روانشناسی

استیگما و جامعه!

امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۰ میانگین: ۰]

استیگما و جامعه! / پژمان پورنیا

هفته بهداشت روان

“روانی” نام یک بیماری است، مثل سرطان، اما روزمره با کاربردش به عنوان توهین مواجهیم.

طی هفته اول ماه مه، هفته بهداشت روان، مراسم سخنرانی یا کارگاه آموزشی با عنوان مبارزه با استیگما (انگ، لکه ننگ) درباره سلامت و بهداشت روان برگزار می شود و یا احتمالا در رادیو و تلویزیون برنامه هایی با این عنوان می‌شنویم و می بینیم، ولی معمولا مردم بی حوصله  پیچ رادیو را بسته یا کانال تلویزیون را عوض می کنند و از آن می گذرند.

گرچه  آمار رسمی، ابتلای یک نفر از پنج نفر را در کانادا نشان می دهد و سازمان بهداشت جهانی از شیوع بیماری وسیع‌تر و آمار یک نفر از ۴ نفر یا ۲۵٪ خبر می دهد یعنی یکی از افراد یک خانواده چهار نفره می‌تواند در معرض آسیب و ابتلا قرار داشته باشد، کمتر کسی وقت می گذارد تا راه و روش کمک های اولیه و همیاری با درمان بیماران اعصاب و روان و خانواده های آنان را یاد بگیرد.

از طرف دیگر این سئوال پیش می آید که چگونه با وجود این آمار ترسناک و فراگیر در اطراف ما برای مبارزه با این بیماری‌ها این همه بی تفاوتی وجود دارد. حتی گاهی کار از بی تفاوتی نیز می گذرد و به تهمت بیماری و اتهام های اجتماعی و قانونی نیز می رسد. نمونه‌ی ساده آیا دیده اید کسی  دیگری را به سرطان یا میاستنی گراو متهم کند؟ اما نسبت “روانی” دادن به افراد را چند بار در روز می شنوید؟ شاید وقت آن رسیده باشد از خود بپرسیم آیا این بی تفاوتی و نگرش منفی و استیگما درباره بیمار و بیماری به درمان بیماری کمک می کند یا ضد درمان است؟

استیگما و لایه های نهان 

استیگما در لایه های متفاوت  نه تنها در جامعه، بلکه در خانواده و مراکز درمانی نیز می تواند وجود داشته باشد و این انگ، بیمار را از خانواده بیرون می راند، در اجتماع منزوی و حتی متهم می کند یا در آسایشگاه های اجباری  خارج از اجتماع  نگاه می دارد و گاه برای سال های طولانی بیمار را در زندان ها زندانی می کند.

آسیب‌زاترین پیامد استیگما، زمانی است که خانواده به عنوان هسته اصلی حمایت بیمار، استیگمای جامعه را پذیرفته و دیدگاه های منفی جامعه را به کار گرفته و درونی کند (استیگمای درونی شده یا self stigma). فرد بیمار به دلیل نگرش منفی و فشار اجتماعی ناشی از آن دچار کاهش اعتماد به نفس، احساس گناه، آشفتگی، بیقراری و کاهش کیفیت زندگی شده و گاه حتی به اعتیاد رو می آورد. مبارزه با استیگما گام اول است تا مردم بتوانند با آموزش و آگاهی، بیماران را در جامعه خود بپذیرند، امکان بهبود آنان را باور کنند و در راه آن بکوشند.

لایه های استیگما در جامعه    

 استیگما در مراکز درمانی: در بعضی کشورها مانند کشوری که ما در آن زندگی می کنیم (کانادا) آمار از تعداد نسبتا زیاد افراد مبتلا خبر می دهد. افراد مبتلا به بیماری های اعصاب و روان در برابر قانون مسئول شناخته می شوند، مگر در مواردی استثنا و به حکم دادگاه. بدین معنی که برای نمونه  فرض کنید عزیزی از دوستان یا افراد خانواده و مبتلای به  بیماری را برای درمان به بیمارستانی می برید و بستری می کنید، در صورتی که بیمار بر رفتار و مشکل خود کنترل نداشته باشد، انتظار بازداشت و دستگیری بیمار بستری در بخش را داشته باشید، حتی اگر بیمار تحت نظر پزشک  داروهای روان گردان مصرف کند که می تواند احتمالا علایمی مانند گیجی و بی حالی یا بی قراری و توهم برای بعضی از بیماران به دنبال داشته باشد.

چنانچه بیمار تحت تاثیر بیماری یا عوارض دارویی، دست به کاری غیر معمول بزند، مطابق قانون جزایی، دیگران می توانند از فرد بیمار به پلیس شکایت کرده، پلیس او را بازداشت می کند و تحت نظر خود می گیرد. اگر چه این اتفاق برای همه نمی افتد و در بسیاری موارد کارکنان دلسوز شرایط بیمار را درک کرده، اما در بین آنان کسانی هم هستند که معتقدند می توان و باید از بیمار بستری شکایت کرد. در این موارد بیمار در جایگاه متهم یا مجرم می نشیند و شاکی ممکن است یکی از بیماران یا یکی از کارکنان از جمله پرستاران یا پزشکان باشد.

تصور کنید پرستار یا پزشکی که بناست بیمار را درمان کند و بیمار باید به او اعتماد داشته باشد تا بتواند افکار و مشکلاتش را با او در میان بگذارد، بیمار را متهم و دادگاهی کند و در دادگاه در جایگاه شاکی بنشیند. در محضر دادگاه اگر متخصص روان پزشک در دادگاه های مخصوص بیماران روانی، تایید کند که مجرم مبتلا به یک بیماری روانی است، احتمالا او را به جای زندان به بخش مخصوص آسایشگاه روانی به نام بخش فرنزیک می فرستند. عده ای ترجیح می دهند به زندان بروند چون در آسایشگاه های روانی مخصوص متهمان و مجرمان گاه شرایط به مراتب سخت‌تر از زندان است، زیرا فرد بیمار ممکن است از حقوق فردی خود در اجتماع محروم شود تا طرز فکر و رفتار او دقیقاً همان بشود که روانپزشکان و کارکنان آن مرکز تایید می کنند. در آسایشگاه روانی فرد بیمار تا زمانی که آمادگی برای محاکمه در دادگاه را نداشته باشد، بازداشت می ماند و قوانین زندان بر او لازم الاجراست.

از آنجا که بخش فرنزیک آسایشگاه ها، مطابق مقررات زندان‌ها اداره می شود،  ممکن است شرایط دشوار زندان انفرادی پیش بیاید، و دوری از خانواده و اجتماع و محدودیت ها، مدت بستری و رنج این بیماران را طولانی تر کرده و بعضی از بیماران که انگ متهم خورده اند، به ناچار ده ها سال در سرگردانی قانونی شرایط بازداشت باقی بمانند تا به تشخیص کارکنان، برای محاکمه و حضور در دادگاه آماده بشوند.

آن گونه که  آمار سال ۲۰۱۱-۲۰۱۲ نشان می دهد، تعداد درصد بیماران زن که در بخش های فرنزیک زندانی می شوند بالاتر از مردان است.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا