد، روشن است که دچار یأس و دلسردی برای شرکت در مسابقات بعدی شود. یعنی برای موفقیت در هر کاری فرد باید به عواملی توجه کند که:
۱- در کنترل خودش باشد؛
۲- به عوامل ناپایدار مربوط کند تا بتواند تغییری در آن ایجاد کند یعنی بتواند با تلاش، موانع رسیدن به هدف را برطرف کند؛
۳- پیروزی یا شکست را به عوامل درونی مانند تلاش نسبت دهد، نه به عوامل بیرونی مانند دشواری تکلیف.
عوامل مؤثر بر رشد و پیشرفت هر کشوری علاوه بر شناسایی موانع بیرونی تابع روشهای درست اسناد دهی همچون روشهای تحت کنترل میباشد نظیر کار بیشتر، افزایش بهرهوری، نظم و انضباط، پشتکار، قدرت، اراده و…. هستند.
سؤال
به نظر شما با توجه به بحث اسنادها بعد از شناسایی موانع بیرونی رشد کشور، چه عواملی تعیینکنندهاند؟ به بعضی از آنها اشاره کنید (مانند فشار کشورهای استکباری، محدودیت درونی در رشد اعتلای کشور و..)
عواملی مانند مدیریت صحیح اقتصادی، سیستم بانکی کار آمد، وضع قوانین مالیاتی جدید، سرمایهگذاریهای اقتصادی درست و تقویت فرهنگ مصرف و کار می توانند عوامل تعیین کننده ای در رشد و پیشرفت کشور به حساب بیایند.
درماندگی آموخته شده
بسیاری از ناتوانیهای ما به دلیل یادگیری است نه اینکه واقعاً نمیتوانیم؛ یعنی باور میکنیم که ناتوانیم و کنترلی بر محیط خود نداریم و برای تغییر دادن شرایط نمیتوانیم کاری انجام دهیم؛ درنتیجه، انگیزه عمل در ما به وجود نمیآید و تلاشی نمیکنیم.
فعالیت
در شرایط زیر چه میکنید؟
اگر بدانید:
• در انتخاب نماینده کلاس، چه رأی بدهید و چه ندهید، شخص خاصی انتخاب خواهد شد.
رأی میدهم که مشارکت داشته باشم.
• درس بخوانید یا نخوانید، معلم به شما نمره قبولی نخواهد داد.
درس میخوانم تا در ترم های بعدی قادربه نمره آوردن از آن درس باشم یا بتوانم پس از اعلام نتیجه دادخواهی کنم.
• داد بزنید یا سکوت کنید، کسی به کمک شما نخواهد آمد.
داد میزنم تا آنچه حق است بیان کرده باشم و هرگز امید خود را از دست ندهم.
• برای دوستان پول خرج کنید یا نکنید، کسی شما را به حساب نخواهد آورد و با شما دوست نخواهد شد.
سعی میکنم راه های دوست یابی را پیدا کنم و با بهره گیری از این مهارتها به تدریج دوستانم را افزایش دهم.
• دارو بخورید یا نخورید، سر درد شما خوب نخواهد شد.
به پزشک مراجعه میکنم تا روش بهبود آن را دریابم.
• خودرو خراب شده در راه را، چه دستکاری کنید یا نکنید، روشن نخواهد شد.
اگر خودم موفق به روشن کردن آن نشوم از امداد خودرو کمک میگیرم.
• در اتاقی نشستهاید و هر ۳۰ ثانیه یک بار، زنگ گوش خراش و آزاردهندهای به صدا درمیآید. بار اول دکمهای را فشار میدهید تا صدای زنگ قطع شود، بار دوم و سوم و دفعات بعد هر چه دکمه را فشار میدهید، صدای زنگ قطع نمیشود. (یعنی چه دکمه را فشار بدهید یا ندهید، صدای زنگ قطع نخواهد شد)
در چنین شرایطی آیا از شما رفتاری سر خواهد زد؟ چرا؟
از دیگران کمک میگیرم و در نهایت اتاق را ترک میکنم. چون صدای زنگ آزارم میدهد.
وقتی افراد به تکلیفی مشغول میشوند یا کاری انجام میدهند انتظار دارند نتایج خوبی از رفتار و کارهایشان به دست آورند: پولی دریافت کنند، نمره خوبی بگیرند، مشکلی از آنان برطرف شود و … یعنی بین کار خود و نتایج آن رابطهای متقابل برقرار میکنند. زمانی که بین آن فعالیت و نتایج بهدستآمده رابطهای نمیبیند، دچار «درماندگی آموخته شده» میشوند؛ یعنی یاد گرفتهاند که ناتوان هستند و حالتی که در آن پیامدها و نتایج کار هیچ ربطی با تلاش و کار فرد ندارد. این عدم رابطه را در جدول زیر مشاهده میکنید.
کار یا تلاش | نتیجه |
فشار دادن دکمه خوردن دارو دستکاری خودرو خواندن درس |
قطع نشدن صدا و ادامه یافتن صدای گوش خراش بهبود نیافتن سردرد روشن نشدن آن نگرفتن نمره خوب |
اگر بین کار خود و پیامدهای آن رابطهای نبینیم، دست از کار میکشیم؛ یعنی یاد میگیریم
که نتایج به دست آمده ارتباطی با کار ما ندارند و مستقل از عمل ما هستند. در این حالت به «در ماندگی آموخته شده» میرسیم.
این حالت در حیوانات هم پیش میآید. به نمونههای زیر توجه کنید:
• داستان فیلهای باغ وحش، که به راحتی رام صاحب خود هستند، همین گونه است. فیلها را در کودکی با طناب یا زنجیر محکمی به یک پایه یا ستون، محکم، میبندند. فیل نمیتواند طناب یا زنجیر را پاره بکند تا جایی که درمییابد تلاشش بیهوده است و هر کاری بکند خلاصی نخواهد داشت؛ به همین دلیل رام میشود و میآموزد که آرام باشد و دست از تلاش بردارد و هر موقع طناب به گردنش باشد فرمانبر و مطیع صاحب خود میشود؛ حتی اگر این طناب در دست یک کودک باشد.
فیل توانایی پاره کردن طناب را دارد، اما پذیرفته که ناتوان است.
این مسئله در مورد انسان از این هم بدتر است. آدمیان، با وجود توانایی، میآموزند که ناتوان هستند و تلاش آنها موقعیت را به هیچ وجه به نفع آنها تغییر نخواهد داد.
اگر فرد به این باور برسد که هیچ کاری از دستش برنمیآید تا موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، حالت او را درماندگی آموخته شده مینامند.
وضعیت «درماندگی آموخته شده» را میتوان این گونه توصیف کرد: شخص واقعاً ممکن است در موقعیت ناراحتکننده قرار داشته و تلاش او نتوانسته موقعیتش را تغییر دهد. در نتیجه از تلاش بازمانده و به این باور رسیده است که هیچ کاری از من ساخته نیست.
در این شرایط، فرد اطمینان به خود را از دست میدهد، به ناتوانی خود اذعان میکند و توان حرکت و خلاقیت از او سلب شده به موجودی بیتحرک و خنثی تبدیل میشود؛ یعنی احساس میکند کنترل اوضاع از دستش خارج شده است.
درماندگی آموخته شده مربوط به افرادی است که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها فکر میکنند هر کاری انجام دهند به موفقیت نمیرسند. یعنی پیامدهای رفتار را مستقل از خود رفتار میدانند؛ در نتیجه، این اعتقاد در فرد ایجاد میشود که رویدادها در کنترل او نیستند.
۱- شما در چه مواردی احساس درماندگی آموختهشده را تجربه کردهاید؟
– تحصیلی
– ورزشی
– اقتصادی
پاسخ شخصی
۲- از خود چه واکنشهایی نشان دادید؟
چند سال پیش من هر چقدر دنبال کار میگشتم پیدا نمیکردم و فکر میکردم که همه این گشتنها بیفایده هست و تحت تاثیر عوامل بیرونی و اجتماعی هستم و نمیتونم رو این وضعیت کنترلی داشته باشم به همین خاطر ناامید شدم و تلاشم را ادامه ندادم.
۳- برای اینکه این درماندگی را کنار بگذارید و اوضاع را کنترل کنید، چه کردید؟
در آزمونهای استخدامی شرکت کردم. مطالعات تخصصی خودم را بیشتر کرده و اعتماد به نفسم بیشتر شد و از فرصت به دست آمده استفاده کردم و صاحب شغل و در آمد شدم.
فعالیت در منزل
در جدول زیر، به ۱۶ مورد اشاره شده است. شما هم میتوانید با پاسخ دادن به آنها میزان انگیزه خود را تعیین کنید. برای هر مورد از یک (اصلاً این طور نیستم) تا پنج (کاملاً همین طور هستم) نمره بدهید.
ردیف | موارد | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ |
۱ | من سلسله مراتب انگیزهها در زندگی را میدانم و مهمترین آنها برای خودم را میشناسم. | |||||
۲ | من دارای انگیزه درونی هستم. | |||||
۳ | من انتظارات و معیارهای بالایی برای موفقیت دارم. | |||||
۴ | زندگی من پر از لحظات هیجانانگیز است. | |||||
۵ | افرادی را میشناسم که انگیزه مرا در زندگی زیاد کردهاند. نوع اقدام آنان در این مورد را هم میدانم. | |||||
۶ | من زمینههایی که نیاز به فعالیت دارند را میشناسم. | |||||
۷ | من کمال طلب هستم، نه اجرا کننده بی اختیار دستورالعملها. | |||||
۸ | من، یادگیری و موفقیت را به خاطر خود آنها دوست دارم، نه اینکه بخواهم از این راه نقصها و شکستهای خودم را پنهان نگهدارم. | |||||
۹ | کارایی من، در مجموع، خوب است. | |||||
۱۰ | من به توانا بودن خودم در کلاس اعتماد دارم و آن را به خوبی به کار میگیرم. | |||||
۱۱ | به طور منظم هدفهایی را برای خودم در نظر میگیرم؛ برای رسیدن به آنها تلاش میکنم و گام به گام پیش میروم. | |||||
۱۲ | دارای هدفهای اختصاصی در دسترس و تلاش برانگیز هستم. | |||||
۱۳ | از وقت خودم به خوبی استفاده میکنم و مطابق برنامه هفتگی عمل مینمایم. | |||||
۱۴ | از اشتباهات خودم چیزهایی یاد میگیرم تا بتوانم به موفقیتهای آینده برسم. | |||||
۱۵ | نمیگذارم نگرانیها و مسائل عاطفی دیگر بر من غلبه کنند و انگیزهام را از بین ببرند. | |||||
۱۶ | با روابط خوبی که با دوستان و همکاران دارم از آنان برای حفظ انگیزهام کمک میگیرم. |
نمره دهی
به نمرهها نگاه کنید. اگر به هر مورد ۴ یا ۵ دادهاید، میتوانید از انگیزه خود در کارها بهره بگیرید و مدل مثبت و خوبی برای دوستان و همکلاسیهای خود باشید. در مواردی هم که نمره ۳ یا پایینتر از آن آوردهاید، بیشتر فکر کنید و ببینید چگونه میتوانید آنها را هم بهبود ببخشید.
آبراهام مازلو: (تولد ۱ آوریل ۱۹۰۸ نیویورک آمریکا – مرگ ۸ ژوئن ۱۹۷۰) به اعتقاد مازلو نیازهای آدمی از یک سلسله مراتبی برخوردارند و رفتار افراد، در لحظات خاص، تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار میگیرد.
• نیازهای انسان
در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه مرتبشدهاند:
اول: نیازهای زیستی
نیازهای زیستی در اوج سلسله مراتب قرار دارند و تا زمانی که قدری ارضا شوند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی، لازمه حیات آدمی است: خوراک، پوشاک و مسکن. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیتهای بدن به حد کافی ارضا نشوند، عمده فعالیتهای شخص احتمالاً در این سطح بوده، بقیه نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد.
دوم: نیازهای امنیتی
نیازهای امنیتی شامل نیاز به رهایی از وحشت، امنیت جانی و محروم نبودن از حقوق اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل میشود.
سوم: نیازهای اجتماعی
نیاز اجتماعی همان احساس تعلق و محبت است. انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی که نیازهای اجتماعی او اوج میگیرد، برای برقراری روابط معنیدار با دیگران، سخت میکوشد؛
چهارم: احترام
این احترام قبل از هر چیز، احترام به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل میشود. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز «جلب توجه» و «مطرح شدن»، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود.
پنجم: خودشکوفایی
یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه میخواهد باشد. مازلو نیز میگوید: «آنچه انسان میتواند باشد، باید بشود». به طبقهبندی مذکور، دو نیاز دانش اندوزی و شناخت و درک پدیدهها » و «نیاز به زیبایی و نظم» نیز اضافه شده است که هر دو قبل از « نیاز به خود شکوفایی» قرار میگیرند.
پاسخ این سؤال داوطلبانه است:
با توجه به آنچه درباره نگرش خواندید، آیا هرم نیازهای مازلو درست است؟ شما چه نقدی بر آن دارید؟
با بررسی پیشرفت تحصیلی خودتان در یکی از دروس مورد نظر:
جایگاه انگیزه در دستیابی به اهداف آن درس را توضیح دهید.
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
مثالی (مانند نیک وی آچیچ) را در زمینه ورزشی، اخلاقی، شغلی و …. پیدا کرده و علل موفقیت آن فرد را با توجه به مطالب این درس مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و چکیده آن را با تصویر آن شخص، در کلاس ارائه دهید.
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
واژگان اصلی نگرش، انگیزش، انگیزههای بیرونی، انگیزههای درونی، باورها و نظام ارزشی فرد، اراده، ادراک کنترل و کارایی (احساس کارایی)، اسناد، ناهماهنگی شناختی درماندگی آموختهشده.
» فایل word «انگیزه و نگرش»
» فایل pdf «انگیزه و نگرش»