دیانسفالون و بطن سوم؛ فصل یازدهم کتاب نوروآناتومی بالینی
کتاب الکترونیکی «پرسشهای چند گزینهای علوم اعصاب شامل تمامیمباحث نوروآناتومی»
انتشارات: موسسه آموزشی تالیفی ارشدان
تعداد صفحه: ۸۴
این کتاب شامل تمامیپرسشهای نوروآناتومیدکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷ تا سال ۱۴۰۰ همراه پاسخ کلیدی پرسشها
آزمون شامل ۲۵ پرسش است.
11. Diencephalon and Third Ventricle
دیانسفالون
دیانسفالون بخشی از مغز است که بین مخ و ساقه مغز قرار دارد. حفره درون آن بطن سوم نامیده میشود.
دیانسفالون از دو بخش اصلی تشکیل شده است: پارس دورسالیس (pars dorsalis) و پارس ونترالیس (pars ventralis). این تقسیمات فرعی در نمای میانی ساژیتال مغز دیده میشوند و توسط یک شیار کم عمق از یکدیگر جدا میشوند، شیار هیپوتالاموس که از سوراخ بین بطنی تا انتهای قدامی قنات مغزی مغز میانی امتداد دارد (شکل ۱۱-۱۰).
پارس دورسالیس در بالای (پشت) شیار هیپوتالاموس قرار دارد و شامل: (الف) تالاموس، (ب) متاتالاموس که شامل اجسام زانویی داخلی و جانبی است، و (ج) اپیتالاموس که از جسم صنوبری (غده)، هستههایهابنولار و رابط، رابط خلفی و استریا مدولاریس تالاموسها تشکیل شده است.
پارس ونترالیس در زیر (شکمی) شیار هیپوتالاموس قرار دارد و شامل: (الف) ساب تالاموس و (ب) هیپوتالاموس است.
تقسیمات و زیرشاخههای اصلی دیانسفالون در جدول ۱۱-۱ فهرست شده است.
جدول ۱۱-۱
بخشهای اضلی و بخشهای فرعی دیانسفالون
تالاموس
از نظر تشریحی، تالاموس یک توده تخم مرغی بزرگ از ماده خاکستری است که در بالای مغز میانی قرار دارد، که توسط مقدار کمی از بافت عصبی، ساب تالاموس، از آن جدا شده است. دو تالاموس وجود دارد؛ یعنی در هر طرف یک حفره شکاف مانند (بطن سوم) یک تالاموس قرار دارد (شکل ۱۱-۱).
شکل. ۱۱-۱ تالاموسها و بطن سوم همانطور که از بالا دیده میشود، پس از برداشتن پردهٔ مَشیمی یا تلای کوریوئید پوشاننده. (AC = رابط قدامی، PC = رابط خلفی.)
هر تالاموس 3.5 سانتی متر طول و 1.5 سانتی متر عرض دارد.
محورهای بلند تالامیبه صورت مایل به سمت عقب و جانبی تنظیم شده اند. انتهای قدامینوک تیز به صفحه میانی نزدیکتر هستند در حالی که انتهای خلفی پهنتر توسط جسم پینهآل، کولیکولهای فوقانی و مثلثهایهابنولار از یکدیگر جدا میشوند. تالامیها معمولاً در سراسر صفحه میانی توسط یک کانکس باریک بین تالاموسی از ماده خاکستری (که چسبندگی بین تالاموس نیز نامیده میشود) متصل میشوند. هر تالاموس بیشتر دیواره جانبی بطن سوم و کف قسمت مرکزی بطن جانبی را تشکیل میدهد.
از نظر عملکردی، تالاموس به طور کلی به عنوان دروازه حسی بزرگ به قشر مغز در نظر گرفته میشود. تکانهها را از نیمه مخالف بدن دریافت میکند و بیشتر آنها را به ناحیه حسی قشر مغز (مناطق برادمن 3، 2 و 1) منتقل میکند.
ویژگیهای خارجی
هر تالاموس دو انتها و چهار سطح دارد.
به پایان میرسد
• انتهای قدامیباریک است و سل تالاموس را تشکیل میدهد. مرز خلفی سوراخ بین بطنی را تشکیل میدهد.
• انتهای خلفی منبسط شده و به نام پولوینار شناخته میشود. این اجسام زانویی داخلی و جانبی و کولیکولهای فوقانی را با بازوی آنها بالا میآورد.
سطوح (شکل 11.2)
شکل. 11.2 بخشی از مغز که روابط تالاموس را نشان میدهد.
• سطح برتر. قسمت جانبی آن کف قسمت مرکزی بطن جانبی را تشکیل میدهد و قسمت داخلی آن توسط tela choroidea بطن سوم پوشیده شده است.
• سطح تحتانی. قسمت قدامیآن با ساب تالاموس ذوب میشود در حالی که قسمت خلفی آن آزاد است و قسمت تحتانی پولوینار را تشکیل میدهد.
• سطح داخلی. قسمت بزرگتری از دیواره جانبی بطن سوم را تشکیل میدهد.
• سطح جانبی. این مرز میانی اندام خلفی کپسول داخلی را تشکیل میدهد.
توجه: برآمدگی خطی از الیاف سفید در امتداد محل اتصال سطوح داخلی و فوق العاده، stria medullaris thai-ami یا stria habenular نامیده میشود.
خط انعکاس اپاندیم بطن سوم از دیواره داخلی آن تا سقف آن را تانیا تالامیمینامند.
ساختار داخلی (شکل 11.3)
تالاموس عمدتاً از ماده خاکستری و فقط مقدار کمیاز ماده سفید تشکیل شده است.
شکل. 11.3 برش افقی تالاموس (شماتیک) برای نشان دادن محل هستههای مختلف تالاموس. نمودار داخل قسمت تالاموس است که از جلوی پلوینار عبور میکند و هستههای خلفی شکمی(VPM)، خلفی جانبی شکمی(VPL) و هسته سانترومدین را نشان میدهد. (P = pulvinar، LD = هسته پشتی جانبی، LP = هسته خلفی جانبی، VA = هسته قدامیشکمی، VL = هسته جانبی شکمی، VPL = هسته خلفی جانبی شکمی، MN = هسته میانی پشتی.)
ماده سفید
سطح جانبی تالاموس توسط یک لایه نازک از ماده سفید به نام لایه مدولاری خارجی و سطح فوقانی آن توسط یک لایه مشابه از ماده سفید به نام لایه لایه پوشیده شده است.
یک ورقه عمودی Y شکل از ماده سفید در داخل تالاموس، لایه مدولاری داخلی نامیده میشود.
ماده خاکستری
ماده خاکستری تالاموس از تعدادی هسته تشکیل شده است (شکل 11.3).
ماده خاکستری تالاموس از قدامیقدامیتوسط یک ورقه عمودی از الیاف سفید عبور میکند، لایه مدولاری داخلی که از جلو دوشاخه میشود تا یک پیکربندی Y شکل به خود بگیرد. این لامینای مدولاری داخلی Y شکل تالاموس را به سه قسمت اصلی تقسیم میکند: قدامی، میانی و جانبی.
قسمت قدامیشامل غده قدامیاست و بین ” اندام ” Y قرار دارد، قسمتهای داخلی و جانبی در دو طرف ” ساقه ” Y قرار دارند. هر یک از این قسمتها از تعدادی هسته تشکیل شده است.
هستههای تالاموس (شکل 11.3)
هستهها در قسمت قدامی
هستههای این قسمت در مجموع به عنوان هسته قدامیشناخته میشوند.
هستهها در قسمت داخلی
هستهها در قسمت داخلی از یک هسته پشتی داخلی بزرگ و یک هسته شکمیداخلی کوچک تشکیل شده اند.
هستهها در قسمت جانبی
هستهها در قسمت جانبی به دو قسمت پشتی و شکمیتقسیم میشوند.
قسمت پشتی از نظر جمجمه ای به 3 هسته تقسیم میشود: (1) پشتی جانبی (LD)، (2) خلفی جانبی (LP) و (3) یک توده هسته ای بزرگ دمی، پولوینار (P). این هستهها به عنوان لایه پشتی هسته نامیده میشوند.
قسمت شکمینیز از نظر جمجمه ای به 3 هسته تقسیم میشود: (1) قدامیشکمی(VA)، (2) شکمیجانبی (VL) یا میانی شکمی(VI) و (3) خلفی شکمی(VP). این هستهها به عنوان لایه شکمیهسته نامیده میشوند.
هسته خلفی شکمی(VP) بیشتر به یک قسمت جانبی، هسته خلفی شکمی(VPL) و یک قسمت میانی، هسته خلفی شکمی(VPM) تقسیم میشود.
سایر هستههای تالاموس
علاوه بر هستههای ذکر شده در بالا، تالاموس از هستههای زیر تشکیل شده است:
• هستههای داخل لایه ای. تعداد آنها چندند و در لامینای مدولاری داخلی تعبیه شده اند. بزرگترین و مهم ترین آنها هسته سانترومدیان نامیده میشود.
• هستههای خط وسط (پارابطنی). آنها از سلولهای پراکنده تشکیل شده اند که بین قسمت داخلی تالاموس و اپاندیم بطن سوم قرار دارند.
• هسته مشبک. این یک ورقه منحنی نازک از ماده خاکستری در قسمت جانبی تالاموس است که توسط لایه مدولاری خارجی از آن جدا میشود.
• اجسام زانویی داخلی و جانبی. اینها در نمای تحتانی سمت خارجی پولوینار قرار دارند. به طور معمول این هستهها تحت عنوان متاتالاموس توصیف میشوند، اما امروزه به عنوان هستههای تالاموس در نظر گرفته میشوند.
هستههای تالاموس در جدول 11.2 خلاصه شده است.
جدول 11.2
هستهها در قسمتهای مختلف تالاموس
قسمت | هستهها |
قسمت قدامی | هسته قدامی |
قسمت داخلی | هسته پشتی داخلی، هسته شکمیداخلی |
قسمت جانبی | |
• هستههای لایه پشتی | پشتی جانبی، خلفی جانبی، پولوینار |
• هستههای لایه شکمی | قدامیشکمی(VA)، جانبی شکمی(VL)، خلفی شکمی- (الف) خلفی شکمی(VPL)، (ب) خلفی شکمی(VPM) |
قسمتهای دیگر | هستههای داخل لایه ای، هسته مشبک، اجسام زانویی داخلی و جانبی |
هستههای تالاموس به سه گروه عملکردی اصلی طبقه بندی میشوند: اختصاصی، غیر اختصاصی و شبکه ای.
اتصالات هستههای تالاموس (شکلهای 11.4، 11.5)
اتصالات هستههای خاص
این هستهها ورودیهایی را از مسیرهای صعودی خاصی دریافت میکنند و آن را به نواحی خاص (اولیه) قشر مغز میفرستند. هستههای این گروه شامل هستههای لایه شکمیو اجسام زانویی داخلی و جانبی میباشد. اتصالات آنها در جدول 11.3 برشمرده شده است.
جدول 11.3
اتصالات هستههای خاص تالاموس
شکل. 11.4 اتصالات اصلی تالاموس. الیاف آوران در سمت چپ و وابران، الیاف در سمت راست نشان داده شده اند. (NG = nucleus gracilis، NC = nucleus cuneatus.)
شکل. 11.5 طرحی برای نشان دادن اتصالات گروههای شکمی و جانبی هستههای تالاموس. شکل درج شده در گوشه بالا سمت چپ نمای پشتی جانبی تالاموس و بخشهای اصلی آن را نشان میدهد. (LD = هسته پشتی جانبی، LP = هسته خلفی جانبی، VA = هسته قدامیشکمی، VI = N میانی شکمی، VPL = خلفی جانبی شکمیn. VPM = n. خلفی شکمی.)
هم بستگی کلینیکی
• از نقطه نظر بالینی، اتصالات هسته خلفی شکمیبسیار مهم است، زیرا بخش داخلی کوچکتر آن، هسته خلفی شکمی (VPM) مدالیتههای حسی عمومیرا از سر و صورت از طریق لمنیسک سه قلو دریافت میکند و حس چشایی را از جوانههای چشایی از طریق دستگاه سولیتریوتالامیک دریافت میکند. ; و بخش جانبی بزرگتر آن، هسته خلفی جانبی شکمی (VPL) از طریق لمنیسکوس نخاعی، احساسات برونگرا (درد، لمس و دما) و احساسات حس عمقی (حس عضلانی و مفصلی، ارتعاش، تشخیص دو نقطه ای) را از طریق لمنیسک داخلی، از بقیه بدن دریافت میکند. جز صورت و سر
تمام احساساتی که به هسته خلفی شکمیمیرسد توسط الیافی که از اندام خلفی کپسول داخلی عبور میکنند (تابش تالاموس فوقانی) به ناحیه حسی اولیه قشر مغز منتقل میشود. ضایعات عروقی شامل اندام خلفی کپسول داخلی، که غیرمعمول نیستند، باعث اختلال در همه اشکال حساسیت در طرف مقابل بدن میشوند.
• یکپارچگی هسته قدامیو اتصالات آن برای توجه و حافظه اخیر ضروری است، بنابراین ضایعه ای که در آن رخ میدهد میتواند منجر به از دست دادن حافظه اخیر شود.
• از آنجایی که هسته پشتی میانی با “خلق” (“لحن احساس”) و تعادل عاطفی مرتبط است، بسته به ماهیت ورودی حسی فعلی و تجربه گذشته، خلق و خوی ممکن است حالت بهزیستی یا بدحالی یا سرخوشی باشد. یا افسردگی خفیف
اتصالات هستههای غیر اختصاصی
هستههای غیر اختصاصی آورانها را از مسیرهای بالارونده دریافت نمیکنند، اما ارتباطات فراوانی با دیگر هستههای دی انسفالی دارند. آنها بیشتر به “نواحی انجمن” قشر در لوبهای فرونتال و جداری پیش میروند. هستههای این گروه شامل هسته قدامی، هسته میانی پشتی و هستههای لایه پشتی تالاموس است. اتصالات آنها در جدول 11.4 برشمرده شده است.
جدول 11.4
اتصالات هستههای غیر اختصاصی تالاموس
اتصالات هستههای شبکه ای
هستههای شبکه ای تالاموس شامل هستههای مشبک، هستههای داخل لایه ای و هستههای میانی است. این هستهها با سازند شبکه ای مرتبط هستند. اتصالات در جدول 11.5 آورده شده است.
جدول 11.5
اتصالات هستههای مشبک تالاموس
عملکردهای تالاموس
• این ایستگاه یکپارچگی حسی و رله تمام مسیرهای حسی به جز مسیر بویایی است که بدون اینکه در تالاموس رله شود، مستقیماً به قشر مغز پرتاب میشود.
• توانایی تشخیص درد، حرارتی و برخی از احساسات لامسه در سطح خود را دارد.
• با دریافت تکانهها از عقدههای قاعده ای و مخچه و انتقال آنها به قشر حرکتی بر حرکات ارادی تأثیر میگذارد که به نوبه خود بر نورونهای حرکتی تحتانی از طریق مسیرهای قشر هسته ای و قشر نخاعی تأثیر میگذارد.
• از طریق سیستم فعال کننده مشبک صعودی، جزء مشبک تالامیک در حفظ حالت بیداری و هوشیاری شرکت میکند.
• با دریافت تکانهها از هیپوتالاموس و فرافکنی آنها به شکنج پیشانی و سینگولات، در واکنشهای عاطفی شرکت میکند، یعنی. تعیین خلق و خو
• تصور میشود که در حافظه و احساسات اخیر نقش دارد.
• بر فعالیت الکتریکی قشر مغز تأثیر میگذارد، یعنی در هماهنگ سازی یا عدم همزمانی امواج EEG نقش دارد.
هم بستگی کلینیکی
• سندرم تالاموس
معمولاً متعاقب ضایعه عروقی تالاموس (به عنوان مثال ترومبوز شریان تالاموژنیکو دیر) رخ میدهد. زمانی که بیمار در حال بهبودی از انفارکتوس تالاموس است.
ویژگیهای مشخصه
آستانه درد، لمس و دما در طرف مقابل بدن کاهش مییابد (واکنش بیش از حد تالاموس) اما وقتی به آستانه رسید، احساسات اغراقآمیز، منحرف و نامطلوب میشوند. به عنوان مثال، سوزش سنجاق ممکن است به عنوان یک احساس سوزش شدید احساس شود، و حتی موسیقی که معمولاً خوشایند است ممکن است نامطلوب باشد. گاهی اوقات حتی لمس سبک ممکن است باعث ایجاد درد طاقت فرسا شود. درد خود به خودی ممکن است در مواردی رخ دهد که ممکن است غیرقابل درمان شود و به داروهای مسکن قوی (تسکین دهنده درد) پاسخ ندهد.
ممکن است بی ثباتی عاطفی همراه با خنده و گریه خود به خود (یا اجباری) وجود داشته باشد.
• دست تالاموس
گاهی در ضایعات تالاموس دیده میشود. دست مخالف در وضعیت غیر طبیعی نگه داشته میشود. ساعد پرون شده، مچ خم شده، مفاصل متاکارپوفالانژیال خم شده و مفاصل بین فالانژیال کشیده شده است. به دلیل تغییر تون عضلانی در گروههای مختلف عضلانی، انگشتان را میتوان به آرامیحرکت داد.
متاتالاموس
متاتالاموس از اجسام زانویی داخلی و جانبی تشکیل شده است (شکل 11.6). این ارتفاعات گرد کوچک در قسمت تحتانی قسمت خلفی تالاموس، جانبی هر طرف مغز میانی هستند. اجسام زانویی داخلی و جانبی به ترتیب ایستگاههای رله برای مسیرهای شنوایی و بینایی هستند.
شکل. 11.6 نمودار شماتیکی که محل تودههای زانویی داخلی و جانبی را نشان میدهد.
بدن ژنیکول داخلی
بدن زانویی داخلی یک ارتفاع بیضی شکل در قسمت تحتانی ریمل تالاموس، جانبی به کولیکولوس فوقانی است. برجسته تر از بدن زانویی جانبی است. براکیوم تحتانی به سمت بالا، جانبی و از کولیکولوس تحتانی به سمت بدن زانویی داخلی حرکت میکند.
اتصالات
آورانها: مسیرهای شنوایی از طریق لننیسکوس جانبی به طور مستقیم یا پس از رله در کولیکولوس تحتانی. این الیاف از براکیوم کولیکولس تحتانی (براکیوم تحتانی) عبور میکنند.
وابران: فیبرهای ژنیکولوکورتیکال به عنوان تشعشع شنوایی از طریق قسمت زیر لنتی شکل کپسول داخلی به ناحیه شنوایی اولیه در لوب تمپورال (ناحیه 41 و 42) میپردازند.
بدن زانویی جانبی
بدن زانویی جانبی یک برجستگی تخم مرغی کوچک است که در انتهای انتهایی دستگاه بینایی قابل مشاهده است. این در سطح تحتانی ریوی، قدامیجانبی نسبت به تناسلی داخلی قرار دارد. کوچکتر از بدن ژنتیکول داخلی است و توسط براکیوم فوقانی به کولیکولوس فوقانی متصل است.
ساختار
ماده خاکستری بدن زانویی جانبی از شش لایه (یا لایه) تشکیل شده است که توسط رشتههای عصبی از هم جدا شده اند. این لایهها از سمت شکمیتا پشتی 1 تا 6 شماره گذاری میشوند. لایههای 1، 4 و 6 الیاف را از شبکیه طرف مقابل و ورقههای 2، 3 و 5 از شبکیه همان سمت دریافت میکنند (شکل 11.7).
شکل. 11.7 شش لایه (لامینه) بدن زانویی جانبی و اتصالات آوران آنها.
اتصالات
آورانها: ریشه جانبی مجرای بینایی متشکل از اکثر رشتههای شبکیه هر دو چشم (فیبرهای تمپورال یک طرف و فیبرهای بینی طرف مقابل).
وابران: الیاف ژنیکولوکالکارین به عنوان تابش نوری از طریق قسمت رترولنتی شکل کپسول داخلی به قشر بینایی لوب اکسیپیتال (مناطق 17، 18 و 19) پخش میشوند.
کارکرد
بدنه زانویی جانبی آخرین ایستگاه رله در مسیر بینایی است.
توجه: همه الیاف شبکیه در بدن زانویی جانبی سیناپس نمیشوند. این رشتههای شبکیه بدون وقفه در ناحیه پرهتکتال و کولیکولوس فوقانی مغز میانی ختم میشوند تا رفلکسهای نور را ارائه دهند.
مقایسه بین اجسام زانویی داخلی و جانبی در جدول 11.6 ارائه شده است.
جدول 11.6
مقایسه بین بدن زانویی داخلی و جانبی
بدن ژنیکول داخلی | بدن زانویی جانبی |
مجموعه ای بیضی شکل از ماده خاکستری در قسمت تحتانی pulvinar | مجموعه لوبیا شکل از ماده خاکستری در قسمت تحتانی وجه تحتانی pulvinar |
هیلوم غایب | هیلوم حاضر |
بدون لمینت | از 6 لایه تشکیل شده است که از سطح شکمیتا سطح پشتی از 1 تا 6 شماره گذاری شده است. |
تخریب ژنیکول داخلی در یک طرف تأثیر کمیبر شنوایی دارد یا اصلاً تأثیری ندارد | از بین رفتن بدن زانویی جانبی در یک طرف باعث کوری در نیمه مقابل میدان دید میشود. |
آخرین ایستگاه رله در مسیر شنوایی | آخرین ایستگاه رله در مسیر نوری |
تکانه شنوایی را از طریق تشعشعات شنوایی به ناحیه شنوایی لوب تمپورال میفرستد | ارسال تکانههای بینایی از طریق تابش نوری به تابش بینایی به قشر لوب اکسیپیتال |
اپیتالاموس
غده صنوبری (اپی فیز سربری)
غده صنوبری یک ساختار مخروطی شکل وسط خاکستری مایل به قرمز (فقط 3 میلی متر × 5 میلی متر در اندازه) است که شیار عمودی بین دو کولیکول فوقانی زیر طحال جسم پینه ای را اشغال میکند. ساقه ای دارد که به دو ورقه تقسیم میشود. لایه شکمی(یا تحتانی) با کمیسور خلفی پیوسته است، و لایه پشتی (یا فوقانی) با کمیسورهابنولار پیوسته است (شکل 11.8). به امتداد حفره بطن سوم بین دو لایه شکاف صنوبری میگویند.
شکل. 11.8 غده صنوبری در رابطه با بطن سوم و کمیسورهایهابنولار و خلفی.
غده صنوبری توسط عصبی به نام nervus con-arii تامین میشود که از رشتههای سمپاتیک پس گانگلیونی تشکیل شده است که از گانگلیون سمپاتیک گردنی فوقانی به وجود میآیند.
ساختار
غده صنوبری یک غده عصبی غدد درون ریز است و از سلولهای پارانشیمیبه نام پینه آلوسیت و سلولهای نوروگلیال تشکیل شده است. پینالوسیتها هورمونی به نام ملاتونین ترشح میکنند. فسفاتها و کربناتهای کلسیم با افزایش سن به شکل سلولهای چند لایه به نام corpora arenacea (یا ماسه مغز) در غده رسوب میکنند.
کارکرد
دکارت غده صنوبری را به عنوان جایگاه روح توصیف کرد. به طور قطع، یک اندام وستیژیال بدون عملکرد که نمایانگر چشم سوم پشتی است (که در برخی از انواع ماهیها و دوزیستان یافت میشود) همانطور که در گذشته نزدیک فرض میشد، مطمئن نیست. در حال حاضر، این غده به عنوان پیشرفته ترین غده بدن در نظر گرفته میشود و دارای وظایف شناخته شده زیر است:
• دارای فعالیت عصبی غدد درون ریز در تنظیم و تعدیل هیپوفیز و سایر اندامهای غدد درون ریز، عمدتاً مهاری است.
• به عنوان ساعت بیولوژیکی برای کنترل فیزیولوژیکی و رفتاری عمل میکند.
• هورمونی به نام ملاتونین ترشح میکند که از ترشح گنادوتروپینها (GnRH) از هیپوتالاموس جلوگیری میکند. بنابراین بر روی سیستم تولید مثل (بلوغ جنسی) اثر بازدارندگی دارد. ملاتونین در شب تولید میشود و تولید آن در طول روز کاهش مییابد. ملاتونین احتمالاً رشد تولیدمثلی را تا رسیدن به سن مناسب با مهار ترشح هورمونهای گنادوتروفیک متوقف میکند.
مسیر عصبی برای ترشح پینه آل به شرح زیر است: شبکیه ← مجرای بینایی ← ساقه مغز ← گانگلیون سمپاتیک فوقانی گردنی ← عصب conarii ← غده صنوبری.
ویژگیهای منحصر به فرد
• غده صنوبری تنها بخشی از مغز است که هیچ سلول عصبی در آن وجود ندارد.
• این تنها بخشی از مغز است که توسط یک عصب (nervus conarii) که از خارج از مغز ایجاد میشود، تامین میشود.
هم بستگی کلینیکی
• ضایعات غده صنوبری با بلوغ زودرس همراه است.
• کلسیفیکاسیون غده صنوبری از طریق رادیولوژی در بیش از 50 درصد بزرگسالان عادی قابل اثبات است. در خط وسط یا صفحه میانی ساجیتال جمجمه قرار دارد و در نمای جانبی جمجمه با اشعه ایکس حدود 5 سانتی متر بالاتر از ناحیه شنوایی خارجی قرار دارد (اما گاهی اوقات سایه غده صنوبری کمیبه سمت چپ دیده میشود. در این سطح، نیمکره راست مغز کمیگسترده تر از سمت چپ است). ممکن است به عنوان یک نقطه عطف مفید برای تشخیص هرگونه جابجایی مغز از خط وسط به دلیل برخی ضایعات فضایی در مغز باشد. جابجایی سایه پینه آل به سمت محل ضایعه اشغال کننده فضای داخل جمجمه ای نشان میدهد.
هستههابنولار
هستههابنولار در زیر مثلثهابنولار قرار دارد، که یک ناحیه مثلثی کوچک در بالای کولیکولوس فوقانی و میانی تا پولوینار تالاموس است. از وسط مثلث توسط استریا مدولاریس تالامیو ساقه غده هیپوفیز محدود شده است (شکل 11.1).
هستههابنولار همراه با اتصالات آن بخشی از سیستم لیمبیک را تشکیل میدهد.
کمیسیونهابنولار
کمیسورهابنولار هستههایهابنولار دو طرف را به هم متصل میکند و با عبور از لایه فوقانی ساقه غده صنوبری از خط وسط عبور میکند (شکل 11.8).
کمیساریای خلفی
کمیسور خلفی دستهای مرکب از الیاف است که فاسیکولهای طولی داخلی، هستههای بینابینی، کولیکولهای فوقانی، هستههای پیشتکتال و هستههای تالاموس خلفی دو طرف را به هم متصل میکند. با عبور از لایه تحتانی ساقه غده صنوبری از خط وسط عبور میکند (شکل 11.8).
ساب تالاموس
ساب تالاموس به طور مفصل در صفحه 158 توضیح داده شده است.
هیپوتالاموس
هیپوتالاموس بخشی از دیانسفالون است که در زیر تالاموس قرار دارد. کف و قسمتهای پایینی دیوارههای جانبی بطن سوم را تشکیل میدهد. از نظر تشریحی هیپوتالاموس اندازه کوچکی دارد و تنها 4 گرم وزن دارد و تنها 0.3 درصد از کل توده مغز را تشکیل میدهد، اما از نظر فیزیولوژیکی تقریباً هیچ فعالیتی در بدن وجود ندارد که تحت تأثیر آن قرار نگیرد. بنابراین، اهمیت عملکردی هیپوتالاموس با اندازه آن نامتناسب است. هیپوتالاموس سه سیستم را کنترل میکند: (الف) سیستم عصبی خودمختار، (ب) سیستم غدد درون ریز و (ج) سیستم لیمبیک. هیپوتالاموس به حفظ هموستاز کمک میکند.
توجه: به عنوان مرکز خودمختار اصلی مغز، توسط شرینگتون به عنوان گانگلیون سر سیستم عصبی خودمختار در نظر گرفته شده است.
مرزهای هیپوتالاموس
از نظر استراتژیک هیپوتالاموس در نزدیکی سیستم لیمبیک، تالاموس و هیپوفیز سربری قرار میگیرد. حدود آن به شرح زیر است:
قدامی: Lamina terminalis (Lamina terminalis از کیاسما بینایی تا کمیسور قدامیگسترش مییابد). خلفی: ساب تالاموس.
در قسمت پایین: ساختارهای کف بطن سوم، به عنوان مثال. tuber cinereum، infundibulum و اجسام پستاندار. (این ساختارها در واقع قسمتهای هیپوتالاموس هستند.)
برتر: تالاموس.
جانبی: کپسول داخلی.
داخلی: حفره بطن سوم.
بخشهای فرعی هیپوتالاموس
برای سهولت در توصیف، هیپوتالاموس به تعدادی منطقه/منطقه تقسیم میشود.
هیپوتالاموس توسط حفره بطن سوم (بالا) و یک صفحه میانی خیالی (در زیر) به دو نیمه جانبی تقسیم میشود. طبق آموزههای مرسوم، هیپوتالاموس به عنوان یک ساختار واحد در نظر گرفته میشود، اما به طور دقیق، یک ساختار دو طرفه است.
ستون قدامیفورنیکس هیپوتالاموس را طی میکند تا به بدن پستانداران برسد و به عنوان نقطه مرجع برای صفحه ساژیتال عمل میکند که هیپوتالاموس را به مناطق داخلی و جانبی تقسیم میکند. دستگاه مامیلوتالاموس و fasciculus retroflexus نیز در این صفحه قرار دارند (شکل 11.9).
شکل. 11.9 نمودار شماتیک برای نشان دادن نواحی داخلی و جانبی هیپوتالاموس با فورنکس و دستگاه مامیلوتالاموس که در صفحه بین دو ناحیه قرار دارند.
شکل. 11.10 هستههای مختلف هیپوتالاموس در بخش ساژیتال. هسته جانبی هیپوتالاموس نشان داده نشده است.
ناحیه میانی مجدداً به یک ناحیه زیر اپاندیمینازک یا اطراف بطنی و یک منطقه میانی ضخیمتر تقسیم میشود.
بنابراین، هیپوتالاموس از سمت داخلی به جانبی به سه ناحیه زیر تقسیم میشود:
هیپوتالاموس نیز به صورت قدامیخلفی به چهار ناحیه زیر تقسیم میشود:
1. ناحیه پریاپتیک مجاور lamina terminalis.
2. ناحیه سوپراپتیک بالای کیاسما نوری.
3. ناحیه غده شامل غده سینرئوم، اینفوندیبولوم و ناحیه اطراف آن است.
4. ناحیه پستاندار شامل اجسام پستاندار و ناحیه اطراف آن است.
ناحیه پره اپتیک در جلوی هیپوتالاموس بین کیاسما بینایی و کمیسور قدامیقرار دارد. از نظر تشریحی به تلانسفالن تعلق دارد اما از نظر عملکردی به هیپوتالاموس تعلق دارد.
سینرئوم غده ناحیه ای است که از قسمت دمیتوسط اجسام پستاندار و منقاری توسط کیاسما بینایی محدود شده است. اینفاندیبولوم لوب خلفی هیپوفیز سربری را به غده سینرئوم متصل میکند. سینرئوم غده در اطراف قاعده اینفاندیبولوم بالا میرود تا یک برجستگی متوسط را تشکیل دهد.
هستههای هیپوتالاموس
هیپوتالاموس از تودههای هسته ای کوچک متعددی تشکیل شده است که هستههای هیپوتالاموس نامیده میشوند. هستههای موجود در نواحی مختلف هیپوتالاموس در جدول 11.7 و در شکل 11.10 نشان داده شده است.
جدول 11.7
نواحی هیپوتالاموس و هستههای موجود در آنها
به طور کلی، هستههای هیپوتالاموس به چهار گروه پریاپتیک، سوپراپتیک، لوله ای و پستانی تقسیم میشوند.
توجه: سلولهای عصبی بزرگ در سراسر ناحیه جانبی نسبتاً کم هستند و در مجموع هسته جانبی را تشکیل میدهند. از آنجایی که این هسته تمام وسعت قدامیقدامیهیپوتالاموس را اشغال میکند، نمیتوان آن را در چهار گروه فوق الذکر قرار داد.
هستههای اصلی هیپوتالاموس و عملکرد آنها در جدول 11.8 برشمرده شده است.
جدول 11.8
هستههای اصلی هیپوتالاموس و عملکرد آنها
اتصالات هیپوتالاموس
اتصالات هیپوتالاموس (آوران و آوران) متعدد و پیچیده است، بنابراین، تنها اتصالات اصلی در اینجا توضیح داده شده است.
اتصالات آوران
• Fornix هیپوکامپ را به اجسام پستاندار متصل میکند.
• استریا ترمینالیس بدن آمیگدال را به هستههای پیشاپتیک و قدامیهیپوتالاموس متصل میکند.
• دمگل پستاندار تکانههای حسی را از نخاع و ساقه مغز به هسته هیپوتالامیک جانبی منتقل میکند.
• بسته میانی پیش مغزی، ساختارهای اتونوم و لیمبیک مغز جلویی را به هیپوتالاموس متصل میکند.
• مسیرهای تالاموهیپوتالاموس، پالیدوهیپوتالامیک و ساب تالاموهیپوتالاموس به ترتیب تالاموس، جسم مخطط و ساب تالاموس را به هیپوتالاموس متصل میکنند.
• گیرندههای فیزیکی و شیمیایی مستقیم. خون در گردش به طور مداوم توسط سلولهای هیپوتالاموس، که به عنوان گیرندههای حرارتی، گیرندههای اسمزی یا گیرندههای شیمیایی عمل میکنند، نظارت میشود.
اتصالات وابران
• دستگاه مامیلوتالاموس بدن پستانداران را به هسته قدامیتالاموس متصل میکند که به نوبه خود به شکنج سینگوله میریزد.
• دستگاه مامیلوتگمنتال بدن پستانداران را به تشکیل شبکه ای ساقه مغز متصل میکند.
فیبرهای نزولی به ساقه مغز و نخاع بر نورونهای محیطی سیستم عصبی خودمختار تأثیر میگذارند.
از طریق تشکیل شبکه ای، هیپوتالاموس به هستههای پاراسمپاتیک اعصاب چشمی، صورت، گلوفارنکس و واگ در ساقه مغز متصل میشود.
به طور مشابه، هیپوتالاموس همچنین به نورونهای سمپاتیک پیشگانگلیونی در شاخهای جانبی بخشهای نخاعی T1 تا L2 و به نورونهای پاراسمپاتیک پیشگانگلیونی در شاخهای جانبی بخشهای S2، 3 و 4 ستون فقرات متصل است.
• هیپوتالاموس به ترتیب از طریق مجاری سوپراپتیکوهیپوفیزال و توبرواینفوندیبولار به نورهیپوفیز و آدنوهیپوفیز هیپوفیز سربری متصل میشود.
با توجه به اهمیت بالینی بیشتر آنها، ارتباط هیپوتالاموس با هیپوفیزیس سربری در متن زیر به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد.
اتصالات هیپوتالاموس با هیپوفیز سربری (غده هیپوفیز)
ارتباط با نوروهیپوفیز (شکل 11.11)
الیاف برخاسته از هستههای فوقاپتیک و پارا بطنی به سمت لوب خلفی غده هیپوفیز (هیپوفیز عصبی) به عنوان مجرای هیپوتالاموسی-هیپوفیزال (همچنین به آن دستگاه سوپراپتیکو-هیپوفیزال میگویند). هورمونهای وازوپرسین و اکسی توسین به ترتیب در سلولهای عصبی هستههای فوقاپتیک و پارا بطنی سنتز میشوند و در امتداد رشتههای این دستگاه (با جریان آکسوپلاسمی) به هیپوفیز خلفی منتقل میشوند. آکسونهای ترشحی عصبی به صورت انبساطهای کوچک روی رگهای خونی مویرگی در نوروهیپوفیز خاتمه مییابند. در اینجا این هورمونها به جریان خون در مویرگها جذب میشوند.
شکل. 11.11 منشاء و توزیع الیاف دستگاه فوق اپتیکوهیپوفیزال (هیپوتالاموهیپوفیزال).
وازوپرسین (هورمون آنتی دیورتیک) منقبض کننده عروق است و باعث افزایش جذب آب در لولههای پیچیده انتهایی و لولههای جمع کننده کلیه میشود (اثر ضد ادرار).
اکسی توسین باعث انقباض ماهیچههای رحم و سلولهای میواپیتلیال میشود که آلوئولهای غده پستانی را احاطه کرده اند.
هم بستگی کلینیکی
دیابت بی مزه
این به دلیل اختلال در ترشح هورمون ضد ادرار (وازوپرسین) به دنبال ضایعات هستههای فوقاپتیک و پارا بطنی یا دستگاه فوق اپتیکو هیپوفیزال ایجاد میشود. ویژگیهای مشخصه عبارتند از: (الف) پلی اوری (حجم ادرار بسیار زیاد با وزن مخصوص کم) و (ب) پلی دیپسی (افزایش مصرف آب). این شناخته شده ترین سندرم هیپوتالاموس است.
توجه: عدم وجود گلیکوزوری آن را از دیابت ملیتوس متمایز میکند.
اتصالات با آدنوهیپوفیز (شکل 11.12)
هورمونهای آزادکننده و هورمونهای بازدارنده آزادسازی در سلولهای هستههای غدهای و اینفوندیبولار تولید میشوند و در امتداد مجرای توبرو-اینفوندیبولار به برجستگی میانی منتقل میشوند. از اینجا، این هورمونها توسط سیستم پورتال هیپوتالاموهیپوفیز به سلولهای ترشحی لوب قدامیهیپوفیز سربری (آدنوهیپوفیز) حمل میشوند.
شکل. 11.12 اتصالات هیپوتالاموس با آدنوهیپو فیزیک از طریق دستگاه لوله ای فاندیبولار و سیستم پورتال هیپوتالاموس هیپوفیزیال.
هورمونهای آزاد کننده تولید و ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک (ACTH)، هورمون محرک فولیکول (FSH)، هورمون لوتئینیزه کننده (LH)، هورمون محرک تیروئید (TSH) و هورمون رشد (GH) را تحریک میکنند.
هورمونهای بازدارنده آزادسازی، ترشح هورمون محرک ملانوسیت (MSH) و هورمون لوتئوتروپیک (LTH) را مهار میکنند. LTH همچنین هورمون لاکتوژنیک یا پرولاکتین نامیده میشود.
سیستم پورتال هیپوفیزیال توسط شاخههای هیپوفی-مجموعه شریان کاروتید داخلی تشکیل میشود. پس از ورود به برجستگی میانی، این شاخهها به دستهای از مویرگها تقسیم میشوند و به عروق نزولی (وریدهای پورتال هیپوفیزیال) که با تقسیم به سینوسهای عروقی بین سلولهای ترشحی لوب قدامیبه لوب قدامیهیپوفیز ختم میشوند و سپس توسط ورید هیپوفیزیال تخلیه میشوند، تقسیم میشوند..
وظایف هیپوتالاموس
• کنترل خودکار. قسمت قدامیهیپوتالاموس سیستم عصبی پاراسمپاتیک را کنترل میکند در حالی که قسمت خلفی سیستم عصبی سمپاتیک را کنترل میکند.
• کنترل غدد درون ریز. مراکز هیپوتالاموس به سطوح هورمونی در گردش حساس هستند و بازخورد منفی یا مثبت ارائه میدهند. هیپوتالاموس ترشح هورمونی هیپوفیز قدامیرا با تشکیل فاکتورهای آزاد کننده یا عوامل بازدارنده ترشح تنظیم میکند که به نوبه خود فعالیتهای غدد درون ریز بدن را کنترل میکند.
• ترشح عصبی. هیپوتالاموس اکسی توسین و وازوپرسین ترشح میکند.
• تنظیم مصرف غذا و آب. قسمت جانبی هیپوتالاموس به عنوان مرکز گرسنگی و قسمت داخلی به عنوان مرکز سیری عمل میکند. یک مرکز تشنگی در قسمت جانبی آب مصرفی را تنظیم میکند.
• بیان عاطفی. احساسات خودمختار مانند خنده، گریه، عرق کردن یا سرخ شدن با فعالیت یکپارچه ANS و سیستم وابران جسمیبیان میشوند.
• رفتار جنسی و تولید مثل را تنظیم میکند. این کار با تأثیرگذاری بر ترشح هورمونهای گنادوتروفیک توسط غده هیپوفیز انجام میشود.
• تنظیم دما. حسگرهای سرما و گرما واقع در هیپوتالاموس به طور مناسب برای حفظ دمای بدن در سطح بهینه در شرایط مختلف واکنش نشان میدهند. قسمت قدامیهیپوتالاموس از افزایش دمای بدن جلوگیری میکند در حالی که قسمت خلفی باعث حفظ گرما و تولید گرما میشود.
• ساعت بیولوژیکی. فعالیتهای چرخه ای بدن (ریتم شبانه روزی) را تنظیم میکند. چرخه خواب و بیداری اما خود تحت تأثیر ریتمهای روزانه است. ریتم شبانه روزی برای بسیاری از عملکردهای بدن حدود 24 ساعت است.
هم بستگی کلینیکی
کرانیوفارژیوم
این تومور مادرزادی است که از بقایای کیسه Rathke ایجاد میشود. این تومور شایع ترین تومور سوپراتنیتوریال در کودکان است و شایع ترین علت کم کاری هیپوفیز در آنها میباشد. این اغلب یک تومور آغازین است که اغلب کیستیک و/یا کلسیفیه است (شکل 11.13). کیاسما بینایی و هیپوتالاموس را فشرده میکند. از نظر بالینی، این بیماری به صورت: (الف) همینوپی دوتمپورال، به دلیل فشار روی کیاسمای بینایی، و (ب) سندرم هیپوتالامیک (یعنی دیابت بیمزه، چربیها، افزایش وزن بیوقفه، اختلال در تنظیم دما و غیره) به دلیل فشار بر روی بدن ظاهر میشود. هیپوتالاموس
شکل. 11.13 کرانیوفارنژیوم. (الف) نمونه پاتولوژی که تغییرات کیستیک و کلسیفیکاسیون را نشان میدهد. (ب) MRI – بخش میانی ساژیتال ساقه مغز و دیانسفالون (فلش). منبع: Haslet Christopher, Chilvers, Edwin R, Boon, Nicholas, A, et al. اصول و عملکرد پزشکی دیویدسون. چاپ 19. آکسفورد: Elsevier Science Ltd.، 2002
بطن سوم
بطن سوم حفره دیانسفالون است. این یک حفره شکاف مانند خط وسط است که بین دو تالاموس و قسمت هیپوتالاموس قرار دارد. از لایه انتهایی قدامیتا انتهای فوقانی قنات مغزی در مغز میانی در خلف امتداد دارد. حفره بطن سوم توسط یک اپیتلیوم ستونی مژکدار، اپاندیم، و تراورسک توسط توده ای از ماده خاکستری، چسبندگی بین تالاموس، پوشانده شده است که دو تالام را به هم متصل میکند. طرح کلی حفره به دلیل وجود چندین دیورتیکول یا فرورفتگی بسیار نامنظم است.
ارتباطات
در قدامیدر هر طرف، بطن سوم از طریق سوراخ بین بطنی (مونرو) با بطن جانبی و از طریق قنات مغزی (Sylvius) با بطن چهارم ارتباط برقرار میکند. مایع مغزی نخاعی (CSF) را از بطنهای جانبی از طریق سوراخهای بین بطنی دریافت میکند و آن را از طریق قنات مغزی به بطن چهارم منتقل میکند.
مرزها (شکل 11.14)
بطن سوم دارای دیواره قدامی، دیواره خلفی، سقف، کف و دو دیوار جانبی است.
شکل. 11.14 مرزها و فرورفتگیهای بطن سوم همانطور که در قسمت ساژیتال دیده میشود. (HS = شیار هیپوتالاموس، I = چسبندگی بین تالاموس، 1. فرورفتگی زیرپایی، 2. فرورفتگی بینایی، 3. فرورفتگی قدامی، 4. فرورفتگی سوپراپینال، 5. فرورفتگی پینه آل.)
دیوار قدامیاز بالا به پایین توسط
– ستون قدامیفورنیکس،
– کمیسور قدامیو
– lamina terminalis.
دیواره خلفی از بالا به پایین توسط
– غده پینه آل،
– کمیسور خلفی و
– شروع قنات مغزی.
سقف توسط اپاندیمیتشکیل شده است که در سراسر مرزهای بالایی دو تالامیکشیده شده است. دقیقاً اپاندیم از یک تالاموس به تالاموس دیگر در محل استریا مدولاریس تالامیمنعکس میشود. سقف از قدامیخلفی از سوراخ بین بطنی تا کمیسورهابنولار امتداد دارد.
طبقه از قبل به عقب توسط
– کیاسما نوری،
– غده سینرئوم و اینفاندیبولوم (ساقه هیپوفیز)،
– اجسام پستاندار
– ماده سوراخ دار خلفی و
– تگمنتوم مغز میانی
توجه: تمام ساختارهای فوق ساختارهای حفره بین دونکولار هستند به جز کیاسما بینایی و تگمنتوم مغز میانی.
دیواره جانبی توسط یک شیار منحنی مشخص شده است، شیار هیپوتالامیک از سوراخ بین بطنی تا قنات مغزی امتداد دارد. شیار دیواره جانبی را به قسمت بالایی بزرگتر و قسمت پایینی کوچکتر تقسیم میکند.
• قسمت فوقانی بزرگتر دیواره جانبی توسط سطح داخلی دو سوم قدامیتالاموس تشکیل شده است.
• قسمت پایینی کوچکتر دیواره جانبی توسط هیپوتالاموس تشکیل شده و با کف بطن پیوسته است.
توجه: دو دیواره جانبی بطن سوم به طور معمول نزدیک به هم هستند، بنابراین در بخش کرونال مغز، حفره بطن سوم به صورت یک شکاف عمودی وسط ظاهر میشود.
فرورفتگیهای بطن (شکل 11.14)
حفره بطن سوم به عنوان یک برآمدگی پاکت مانند به نام فرورفتگی به ساختارهای اطراف گسترش مییابد. این موارد به شرح زیر است:
• فرورفتگی اینفوندیبولار. این یک فرورفتگی تونلی شکل عمیق است که از طریق غده سینرئوم به سمت پایین به داخل اینفوندیبولوم یعنی ساقه غده هیپوفیز امتداد مییابد.
• فرورفتگی نوری (یا کیاسماتیک). این شکاف زاویه ای است که در محل اتصال دیواره قدامیو کف بطن درست بالای کیاسما بینایی قرار دارد.
• فرورفتگی قدامی(فرج بطن). این یک فرورفتگی مثلثی است که از جلو در جلوی سوراخ بین بطنی و در پشت شکاف قدامیبین ستونهای قدامیواگرای فورنکس امتداد مییابد.
• فرورفتگی سوپراپینال. این یک دیورتیکول کور نسبتاً جادار است که در قسمت خلفی بالای ساقه غده صنوبری و زیر شکم مشیمیه گسترش مییابد.
• فرورفتگی پینه آل. این یک دیورتیکول کوچک است که در خلف بین لایههای فوقانی و تحتانی ساقه غده صنوبری گسترش مییابد.
شبکه کوروئید و Tela Choroidea بطن سوم
Tela choroidea در سقف بطن سوم مثلثی شکل است. شبکه مشیمیه بطن سوم به صورت دو حاشیه عروقی قدامیخلفی طولی به سمت پایین از tela choroidea آویزان است. رگهای خونی که در تشکیل آن نقش دارند از شریانهای مشیمیه قدامیمشتق شده اند.
هم بستگی کلینیکی
• بطن سوم که یک فضای شکاف مانند باریک است به راحتی توسط تومورهای مغزی موضعی یا نقصهای مادرزادی مسدود میشود. انسداد منجر به تجمع بیش از حد CSF در داخل مغز و در نتیجه افزایش فشار داخل جمجمه در بزرگسالان و هیدروسفالی میشود.
محل انسداد را میتوان با ونتریکولوگرافی پیدا کرد.
• تومورهای کف بطن سوم باعث ایجاد سندرم هیپوتالاموس میشود که شامل دیابت بی مزه، چاقی و غیره است.
• حفره باریک بطن و فرورفتگیهای آن در محلی سازی ضایعات در قسمتهای مرکزی نیمکرهها مهم هستند زیرا به صورت انحرافات جزئی از خط وسط ظاهر میشوند.
• مهم است که چسبندگی بین تالاموس (کانکسوس) به عنوان یک توده غیر طبیعی در سی تی اسکن عرضی تفسیر نشود.
مشکلات بالینی
1. بیمار 55 ساله با شکایت از دست دادن حس سمت چپ بدن در بیمارستان بستری شد. چند روز بعد، به نظر میرسید که بیمار رو به بهبودی است و شواهدی مبنی بر بازگشت حس به سمت چپ بدنش وجود دارد، اما ناگهان شروع به شکایت از درد دردناک در دست و پای چپ کرد. درد به طور خود به خود شروع میشود یا حتی با لمس ملایم ملافه تخت یا قرار گرفتن در معرض سرما کمیشروع میشود. این درد حتی به داروهای ضد درد قوی نیز پاسخ نمیدهد. تشخیص و علت علائم چیست؟
2. مردی 60 ساله به عنوان مورد مشکوک به تومور مغزی در بیمارستان بستری شد. جراح مغز و اعصاب به AP و نماهای جانبی جمجمه با اشعه ایکس توصیه کرد که هرگونه جابجایی جانبی مغز در داخل جمجمه را مشاهده کنید. یافتههای رادیولوژیکی را که جراح مغز و اعصاب را در تشخیص جابجایی جانبی نشان میدهد نام ببرید.
3. توضیح دهید که چرا ضایعاتی که غده صنوبری را از بین میبرند منجر به بلوغ زودرس میشود.
4. تفاوت اساسی بین دیابت بی مزه و دیابت شیرین چیست؟
5. توضیح دهید که چگونه یک تومور یا فشار از بطن سوم میتواند یک اسکوتوما مرکزی همیانوپیک تمپورال ایجاد کند.
حل مشکلات بالینی
1. این بیمار از سندرم تالاموس رنج میبرد. این بیماری زمانی رخ میدهد که بیمار از انفارکتوس تالاموس ثانویه به ترومبوز شاخه تالاموزانویی شریان مغزی خلفی راست بهبود مییابد. با واکنش بیش از حد تالاموس به ویژه به محرکهای لمسی مشخص میشود (همچنین به همبستگی بالینی در صفحه 130 مراجعه کنید
2. جابجایی جانبی سایه غده صنوبری کلسیفیه شده نشان دهنده تغییر موقعیت مغز خواهد بود (برای جزئیات به همبستگی بالینی در صفحه 133 مراجعه کنید.
3. غده صنوبری هورمونی به نام ملاتونین ترشح میکند که شروع بلوغ را تنظیم میکند. احتمالاً رشد غدد جنسی را تا رسیدن به سن مناسب با مهار ترشح هورمونهای گنادوتروف یا فاکتورهای آزادکننده آن متوقف میکند.
به همین دلیل، ضایعاتی که غده صنوبری را از بین میبرند، منجر به بلوغ زودرس میشود.
4. هم در دیابت بی مزه و هم در دیابت شیرین، پلی اوری (اینکه بیمار حجم اضافی ادرار دفع میکند) وجود دارد. تفاوت اساسی بین این دو وضعیت بالینی این است که در دیابت قندی گلیکوزوری (یعنی وجود گلوکز در ادرار) وجود دارد.
دیابت بی مزه به دلیل اختلال در ترشح ADH (وازوپرسین) و دیابت به دلیل اختلال در ترشح انسولین رخ میدهد.
5. از آنجایی که فیبرهای لکه زرد در کیاسما نوری درست زیر شکاف فوقاپتیک بطن سوم قرار دارند. بنابراین، یک تومور یا فشار از بطن که بر روی کیاسمای بینایی فشار میآورد، اسکوتوماهای همیانوپیک گیجگاهی مرکزی ایجاد میکند
در ادامه بخوانید:
در ادامه شرکت کنید:
در ادامه شرکت کنید:
در ادامه شرکت کنید:
در ادامه شرکت کنید:
Textbook of Clinical Neuroanatomy, 2 ed
Chapter 1. Development of the Nervous System
Chapter 2. Organization and Functions of the Nervous System
Chapter 3. Peripheral Nerves and Ganglia
Chapter 4. Receptors and Effectors
Chapter 5. Dermatomes and Muscular Activity
Chapter 6. Central Nervous System: an Overview
Chapter 7. Spinal Cord
Chapter 8. Brainstem
Chapter 9. Nuclei, Functional Components and Distribution of Cranial Nerves
Chapter 10. Cerebellum and Fourth Ventricle
Chapter 11. Diencephalon and Third Ventricle
Chapter 12. Cerebrum
Chapter 13. Basal Nuclei (Basal Ganglia)
Chapter 14. White Matter of the Cerebrum and Lateral Ventricles
Chapter 15. Blood Supply of the Brain
Chapter 16. Meninges And Cerebrospinal Fluid
Chapter 17. Somatic Motor and Sensory Pathways
Chapter 18. Special Senses and their Neural Pathways
Chapter 19. Reticular Formation and Limbic System
Chapter 20. Autonomic Nervous System