روانشناسیسبک زندگیعلوم انسانی

انواع هوش انسانی و هوش مصنوعی؛ فرق هوش شناختی و هوش هیجانی

راهنمای مطالعه نمایش
امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۰ میانگین: ۰]

هوش ها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روان شناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.

تا موقعی که هوش به معنی همین آی کیویی بود که از تست های سنتی به دست می آمد بله؛ باهوش ترین ها همان آقا مهندس ها و خانم دکتر ها بودند. اما نظریه های جدیدتر هوش، چیز دیگری می گویند.

آنها برگشته اند به تعریف اصلی هوش یعنی «توان سازگاری و پیشرفت در شرایط مختلف» و به این نتیجه رسیده اند که یک مکانیک ماهر با تحصیلات سیکل، یک نوازنده دوتار بی سواد، یک فوتبالیست لیگ برتر یا یک کشاورز که از زمینش محصول بیشتری برداشت می کند هم باهوش هستند.

در واقع هوش ها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روان شناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.

 انواع هوش انسانی و نحوه پیدا کردن یک هوش مناسب برای خودتان 

افراد با سطح بالایی از هوش سرشار از احترام و تحسین هستند و اساساً، آن ها مقام بالاتری از بقیه دارند اما جنبه های منفی نیز وجود دارد که به عنوان هوش توصیف می شود، می تواند کاملاً محدود کننده باشد و در عین حال فشار زیادی بر روی شما وارد می کند.انتظار می رود که شما در همه چیز عالی و یا برجسته باشید و کوچک ترین اشتباه تان مورد انتقاد و نقد قرار خواهد گرفتو این مساله بیشتر ناشی از این واقعیت است که مردم، به طور کلی، تنها یک درک در مورد این که هوش چیست، دارند. 

برای بسیاری از مردم، هوشمند بودن به عنوان داشتن دانش و مهارت های مفید (و گاهی غیر مفید) و توانایی استفاده از دانش ها و درک مهارت ها می باشد که در حقیقت، این یکی از چندین تعریف دقیق از هوش است. 

آشنایی با انواع هوش انسانی

دو نوع هوش وجود دارد که به صورت زیر هستند:

در روان شناسی، دو نوع هوش وجود دارد که توسط روانشناسان آمریکایی، ریموند کاتل و جان هرن شناسایی شده است:

هوش سیال و اطلاعات متبلور شده. 

تئوری آن ها نشان می دهد که هوش کلی فرد، ناشی از مهارت ها و توانایی های مختلف ترکیب و تعامل با یکدیگر است. 

هوش انسانی سیال

هوش سیال به عنوان “توانایی کلی تفکر انتزاعی، منطقی، شناسایی الگوها، حل مشکلات و تشخیص روابط” توصیف می شود. این چیزی است که به توانایی ذاتی فرد بستگی دارد و نه چیزی که می تواند از طریق آموزش، پرورش، یا حتی تجربه و قرار گرفتن در معرض عوامل محیطی مختلف به دست آید. 

این نوع از هوش اغلب زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که شما پازلی را حل می کنید، معما حل می کنید، یا با استراتژی هایی برای حل یک مشکل خاص سر و کار دارید. 

اگر فردی با “هوش خیابانی” هستید، این یک راه برای گفتنش است که هوش عاطفی بالایی دارید. 

برای مثال، مهارت های ناوبری به معنی توانایی شما برای استفاده از حس و جهت یابی تان، حتی در شهری که قبلاً نبوده اید، و یا تنها یک بار قبلاً دیده بودید. 

یک راه برای شناسایی این نوع اطلاعات، انعطاف پذیری است و اینکه چقدر سازگار است، به این معنا که می تواند به روش های مختلفی به کار گرفته شود و یا استفاده شود. 

هوش انسانی متبلور شده

این نوع از هوش متضاد هوش سیال است که در مورد داشتن دانش و مهارتی است که از طریق آموزش، یادگیری و تجربه بدست می آیند. در حالی که هوش سیال اساساً در طول زندگی یک فرد یک سان باقی می ماند، اما اطلاعات متبلور شده می تواند افزایش یابد.

 مثالی که اغلب ذکر می شود دانش لغوی است. همانطور که هر سال به مدرسه می روید، دانش لغوی شما قطعاً افزایش خواهد یافت.امتحان دادن آزمون ریاضی مثال دیگری است.در ابتدا، در مورد نظریه های ریاضی و بعد جبر یاد می گیرید. 

زمانی که موضوعات ریاضی پیشرفته تری یاد می گیرید، بیشتر در مورد کاربرد این تئوری ها یاد می گیرید. 

چندین مورد از هوش انسانی

هوارد گاردنر نظریه خود را از هوش چندگانه در سال ۱۹۸۳ معرفی کرد. نظریه او نشان می دهد که باهوش تر از کسی که مهارت در یادگیری زبان و یا خوب بودن در ریاضی دارد، وجود دارد. 

۹ نوع هوش انسانی؛ با انواع هوش انسانی آشنا شوید 

اجازه دهید در این بخش جالب هر کدام از ۹ نوع هوش را بررسی کنیم و سعی کنیم بفهمیم که شما در کدامیک از آنها بهترین هستید. 

۱. هوش انسانی منطقی – ریاضی

معمولاً یکی از آشکارترین مقیاس هایی که در تعیین اینکه آیا فرد باهوشی هستید، توانایی منطقی شما برای حل مسائل ریاضی است. این نوع اطلاعات در این رده قرار می گیرد. 

این نوع از اطلاعات استدلال استقرایی و توانایی محاسبه را شرح می دهد، به طوری که هر کسی که صاحب آن باشد می تواند به طور مفهومی و انتزاعی فکر کند.

در هر وضعیت خاص، تشخیص گرایش ها و الگوها و درک روابط بسیار ساده است. شکل و ترتیب توالی را تا حد زیادی در فرایندهای فکری خود انتخاب کنید. 

اگر این ویژگی ها را داشته باشید، هوش منطقی و ریاضی بالایی دارید:

_شما در کار با اعداد و انجام کارهای مختلفی که شامل ویژگی های کمی چیزها هستند، مانند ریاضی و مسائل ریاضی, خوب هستید. 

_ از انجام آزمایش ها و انجام تحقیقات در جهت اثبات فرضیه ها لذت می برید. 

_ از بازی کردن با منطق و بازی های استراتژی لذت می برید و این کار را اغلب برای بهبود هوشتان انجام می دهید. 

_ از چالش کشف رمز و معما لذت می برید. 

_ کنجکاوی شما باعث می شود که سوالات عمیق و کیهانی بپرسید. 

* سبک یادگیری برای افراد دارای هوش منطقی

– ریاضی شامل کسب دانش تئوریکی از مفاهیم است, قبل از اینکه بتوانند با جزئیات بهتر مقابله کنند. افرادی که هوش منطقی ریاضی دارند، در مشاغلی مانند ریاضیدانی, کارآگاهی, روزنامه نگاری و دانشمندانه مناسب هستند. 

۲. هوش انسانی زبانی

هوش زبانی به توانایی فرد در استفاده موثر از کلمات اشاره دارد. برخی افراد فکر می کنند که اگر شما بیش از دو زبان را بلد باشید، پس توانایی زبانی برتری دارید.این درست است, اما این تنها چیزی نیست که از نظر زبانی هوشمند باشد. 

به عبارت دیگر, هوش زبانی در توانایی شما برای پیدا کردن کلمات مناسب برای بیان مقصود شما دیده می شود. 

در این موارد هوش زبانی بالایی دارید:

_ روش خودتان را با کلمات دارید و می توانید از آن برای رسیدن به هدفی استفاده کنید, مانند ترغیب یا متقاعد کردن کسی برای انجام کاری یا عمل به شیوه ای خاص. 

_ واژگان غنی دارید و می دانید چه کلماتی را و چگونه و چه وقت از آن ها استفاده کنید. 

_ دوست دارید زیاد مطالعه کنید و همچنین ممکن است بخواهید زیاد بنویسید. 

_ از بازی کردن با کلمات و بازی های مشابه دیگر لذت می برید. 

_ شما درک راحتی از زبان ها یا گویش های دیگر دارید, حتی اگر شیوایی لازم نباشد. 

* افرادی که هوش زبانی بالایی دارند عبارتند از نویسندگان, رمان نویسان, شاعران, روزنامه نگاران, سخنرانان عمومی و سخنرانان انگیزشی.به نظر می رسد که سیاستمداران هم تا حد زیادی در این زمینه هوشمند هستند.

۳. هوش انسانی بصری – فضایی

چه باور کنید و چه نکنید, افرادی وجود دارند که برای مشاهده یا تجسم دنیا در سه بعد عالی هستند. زمانی که درباره توانایی تفکر در فضای ۳ بعدی صحبت می کنیم, ظرفیت های زیر شامل می شود:

_تصویرسازی ذهنی, یا توانایی فرد برای کشیدن تصویری از دنیای فیزیکی در ذهن.

_ این که آیا از حافظه قبلی یا تجربه واقعی قبلی با آن شیء است یا خیر، می تواند این شی به راحتی در ذهنش تصور کند، حتی اگر از لحاظ جسمی موجود نیست. 

استدلال فضایی, یا توانایی درک و تفکر در مورد اشیا در فضای سه بعدی همچنین ظرفیت جذب تعمیم ها از اطلاعات محدود موجود را پوشش می دهد.

یک مکعب را مجسم کنید و بلافاصله به یک شی با شش ضلع فکر کنید.به هرم اشاره کنید و تصویری از این خواهید داشت که چگونه یک هرم در یک زمان از جلو یا از بالا دیده می شود. 

_ تصویر دستکاری شده, یا توانایی نمایش تصویر که چگونه به نظر می رسد یا تغییر می کند. 

_ برخی افراد برای تغییر در ظاهر تصویر دچار مشکل هستند, در حالی که افرادی هستند که هیچ مشکلی ندارند، وقتی تحت تاثیر تغییراتی قرار می گیرد. 

_ مهارت های هنری، یا توانایی و مهارت در خلق هنر.

مهارت های گرافیکی نیز در این رده قرار می گیرند.

اساساً، از نظر بصری و ادراک سه بعدی، اغلب با خلاقیت، به خصوص در حرفه های مختلف و یا خطوط کاری دست به دست هم می دهند. فراموش نکنیم که هوش بصری – فضایی نیز تخیل بسیار فعالی می خواهد. 

در این صورت هوش بصری – فضایی بالایی دارید:

  • نسبت به محیط اطراف خود آگاهی بالایی دارید.
  • مهارت های ناوبری بسیار خوبی دارید و حس تیزی نسبت به مسیر دارید.
  • از بازی با پازل و بازی هایی که شامل نقشه ها و پیچ و خم هستند لذت می برید.
  • شما دوست دارید نقاشی کنید و با تصاویر کار کنید.
  • تمایل دارید چیزهای زیادی را در ذهن خود داشته باشید و سناریوهایی را در ذهنتان شکل دهید. 

فردی با هوش بصری – فضایی به شدت مورد تحسین نقاشان، مجسمه سازان، معماران و طراحان قرار می گیرد. افرادی که با فاصله های دور کار می کنند، مانند دریانوردان نیز در این دسته هستند.

۴. هوش انسانی طبیعت گرایانه

توانایی خواندن و درک طبیعت و تمام چیزهای زنده درون و بیرون، هوش طبیعت گرایانه است. داشتن حساسیت به تمام عناصر زنده و غیر زنده طبیعت شما را “باهوش” می کند. 

شما هوش زیادی دارید اگر:

_ طبیعت را دوست دارید و از گذراندن وقت خود در فضای باز لذت می برید. 

_ می توانید به راحتی با حیوانات ارتباط برقرار کنید. 

_ استعداد پرورش حیوانات و گیاهان را دارید. 

_ افراد با هوش طبیعت گرا به بهترین شکل گیاه شناسان، کشاورزان، جنگل بانان و نگهبانان پارکها هستند. 

۵. هوش انسانی موسیقی

آیا برای تشریح عناصر و جزئیات صدا استعداد دارید؟ پس شما خودتان را باید به عنوان یکی از افرادی که هوش موسیقی دارند، بدانید. اگر نسبت به ریتم و صدا خیلی حساس هستید، این نوع هوش را دارید.

اگر شما دارای هوش سرشار از موسیقی هستید:

_ می‌توانید صداها را تشخیص دهید و آن ها را بشکنید و تجزیه کنید – آهنگ، ریتم، لحن و ساز. 

_ شما عاشق موسیقی هستید

– و می توانید به موسیقی گوش دهید، می توانید خلق کنید، و / یا بازتابی از موسیقی دارید. 

_ با موسیقی یا صدای موسیقی در پس زمینه، احساس راحتی می کنید، حتی زمانی که کارهای دیگری انجام می دهید. 

_ به شدت به کوچک ترین صدا حساس هستید تا بتوانید صداهایی را بشنوید که دیگران از دست می دهند. 

افراد با هوش موسیقی به عنوان موسیقی دانان، آهنگسازان، خوانندگانی، آهنگسازان، رساناهای صوتی، میکسر صدا و مهندسین صدا کار می کنند.

۶. هوش وجودی انسانی

این ممکن است برای برخی خیلی عمیق به نظر برسد، اما برخورد با مسائل اگزیستانسیالیسم و سوالات نیز شکلی از هوش است. این امر نشان دهنده حساسیت عمیق و توانایی بالا برای مقابله با سوالات بسیار جدی، ترکیب با شور و اشتیاق برای دنبال کردن پاسخ به این سوالات است.

شما دارای هوش وجودی بالایی هستید اگر:

_ نسبت به جواب های این سوال ها کنجکاو هستید:”چرا زندگی می کنیم، “، ” چرا می میریم؟” و “بعد از مرگ چه اتفاقی برای ما می افتد؟ “. 

_ وقتی به مسائل مربوط به هستی انسان مربوط می شود، حساسیت بالای خود را نشان می دهید. 

افراد با هوش وجودی برای مشاغلی چون روانشناسی و الهیات مناسب تر هستند.

همچنین انتظار می رود که سخنگویان انگیزشی این نوع هوش را در مقادیر زیادی داشته باشند.

۷. هوش بدنی – روانشناسی انسانی

آیا تا به حال از هماهنگی دست- چشم چیزی شنیده اید؟ معمولاً، افرادی که هماهنگی دست و چشمی بالایی دارند، در رشته های ورزشی قوی می شوند. خوب، هم چنین چیزی به عنوان هماهنگی ذهن – بدن وجود دارد و این چیزی است که هوش بدنی- روانشناسی به آن تعلق دارد.

به طور کل، در مورد مهارت های فیزیکی است و اینکه چطور می توانید از دنیای فیزیکی خود برای دستکاری اشیا و عناصر دیگر اطراف خود استفاده کنید. 

شما دارای هوش بدنی بالایی هستید، اگر:

_ احساس قوی تری نسبت به بدنتان دارید و می دانید که قادر به تشخیص چه محدودیت های فیزیکی از خود هستید. 

_ می توانید با استفاده از زبان بدن به خوبی ارتباط برقرار کنید، با ژست و کارهایی که می توانید پیامی را که قصد دارید به گیرنده ارسال کنید را منتقل کنید. 

_ هیچ مشکلی با ارتباط فیزیکی ندارید. 

_ زمانی که به انجام فعالیت های فیزیکی می رسد، یک حس خیلی خوبی دارید. 

_ با دست خود خوب کار می کنید، به طوری که می توانید ابزار و ماشین های با درجه بالایی از مهارت به خوبی کار کنید. 

_ دوست دارید با دست هایتان چیزی بسازید. 

افرادی که دارای هوش بدنی- روانشناسی هستند معمولاً ورزش کاران، رقاصان، آکروبات بازان و مجریان بر روی صحنه هستند.

هنرمندان یا کسانی که صنایع دستی درست می کنند، نیز به دلیل نشان دادن ذهن موثر و اتحاد بدنیشان نیز شناخته می شوند.

اما شاید بهترین مثال جراحان باشند.

۸. هوش درون فردی انسانی

احساسات شما همچنین پیوندهای بسیار نزدیکی با هوش تان دارد، ما حتی چیزی که به عنوان “هوش عاطفی یا EQ” شناخته می شود را داریم. در این حالت چنانچه در نمناک توضیح داده شده است، هوش درون فردی به توانایی شما برای درک احساسات دیگران و نیز خواندن انگیزه های آن ها اشاره می کند.

آن ها می گویند که اگر مهارت های ارتباطی خوبی داشته باشید

– هم به صورت شفاهی و هم غیر کلامی، از مهارت های درون فردی بالاتری استفاده می کنید. این، اولین چیزی است که شما در فردی با هوش درون فردی بالا متوجه خواهید شد. 

در این موارد هوش درون فردی بالایی دارید:

_ می توانید به راحتی تمایزات و تفاوت ها را در میان مردم تشخیص دهید و همچنین می توانید آن ها را حتی در یک جمعیت بزرگ تشخیص دهید. 

_ دایره وسیعی از دوستان و آشنایان دارید و برای گذراندن وقت با دیگران راحت هستید. 

_ نسبت به خلق و خوی دیگران حساس هستید. 

_ می توانید به جای اینکه از زاویه دید خود نگاه کنید، از نقاط دید مختلف و یا دورنما به آن نگاه کنید. 

افرادی که هوش درون فردی بالایی دارند شامل معلمان، مددکاران اجتماعی و سیاستمداران بزرگ هستند.

بازیگران سینما و تئاتر همچنین از هوش درون فردی خود برای بازی یا به تصویر کشیدن شخصیت ها استفاده می کنند.

۹. هوش انسانی خودآگاهی

خودآگاهی نیز نوعی از هوش است. اگر شما خودتان را درک کنید، اگر می دانید چه احساسی دارید و چرا این احساس را می کنید و به چه دلیل آن را احساس می کنید و اگر دقیقاً بدانید که چه چیزی را می خواهید و نیاز دارید، می توانید با اطمینان بگویید که هوش خودآگاهی دارید.

داشتن هوش خودآگاهی شامل قدردانی و احترام به شرایط انسان ها به طور کلی است. به این معنی که شما نیز به خود مانند دیگران توجه می کنید. 

در صورتی که هوش خودآگاهی بالایی داشته باشید: 

_ به خود انگیزه می دهید، به این معنی زمانی که در حال ارزیابی وضعیت های مختلف هستید، می توانید همه چیز را حل کنید. 

_ دارای اراده و عزم قوی هستید 

_ کاملاً از احساسات خود آگاه هستید و برای برنامه ریزی و هدایت زندگی خود اقدام می کنید، بدون اینکه در وهله اول به دیگران وابستگی داشته باشید تا آنچه را که باید انجام دهید، دیکته کنید.

 _خجالتی بودن و درون گرا بودن را ترجیح می دهید و ترجیح می دهید به خودتان نگاه کنید و لحظات تنهایی برای بازتاب خود داشته باشید. 

افرادی که هوش و هوش فردی بالا دارند، کسانی هستند که به عنوان رهبران روحانی، روان شناسان، مشاوران هدایت، و حتی فلاسفه راحت باشند.

 نکته درباره اهمیت و تفاوت هوش شناختی (IQ) و هوش هیجانی (EQ)

کدام‌یک برای تعیین موفقیت در زندگی مهم‌تر است

– هوشمندی در علم و دانش یا هوشمندی در بطن زندگی؟ این پرسش مهم‌ترین بخش از یک مبحث مهم را نشانه رفته است؛ تقابل میان اهمیت نسبی هوش شناختی (آی کیو) و هوش هیجانی (ای کیو). این نوشتار در سایت کسب و کار بازده در مورد اهمیت و تفاوت های هوش شناختی (IQ) و هوش هیجانی (EQ) بحث می کند. پس با ما همراه باشید.

طرفداران آدم‌های باهوش در علم و دانش متقدند آی کیو مهم‌ترین نقش را در تعیین نحوه‌ی عملکرد آدم‌ها در زندگی ایفا می‌کند. در مقابل، آن‌هایی که مدافع اهمیت هوشمندی در بطن زندگی هستند، باور دارند ای کیو از آی کیو مهم‌تر است. بالاخره کدام‌یک از این دو مهم‌تر است؟

۱. درک مباحثه‌ی میان طرفداران آی کیو و طرفداران ای کیو

روانشناس و نویسنده‌ای به نام دانیل گولمن در کتاب خود تحت عنوان هوش هیجانی، نظر خود را این‌چنین بیان کرده است که EQ (یا ضریب هوش هیجانی) واقعا می‌تواند از IQ اهمیت بالاتری داشته باشد. چرا؟ برخی از روانشناسان معتقدند، معیارهای استاندارد هوش (مثلا امتیازات مربوط به ضریب بهره هوشی) آن‌چنان محدود هستند که نمی‌توانند دامنه‌ی کاملی از هوش انسان را شامل شوند.

برای مثال، روانشناسی به نام هوارد گاردنر معتقد است، هوش صرفا یک توانایی عمومی واحد نیست. بلکه به اعتقاد وی، در واقع هوش‌های متعددی وجود دارند و آدم‌ها ممکن است در شماری از این حوزه‌ها قوی‌تر و در بخش‌هایی دیگر ضعیف‌تر باشند.

برخی از متخصصان باور دارند، به جای تمرکز صرف بر هوش عمومی که معمولا آن را با اصطلاح عامل جی می‌شناسیم، توانایی درک و بیان هیجان‌ها نقشی برابر، اگر نه بیش‌تر، در نحوه‌ی عملکرد آدم‌ها در زندگی‌شان ایفا می‌کند.

۲. تفاوت هوش شناختی (IQ) و هوش هیجانی (EQ)

آی کیو و ای کیو چگونه اندازه‌‌گیری و تست می‌شوند؟‌ ضریب بهره هوشی یا آی کیو (IQ) عددی است که از یک تست هوش استاندارد به دست می‌آید. در تست‌های اصلی آی کیو، امتیاز هر فرد از تقسیم سن روانی وی بر سن شناسنامه‌ای و سپس، ضرب این عدد در ۱۰۰ به دست می‌آید.

بنابراین، یک کودک با سن روانی ۱۵ و سن شناسنامه‌ای ۱۰ دارای آی کیویی معادل ۱۵۰ است. امروزه، امتیاز بیش‌تر تست‌های آی کیو از طریق مقایسه‌ی امتیاز فرد مورد نظر با میانگین امتیازات سایر آدم‌های متعلق به گروه سنی وی به دست می‌آید.

آی کیو نشان‌دهنده‌ی توانایی‌هایی از قبیل:

الف. پردازش تصویری و فضایی
ب. دانش جهان
پ. استدلال سیال
ت. حافظه‌ی کاری و حافظه‌ی کوتاه مدت
ث. استدلال کمی

هوش هیجانی به توانایی یک فرد برای درک، کنترل، ارزیابی، و بیان هیجان‌ها اشاره دارد.

پژوهشگرانی نظیر جان مایر و پیتر سالووی، هم‌چون نویسندگانی نظیر دانیل گولمن، حقایقی مهم را در خصوص هوش هیجانی آشکار، و آن را به موضوعی داغ در حوزه‌هایی مختلف، از مدیریت کسب و کار گرفته تا آموزش، تبدیل کرده‌اند. ای کیو (EQ) بر توانایی‌هایی نظیر موارد زیر تمرکز دارد:

الف. شناسایی هیجان‌ها
ب. ارزیابی نحوه‌ی احساس دیگران
پ. کنترل هیجان‌های شخصی
ت. درک نحوه‌ی احساس دیگران
ث. استفاده از هیجان‌‌ها برای تسهیل ارتباطات اجتماعی
ج. ارتباط با دیگران

از دهه‌ی ۱۹۹۰ تاکنون، هوش هیجانی از یک مفهوم نیمه مبهم در نشریات آکادمیک به یک اصطلاح شناخته شده و رایج میان آدم‌ها تبدیل شد. امروزه، شما می‌توانید اسباب‌بازی‌هایی را بخرید که سازندگان‌‌شان ادعا می‌کنند می‌توانند به تقویت هوش هیجانی کمک کنند یا کودکان‌تان را در ‌آن دسته از برنامه‌های آموزشی اجتماعی و هیجانی ثبت‌نام کنید که برای آموزش مهارت‌های هوش هیجانی طراحی شده‌اند. در برخی از مدارس ایالات متحده، آموزش اجتماعی و هیجانی جزء برنامه‌های درسی اجباری است.

۳. هوش شناختی (IQ) و هوش هیجانی (EQ) : کدام‌یک مهم‌تر است؟

طی یک دوره‌ی زمانی در گذشته، آی کیو به عنوان عامل اصلی تعیین‌کننده‌ی موفقیت در زندگی به شمار می‌رفت. در آن زمان، آدم‌هایی با آی کیوی بالا به عنوان افرادی شناخته می‌شدند که موفقیت و پیروزی در زندگی‌شان مقدر شده است، و پژوهشگران بر سر این موضوع که آیا هوش محصول ژن‌های انسان است یا محیط زندگی انسان‌ها بحث می‌کردند (مباحثه میان طرفداران طبیعت و طرفداران آموزش).

با وجود این، برخی از منتقدان به تدریج متوجه شدند هوش بالا هیچ ضمانتی برای رسیدن به موفقیت در زندگی به همراه ندارد. هم‌چنین، این مفهوم شاید آن‌چنان محدود بود که نمی‌توانست به طور کامل دامنه‌ی گسترده‌ای از توانایی‌ها و دانش انسان را تحت پوشش قرار دهد.

آی کیو هم‌چنان به عنوان یک عنصر مهم برای موفقیت شناخته می‌شود، به خصوص هنگامی که صحبت از دستاوردهای آکادمیک به میان می‌آید. آدم‌هایی دارای آی کیوی بالا معمولا عملکرد بهتری در مدرسه دارند، غالبا پول بیش‌تری به دست می‌آورند، و به طور کلی در مقایسه با سایر آدم‌ها سالم‌تر هستند.

ولی امروزه، متخصصان متوجه شده‌اند آی کیو تنها تعیین‌کننده‌ی موفقیت در زندگی نیست. بلکه خود صرفا بخشی از مجموعه‌ای پیچیده از تاثیرات است – مجموعه‌ای که شامل هوش هیجانی نیز می‌شود. امروزه، بسیاری از شرکت‌ها آموزش هوش هیجانی را در مجموعه‌ی خود اجباری کرده‌اند و از تست‌های ای کیو به عنوان بخشی از فرایند استخدام نیروهای جدید استفاده می‌کنند.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند، افراد دارای قدرت بالقوه‌ی رهبری معمولا از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند؛ این مسئله نشان می‌دهد ای کیو یکی از ویژگی‌های مهم رهبران و مدیران کسب و کاری است.

برای مثال، یک شرکت بیمه کشف کرده است ای کیو نقش بسیار مهمی در موفقیت فروش ایفا می‌کند. نمایندگان فروشی که امتیاز پایین‌تری در مورد توانایی‌های مربوط به هوش هیجانی از قبیل همدلی، ابتکار عمل، و اعتماد به نفس کسب کرده بودند، میانگین فروش بیمه‌نامه‌های‌شان حدود ۵۴،۰۰۰ دلار بود. در حالی‌که نمایندگانی که دارای سطوح بالایی از ای کیو بودند، به طور میانگین ۱۱۴،۰۰۰ دلار بیمه‌نامه به مشتریان فروختند.

هم‌چنین، توانایی‌های هیجانی بر نحوه‌ی انتخاب مصرف‌کنندگان در هنگام مواجهه با گزینه‌های مختلف خرید تاثیر می‌گذارند. روانشناس برنده‌ی جایزه‌ی نوبل به نام دنیل کانمن به این مسئله پی برده است که آدم‌ها ترجیح می‌‌دهند با فروشنده‌ای معامله کنند که به وی اعتماد پیدا می‌کنند، نه فروشنده‌ای که نتواند اعتمادشان را به دست بیاورد – حتی اگرچه مجبور باشند پول بیش‌تری در قابل محصول کم کیفیت‌تری بپردازند.

۴. آیا هوش هیجانی را می‌توان آموخت؟

اگر هوش هیجانی این چنین اهمیت دارد، آیا می‌توان آن را آموزش داد یا تقویت کرد؟ بر اساس یافته‌های یک پژوهش فراتحلیل که بر نتایج حاصل از برنامه‌های آموزشی اجتماعی و هیجانی تمرکز داشت، پاسخ این سوال بی‌تردید مثبت است.

نتایج این مطالعه نشان دادند، نزدیک به ۵۰ درصد از کودکانی که در برنامه‌های آموزشی اجتماعی و هیجانی ثبت‌نام کرده بودند، امتیازات بالاتری به دست آوردند و تقریبا میانگین امتیاز ۴۰ درصد از آن‌ها نیز بهبود یافته بود. هم‌چنین، این برنامه‌ها با کاهش آمار تعلیق دانش‌آموزان، افزایش حضور آن‌ها در مدرسه، و کاهش مشکلات انضباطی در ارتباط بودند.

استراتژی‌های آموزش هوش هیجانی شامل آموزش شخصیتی، الگوسازی رفتارهای مثبت، ترغیب آدم‌های به تفکر درباره‌ی نحوه‌ی احساس دیگران، و یافته راه‌هایی برای همدلی بیش‌تر با سایر آدم‌ها هستند.

 

۱۰ دلیل که افراد باهوش درباره خودشان تردید دارند

چرا افراد باهوش درباره خودشان تردید دارند ؟ بیش از بیست سال است که درگیر مصاحبه با آدم‌ها بوده‌ام و متوجه یک چیز شگفت‌انگیز شده‌ام. هر چه یک فرد -به لحاظ بیداری و آگاهی، سازگاری با محیط و کنجاوی درباره‌ی جهانی گسترده‌تر – باهوش تر باشد تمایل او به فروتنی بیشتر است. در این نوشتار ۱۰ دلیل که افراد باهوش درباره خودشان تردید دارند بیان میکنیم.

افراد باهوش می دانند چقدر جهان بزرگ و دانش آنها کوچک است

یک دلیل برای این که بسیاری از آدم های باهوش درباره خودشان تردید دارند این است که می‌دانند جهان گسترده و دانش آن‌ها محدود است.ممکن است آن‌ها تجربه‌ها‌ی فوق‌العاده و عقاید باورنکردنی داشته باشند، اما این را هم می‌دانند که هرگز تمام چیزهایی را که می‌توان دانست، حتی درباره‌ی موضوعات مورد علاقه‌شان، نمی‌دانند.

آدم‌های کم توان‌تر، و کم‌تر کنجکاو یک ذره هم به خودشان شک ندارند. آن‌ها به مصاحبه کننده می‌گویند “من در تمام جنبه‌های این موضوع مهارت دارم.” آن‌ها اغراق نمی‌کنند- واقعا به این گفته باور دارند.

این نوع لاف‌زنی در کودکان جذاب و با نمک است. اما در بزرگسالان، هشدار دهنده است. متاسفانه، بسیاری از آدم‌هایی که معتقدند چیزی برای یاد گرفتن وجود ندارد در موقعیت‌های رهبری هستند؛ جایی که آدم‌های دیگر را استخدام و مدیریت می‌کنند.

وقتی ذهن کسی بسته باشد یادگیری چیزهای جدید برای آن شخص بسیار دشوار است. اگر شخصی احساس کند دیگر چیزی نمانده است که یاد بگیرد، پس او صاحب ذهنی بسته است.

من تقریبا هر روز با کارجویان صحبت می‌کنم. از داستان‌ها، مشاهدات و دانش آن‌ها حیرت می‌کنم. آن‌ها می‌گویند هر کس در درون خود کتابی دارد که در انتظار بیرون آمدن است، و بسیاری از آدم‌ها بیش از یک کتاب در خودشان دارند!

صحبت کردن از خود برای افراد باهوش سخت است

آن‌ها همین حالا می‌توانند شروع کنند به نوشتن بی پایان درباره‌ی تجربه‌های‌شان. آن‌ها ایده‌ها و آموخته‌هایی برای به اشتراک گذاشتن با دیگران دارند.آن‌ها خوشحال می‌شوند به کسی کمک کنند تا مشکلش را حل کند، اما ممکن است همچنان درباره‌ی فرا رسیدن زمان صحبت درباره‌ی خودشان تردید داشته باشند.چه کسی می‌تواند آن‌ها را سرزنش کند؟ صحبت کردن از خود سخت است.

گاهی طوری به نظر می‌رسد که انگار دنیای کسب و کار “مدرن” می‌خواهد همه یک خود تبلیغ‌کننده باشند. به ما یاد داده می شود تا درباره‌ی دستاوردهای‌مان لاف بزنیم، اما آدم‌های زیادی هستند که از انجام این کار احساس خوبی ندارند. خانواده‌های‌شان آن‌ها را خوب بار آورده‌اند!

در سفر اعتماد سازی‌تان به یاد داشتن این مسئله ممکن است کمک کننده باشد که اعتماد به خودتان حتی مستلزم عقیده داشتن‌تان به این نیست – چه برسد به ابراز آن — که یک متخصص یا یک شخص با بصیرت هستید.

در واقع، امیدوارم هرگز در پروفایل لینکداین‌ یا رزومه‌تان ننویسید “من متخصص این موضوع هستم.”

هرکس درباره‌ی تخصص عقیده‌ای دارد! بگذارید دیگران شما را متخصص یک موضوع بنامند. وقتی شما از خودتان حرف می‌زنید یا می‌نویسید، به سادگی می‌توانید بگویید به طور حرفه‌ای چه کاری انجام می‌دهید.

“من یک کتابدار در حوزه‌ی تحقیقات هستم” یک مثال است. “من در دبیرستان هنر زبان‌آموزی درس می‌دهم” یک مثال دیگر است. وقتی با آدم‌ها صحبت می‌کنید یا وقتی آن‌ها پروفایل لینکداین‌تان را می‌خوانند، هوش و استعداد شما نمایان خواهد شد.

۱۰ دلیل که افراد باهوش درباره خودشان تردید دارند

۱. آن‌ها خودشان از متخصصین درس آموخته‌اند، و نمی‌خواهند خودشان را در آن دسته قرار بدهند.

۲. آن‌ها می‌دانند که چقدر نمی‌دانند، که این امر آن چه را واقعا می‌دانند کم و ناچیز جلوه می‌دهد.

۳. آن‌ها می‌دانند تخصص و خردشان تنها بخش کوچکی از آنچه واقعا هستند را به نمایش می‌گذارد. آن‌ها هرگز درباره‌ی تحصیلات یا تجارب‌شان خودنمایی نمی‌کنند.

۴. آن‌ها می‌دانند که در هر کس خردی گسترده نهفته است. آن‌ها نمی‌خواهند در یک گفت و گو تماما از خودشان حرف بزنند.

۵. آن‌ها تمایل دارند بر تجارب و ویژگی‌هایی که ندارند تمرکز کنند نه بر تجارب و ویژگی‌هایی که دارند.

۶. آن‌ها بیشتر به کار و ماموریت‌شان اهمیت می‌دهند تا درباره‌ی برندسازی شخصی، که در مقایسه با آن ناچیز و کم اهمیت است.

۷. آن‌ها وقتی در مرکز توجهات قرار می‌گیرند معذب می‌شوند.

۸. آن‌ها از کمک کردن به آدم‌های دیگر احساس خشنودی می‌کنند، نه از صحبت کردن درباره‌ی خودشان.

۹. آن‌ها ممکن است اعتمادشان را به چیزی که در حرفه یا زندگی شخصی‌شان اتفاق افتاده است از دست داده باشند.

۱۰. آن‌ها الگو‌ها، مشاوران یا حامیان خوبی ندارند که به آن‌ها بگوید “تو بی‌نظیری!” آن‌ها یاد نگرفته‌اند چگونه اعتماد به نفس‌شان را با خود به دوش بکشند.

اعتماد به نفس ما گاهی اوقات فروکش میکند!

تقریبا همه گاهکاهی با اعتماد به نفس در پیکار هستند. اگر شما هم چنین هستید، نا امید نشوید- این طبیعی است! اعتماد به نفس‌ ما فروکش می‌کند و کمرنگ می‌شود.بیرون بروید و در صورت امکان در طبیعت کاری فیزیکی انجام دهید. با دوستانی که شما را باور دارند وقت بگذرانید. یک دفتر وقایع روزانه درست کنید و امیدها و بیم‌های‌تان را در آن بنویسید. در ذهن‌تان برای خودتان یک رویا خلق کنید، و درباره‌ی آن بنویسید، نقاشی کنید یا آشپزی کنید- دست به اکتشاف آن بزنید!

شما از آن چه تصور می‌کنید تواناتر هستید. استعدادهای تان به وقتش قلیان خواهند کرد. اگر در حال حاضر احساس می کنید که با تمام توان‌تان کار نمی‌کنید، مشکلی نیست.

گاهی احساس خواهید کرد که باید فورا قدمی بردارید و در اوقاتی دیگر، بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که یک قدم به عقب بردارید و به یاد داشته باشید که تا به حال چه اندازه راه پیموده‌اید.

معرفی انواع هوش مصنوعی

عصر هوش مصنوعی پیش روی ما است و از بسیاری جهات ، ما را مجذوب خود کرده است. ما در اطلاعات ، مقالات و نظریه ها در مورد هوش مصنوعی غرق شده ایم. کارشناسان و غیر کارشناسان تلاش می کنند آینده ای را که ناشی از ظهور این فناوری است برای ما پیش بینی کنند. . به دلیل جریان مداوم اطلاعات در هوش مصنوعی ، تشخیص اینکه دقیقاً هوش مصنوعی چیست ، دشوارتر می شود. تعداد کمی از ما قادر به تعریف هوش مصنوعی هستیم. بسیاری از ما آن را با سایر کلید واژه ها مانند “روبات” اشتباه می گیریم و مترادف می دانیم.

به لطف کتابهای علمی تخیلی، فیلم ها و گمانه زنی های مربوط به آینده، بسیاری از ما تصوری از دنیایی را که توسط ربات ها اداره می شود را داریم. حالا که ظاهراً در دوره هوش مصنوعی قرار گرفته ایم ، ناگزیریم که بپرسیم و بیشتر بدانیم که هوش مصنوعی چیست؟ چقدر با آنچه در تصور ماست متفاوت است؟

حقیقت این است که با وجود اینکه در محاصره هوش مصنوعی و اطلاعات آن هستیم، کمتر کسی از اصطلاح “هوش مصنوعی” به درستی استفاده می کنند. سو استفاده و سو تفاهم از این اصطلاح می تواند باعث شود که ما اظهارات و مفروضات غلطی را در مورد آنچه که آینده در اختیار دارد، قرار دهیم. همانطور که می دانیم، جهان با یک سرعت رو به افزایش در حال تغییر است ، بنابراین اگر می خواهیم در آینده پیشرفت کنیم، داشتن تفکر منطقی در مورد این تغییرات بسیار مهم است. برای انطباق در دنیایی با محوریت تغییر، درک پیامدهای هوش مصنوعی بر جامعه و روشن شدن جایگاهمان که باید امروز در کجا بایستیم، ابتدا باید بین انواع مختلف هوش مصنوعی تمایز قایل شویم.

هوش مصنوعی محدود (Artificial Narrow Intelligence)

تعریف “گسترده” از هوش مصنوعی مبهم است و می تواند باعث ایجاد درک نادرستی از نوع هوش مصنوعی شود که امروز با آن تعامل داریم.

هوش مصنوعی محدود (ANI) هوش مصنوعی ای است که امروزه در جهان ما وجود دارد. هوش مصنوعی محدود هوشی است که برای انجام یک کار واحد برنامه ریزی شده است – خواه برای بررسی آب و هوا ، بازی شطرنج، یا تجزیه و تحلیل داده های خام برای نوشتن گزارش های روزنامه نگاری باشد.

سیستم های ANI می توانند در زمان واحد یک کار را انجام دهد و اطلاعات را از یک دیتا ست خاص جمع آوری می کند. در نتیجه ، این سیستم ها نمی توانند بیش از یک وظیفه ای که برای انجام آنها تعریف شده است کار دیگری انجام دهند.

برخلاف هوش مصنوعی عمومی، که در ادامه بیشتر در مورد آنها بحث خواهیم کرد، هوش مصنوعی محدود، آگاهانه، احساساتی و یا احساسی نیست و همانند انسان هدایت نمی شود. هوش مصنوعی محدود با داده های از پیش تعیین شده و از پیش تعریف شده عمل می کند، حتی با اینکه به نظر می رسد بسیار پیچیده تر از آن باشد.

هر نوع هوش دستگاهی که امروز ما را احاطه کرده است، هوش مصنوعی محدود است. دستیارGoogle  Google Translate ، Siri و سایر ابزارهای پردازش زبان طبیعی نمونه هایی از Narrow AI هستند. برخی ممکن است تصور کنند که این ابزارها به دلیل توانایی تعامل با ما و پردازش زبان انسانی “محدود” نیستند ، اما دلیل اینکه ما آن را هوش مصنوعی “محدود” می نامیم این است که این دستگاه ها به هیچ وجه نزدیک به هوش انسان نیستند. آنها فاقد هوشیاری، آگاهی و هوش واقعی برای مطابقت با هوش انسانی هستند. به عبارت دیگر ، آنها نمی توانند برای خودشان فکر کنند.

این دلیلی است که توضیح می دهد چرا وقتی سؤالات انتزاعی راجع به مواردی مانند معنای زندگی یا چگونگی حل یک مشکل شخصی به Siriیا دستیار Google ارائه می دهیم ، پاسخهای مبهمی می گیریم که غالباً منطقی نیستند ، یا به مقالات اینترنتی موجود ارجاع داده می شویم که به این سوالات می پردازند. از طرف دیگر ، وقتی از Siri سؤال می کنیم که هوای بیرون چطور است ، پاسخ دقیقی می گیریم. این به دلیل آن است که سوالی پرسیده ایم که در محدوده اطلاعاتی است که برای آن طراحی شده است.

ما به عنوان انسان ، توانایی ارزیابی محیط اطراف خود ، موجودات و واکنش های عاطفی به موقعیت ها را داریم. . هوش مصنوعی که وجود دارد ، انعطاف پذیری مغز ما را ندارد که مانند انسان فکر کند. حتی اتومبیل های پیشرفته خود ران نیز از چندین سیستم هوش مصنوعی محدود تشکیل شده اند و با همه پیچیدگی شان در این نوع دسته بندی می شوند.

هوش مصنوعی عمومی (Artificial General Intelligence)

هوش عمومی مصنوعی به ماشین‌هایی اطلاق می شود که دارای هوش انسانی هستند. . به عبارت دیگر ، AGI می تواند هر وظیفه فکری را که یک انسان می تواند انجام دهد را،  با موفقیت انجام دهد. این نوعی هوش مصنوعی است که ما در فیلم هایی مانند “او” یا سایر فیلم های علمی تخیلی می بینیم که در آن انسان ها با ماشین ها و سیستم عامل هایی که دارای آگاهی و احساسات هستند و تحت تأثیر احساسات و خودآگاهی قرار دارند ، در تعامل هستند.

در حال حاضر، ماشین آلات قادرند داده ها را سریعتر از حد ممکن پردازش کنند. اما به عنوان انسان، ما این توانایی را داریم که تصمیم گیری آگاهانه انجام دهیم یا ایده های خلاقانه و تفکر انتزاعی و استراتژیک داشته باشیم و یا در افکار و خاطرات خود تعمق کنیم. این نوع هوش ما را برتر از ماشین ها می کند ، اما تعریف آن دشوار است زیرا در اصل ناشی از توانایی ما به عنوان یک  موجود احساسی است.

از AGI انتظار می رود که بتواند استدلال کند، مشکلات را حل کند، در زمان عدم قطعیت قضاوت کند ، برنامه ریزی کند، یاد بگیرد، دانش قبلی را در تصمیم گیری ادغام کند و مبتکر، دارای قوه تخیل و خلاق باشد.

اما برای دستیابی ماشین به هوشی شبیه به انسان، نیاز است که قادر به تجربه و آگاهی باشند.

سوپر هوش مصنوعی (Artificial Super Intelligence)

نیک بوستروس ،استاد فیلسوف دانشگاه آکسفورد، سوپر هوش مصنوعی را اینگونه تعریف می کند:

“هر هوشی که تقریباً بتواند از عملکرد شناختی انسان در همه حوزه های مورد نظر فراتر رود”

سوپر هوش مصنوعی (ASI) از هوش انسانی در همه ابعاد – از خلاقیت ، تا خرد عمومی ، تا حل مسئله – پیشی خواهد گرفت. ماشین ها قادر به نمایش اطلاعاتی خواهند بود که ما در فرهیخته ترین افراد انسانی ندیده ایم. این نوع هوش مصنوعی است که افراد زیادی نگران آن هستند و نوعی است که افرادی مانند ایلان ماسک فکر می کنند منجر به انقراض نسل بشر خواهد شد.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا