نظریه میکروبی سردردهای میگرنی: هرپس ویروس و میگرن [۱]
علیرغم تحقیقات و دانش زیادی که در طول سالها در مورد میگرن جمعآوری شده است، این بیماری مانند هیولای سرسخت و مهیبی است که بسیاری از بهترین پزشکان متخصص را گیج میکند. به نظر میرسد در شرایطی که هنوز علت اصلی میگرن ناشناخته است؛ مدیریت و کاهش علائم بیماری بهترین راه درمان است.
از آنجایی که سردردهای میگرنی تظاهری از یک فرآیند التهابی سیستمیک جدی است که بر هر اندام اصلی بدن تأثیر می گذارد، بنابراین از منظرهای زیاد و متفاوتی میتوانیم سعی کنیم میگرن را درک کنیم. میگرن با:
- حساسیت های غذایی و مشکلات گوارشی
- حساسیتهای شیمیایی محیطی
- کاهش عملکرد تیروئید (کم کاری تیروئید)
- احتقان و گرفتگی کبد و کیسه صفرا
- عدم تعادل محور آدرنال / هیپوفیز و مشکلات کلیوی
- عدم تعادل انتقال دهندههای عصبی همراه با “اختلالات” خلقی مانند اضطراب و افسردگی
- فعال شدن اعصاب جمجمه و افسردگی گسترش قشر مغز
- عدم تعادل هورمونی (نسبت پروژسترون به استروژن پایین)
- وضعیت آنتی اکسیدانی پایین (به خصوص گلوتاتیون)
- عدم تعادل الکترولیت و متعاقب آن فشار خون (بیشتر به دلیل اختلال در عملکرد کلیه ایجاد می شود)
- کم آبی بدن
- پلاک/ضایعات بتا آمیلوئید
- فشار خون پایین
- عدم تعادل قند خون
- تجمع پلاکت خون (“sticky blood”)
- احتقان و گرفتگی لنفاوی
- عملکرد میتوکندری به خطر افتاده است
- نوروپاتیهای محیطی
- افزایش خطر سکته مغزی
- مفاصل پر حرکت و بافت همبند شل در اطراف رگهای خونی (Ehlers Danlos Syndrome)
- TMJ
- حساسیت به نور
- تنش عضلانی و گردن
- بیخوابی
- ترومای حل نشده
- استرس مزمن
- عفونت های ویروسی و قارچی مزمن
- بیماری های مشترک مانند آب مروارید و آرتریت
و این فهرست همچنان ادامه دارد.
چه چیزی میتواند این طیف گسترده از مشکلات را توضیح دهد؟
برای یافتن علت اصلی میگرن از کجا شروع کنیم؟
اگر از متخصصان بپرسید، خواهید دید که آنها هنوز در حال بحث هستند که آیا میگرن در روده به عنوان یک مشکل گوارشی و آنزیمی شروع می شود، یا ناشی از مشکلات گردش خون (رگهای خونی گشاد شده یا منقبض شده) است، یا منشأ آن در خود مغز است (مهار گسترش یابنده قشر مغز)(cortical spreading depression).
بیایید از این واقعیت غافل نشویم که همه این یک سیستم یکپارچه است. از آنجایی که عصب واگ متصل کننده روده و مغز یک مدار دو طرفه است (با 80 درصد انتقال عصبی از روده به سر)، من مطمئن نیستم که چرا این دیدگاههای متفاوت در مورد علت اصلی بهعنوان متقابل انحصاری دیده میشوند. اگر همه این دیدگاه ها درست باشد چه؟ و اگر علیرغم حق با این کارشناسان، چیز مهمی را نادیده بگیرند، چه؟
مهم نیست که متخصصان در مورد شروع میگرن در مغز چه می گویند، ما می دانیم که میگرن در تعداد زیادی از افراد توسط غذاها تحریک می شود و با حذف این غذاها بهبود می یابد. ما همچنین می دانیم که عوامل دیگری مانند کمبود خواب و استرس می توانند بدون محرک غذایی باعث میگرن شوند. اینها دیدگاه های ناسازگاری نیستند (یا حتی انواع مختلف میگرن، لزوما) زیرا همانطور که می دانیم، میگرن یک بیماری التهابی سیستمیک است. در حالت التهاب ثابت، محرکها میتوانند از هر جهتی بیایند و میشوند و یکدیگر را از طریق حلقههای بازخورد غیرخطی بینهایت تقویت میکنند.
به نظر می رسد توافق زیادی وجود دارد که تغییرات در میکروبیوم نه تنها در میگرن بلکه در بیشتر بیماری های التهابی مزمن نقش مهمی دارد. مشکل این است که بسیاری از تحقیقات به طور انحصاری بر روی میکروبیوم روده متمرکز شده است، و این چیزی است که وقتی کسی می گوید “میکروبیوم” به ذهن خطور می کند.
که وقتی کسی می گوید “میکروبیوم” به ذهن خطور می کند. همانطور که مشخص است، هر قسمت از بدن ما یک میکروبیوم دارد – که شامل خون و مغز ما می شود.
میکروبیوم ما شامل ویروس ها می شود.
مدتی قبل، زمانی که فکر می کردم افرادی که آنتی بیوتیک مصرف کرده اند، میکروبیوم تغییر یافته ای دارند، عمدتاً به باکتری ها فکر می کردم. من روی این مشکل تمرکز کردم که بسیاری از باکتری ها هیستامین و گلوتامات تولید می کنند، دو مولکول که در صورت وجود بیش از حد، می توانند بدن فرد را با التهاب و درد غلبه کنند. این باکتری ها حتی می توانند توسط ویروس ها که میکروبیوم را نیز تشکیل می دهند، آلوده شوند.
ویروسهای جدید در میکروبیوم انسان بهطور دستهجمعی کشف میشوند.
. . . [ما] نمیتوانیم بیماری التهابی مزمن انسان را بدون درک این موضوع مطالعه کنیم که ویروسهایی که هنوز شناسایی نکردهایم ممکن است در بسیاری از فرآیندهای بیماریهای انسانی نقش داشته باشند. انجام این کار مانند رفتن به جنگل های بارانی، مطالعه تنها 2 درصد از حیوانات، و رسیدن به نتیجه گیری در مورد نحوه عملکرد کل جنگل های بارانی تنها با این اطلاعات است.
با وجود این واقعیت، به بسیاری از پزشکان آموزش داده شده است که فقط 10-20 ویروس شناخته شده را در بیماران انسانی خود آزمایش کنند. اگر این ویروس ها در بیمار شناسایی نشدند، فرض بر این است که یک ویروس (یا گروهی از ویروس ها) نمی تواند عامل ایجاد بیماری بیمار باشد. ما باید سخت تلاش کنیم تا این فرضیه را تغییر دهیم، زیرا این امر به شدت مانع از نگاه جوامع پزشکی/تحقیقاتی به تصویر بسیار گستردهتری از آنچه ممکن است در جریان باشد، میشود. (منبع)
محققان دانشکده پزشکی هاروارد دریافته اند که:
. . . حتی انسان های “غیر بیمار” بیش از 200 موجود زنده در مغز دارند. این اعداد حتی ویروس (ویروس) را نیز شامل نمی شوند. و ما می دانیم که دسته ای از ویروس های تبخال نیز می توانند در مغز زنده بمانند. . . میکروبیوم روده و میکروبیوم مغز از طریق عصب واگ ارتباط زیادی برقرار می کنند. ترافیک زیادی وجود دارد، با باکتری های موجود در مغز/روده که همیشه از طریق این بزرگراه با یکدیگر صحبت می کنند. برخی از محصولات تخمیر روده مانند اسیدهای چرب با زنجیره کوتاه (SCFAs) به معنای واقعی کلمه عصب واگ (جابه جایی فیزیکی) را طی می کنند. . . . برعکس، باکتریهای خاصی در روده منحصراً از مواد شیمیایی تولید شده در مغز که به روده منتقل میشوند، زندگی میکنند (منبع).
اگر شما هم مانند من هستید، احتمالاً این بیانیه را خوانده اید و به این فکر کرده اید که بدن چه ارگانیسم شگفت انگیزی است که می تواند بین سیستم های مختلف به خوبی ارتباط برقرار کند – و از این واقعیت که باکتری ها و ویروس ها در مغز زندگی می کنند شگفت زده می شوید. اما اگر شما هم مثل من هستید (مخصوصاً اگر عفونتهای تبخال فعال یا سابقه آن را ندارید) احتمالاً به این واقعیت توجه نکردهاید که ویروسهای تبخال در مغز ما زندگی میکنند، یا نمیدانید که آیا این ویروسها میتوانند این بیماری باشند. علت سردرد میگرنی شما
یا، شاید شما فردی مانند بسیاری از مبتلایان به میگرن مزمن باشید که من می بینم که «به طور اتفاقی» با عفونت های مزمن عود کننده تبخال، از تاول های روی دهان گرفته تا باسن، دست و پنجه نرم می کنید. اگر چنین است، ممکن است با خواندن این جمله بالا کمی آهسته گذرانده باشید و فکر کرده باشید که آیا وجود تبخال در مغز ممکن است با میگرن شما مرتبط باشد.
مانند بسیاری از مردم (حداقل، افراد «بزرگتر» که قبل از واکسن آبله مرغان بزرگ شدهاند)، من در کودکی به آبله مرغان مبتلا شدم و در نوجوانی مونو. تا اینکه در اواخر دهه بیستم، با تجربه اثرات منفی طب صنعتی و آنتی بیوتیک ها، میکروبیوم من به طور جدی از بین رفت. عمل سزارینی که با تولد اولین پسرم انجام دادم مرا به جهنم میگرن کشاند. پنج سال بعد، اکنون معتقدم استرس محض آن رویداد، همراه با کمبود مواد معدنی ناشی از آن، باعث شد تا ویروس تبخال نهفته به یک سنگر در مغز من (و شاید روده و سینوس من) تبدیل شود.
دو سال و نیم پس از آن عمل سزارین (پس از تحمل حدود 3 میگرن در هفته و سردردهای بیشماری دیگر در طول این مدت)، راهی برای مدیریت علائم خود با آنچه که در آن زمان آن را The SimplyWell Protocol نامیدم، یافتم. همانقدر که از داشتن مغزی دوباره خوشحال بودم، از این واقعیت که وقتی پروتکل را متوقف میکردم، میگرن عود میکرد، متحیر بودم. من همچنین متعجب بودم که چرا بعد از اینکه توانستم هر غذای دیگری را بخورم که قبلاً باعث تحریک من شده بود، نمیتوانستم حتی کوچکترین غذای تند فلفل را بدون ایجاد نوعی مه مغزی یا سردرد بخورم.
حتی پس از پنج سال تحقیق درباره میگرن، فکر نمیکردم تبخال نقشی در آسیبشناسی میگرن داشته باشد – تا اینکه تصمیم گرفتم به یک سوال ساده پاسخ دهم که مدام آزارم میداد. من متوجه شدم که در اینجا سرنخی وجود دارد که میتواند معمای سردردهای میگرنی را هک کند، اگر بتوانم کشف کنم که چرا کپسایسین چنین محرکی است.
چرا کپسایسین موجود در فلفل قرمز پس از سال ها روی پروتکل من تنها محرک غذایی من برای سردرد باقی می ماند که در غیر این صورت به من اجازه می دهد بدون هیچ مشکلی پنیر سفت، شراب، شکلات، آبجو و غیره بخورم؟
نمی دانستم این سوال مرا به این باور می رساند که عفونت ویروس تبخال عامل اصلی بیشتر سردردهای میگرنی است.