علوم انسانی

فرق آقا و آغا؛ خان و سابقه و ریشه تاریخی آن؛ فرق کی و خان

امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۸ میانگین: ۳.۵]

و این دو واژه یعنی آقا و آغا مغولی هستند و یادگار حمله‌ی مغول به ایران هستند. 

از آنجا که ترکی و مغولی هم ریشه اند بسیاری از کلمات مغولی با ترکی آنها یکی است. اینکه مغولی با ترکی هم ریشه است مانند این است که زبان فارسی را با زبان هندیان و اروپاییان هم ریشه بدانیم پس اگر در هند یا اروپا مردمانی جنایت کردند ربطی به ایران و فارسی زبانان ندارد. مبادا هم میهنان خوب ترک ایران از این سخن آزرده شوند. تازه این ترکان بودند که بیش از دیگر مردمان از مغولان آزار دیدند زیرا از نظر جغرافیایی سرزمینشان به مغولستان نزدیک تر بود.

حتماً بخوانید:

» فرق ICU و CCU

آقا برای مرد و آغا برای زن است. البته مرد اخته مانند آغامحمدخان قاجار نیز با غ نوشته می شود. آغاباجی به معنی خواهر همان است که در تهران آبجی گفته می شود. ننه آغا، خانم آغا، دختر آغا، گوهرشاد آغا اینها نمونه هایی قدیمی از این نام در فارسی گذشتگان است.

غیر از این دو واژه کلمات مغولی دیگر نیز در فارسی راه پیدا کرده است . مانند :

چند نمونه از کلمات مغولی در فارسی: (برگرفته از ویکی‌پدیا)

  • تمغا
  • آقا
  • آغا
  • آلتون
  • اردو
  • اروغ
  • الاغ( ترکی آن اِشَّــک است.)
  • ایل
  • ایلخان
  • ایلچی
  • بهادر
  • تغار

تمغا: ریشه کلمه در پارسی تمگا بوده است که وارد زبان‌های ترکی و مغولی شده و سپس دوباره به صورت تمغا وارد پارسی شده است.تنسوق

  • تومان
  • چاخان (ترکی آن یالان است)
  • چریک
  • خپل
  • خان و خانم
  • سوغات
  • سیورسات
  • قراغچی
  • قرمساق ( یعنی حرام زاده)
  • قمیز
  • قوبچور
  • قورچی
  • نوکر
  • یاسا (یعنی قانون)
  • یاغی
  • یای

مُغول قومی از نژاد زرد است که سرزمین مادری آنان مغولستان می‌باشد. جمعیت کنونی مغول‌ها حدود ۱۰ میلیون تن است که بیشتر در مغولستان (۷/۲ میلیون)، چین (۸/۵ میلیون) وروسیه (۱ میلیون) زندگی می‌کنند.

حتماً بخوانید:

» فرق آرتریت روماتوئید با آرتروز

برخی از پژوهشگران عقیده دارند که مغول‌های حقیقی از تایگا یا جنگلهای سیبری آمده‌اند سرزمین مغولستان آب و هوای سرد و خشک دارد و با بادهای سرد و شدید همراه است. این منطقه یکی از سهمگین‌ترین و سخت‌ترین آب و هواهای جهان را دارد. این اوضاع سخت و نبود آذوقه،‌ انسان‌هایی پرخاشگر، قوی، و جنگجو را در خود می‌پروراند.

تا پیش از ظهور چنگیز خان (مشهورترین فرد مغول و جهان‌گشای بزرگ) ایرانی‌ها، چینی‌ها، ترک‌ها و سایر اقوام همسایه به مغولان، تتر یاتاتار می‌گفتند و اصلاً سخنی از واژهٔ مغول در میان نبوده است. مغولان تا زمان چنگیز به صورت قبایلی وحشی و پراکنده زندگی می‌کردند که کارشان غارت و کشتار دیگران بوده است که باعث وحشت و عذاب همسایگان‌شان بودند.

چنگیز خان در پایان سده ششم خورشیدی (اوایل سده هفتم قمری) قبایل مغول را یکپارچه کرد و با نیروی آنان و برخی از اقوامترک، نیروی جنگی سهمگینی ایجاد کرد که بیشتر آسیا و شرق اروپا را به تصرف خود درآورد. یورش مغولان، بدترین فاجعهٔ تاریخ بشر محسوب می‌شود که باعث کشتار میلیون‌ها تن گردید.

جانشینان چنگیز تا بیش از یک سده بر مناطق پهناوری از آسیا و باختر اروپا (ازجمله روسیه) حکمرانی می‌کردند، ولی کم‌کم از قدرت آنان کاسته شد و در میان مردم شکست خورده آمیخته شدند. حکومت مغولان در ایران با نامایلخانان بیش از یک قرن حکومت کردند و تأثیراتی عمیق بر این کشور برجای نهادند.

آقا، یا آغا در منابع دیگر

آقا، یا آغا، واژه‌ای ترکی ـ مغولی که پس از حمله مغول به زبان فارسی راه یافته و به تدریج بر رواج و دامنه آن افزوده شده است. واژه آقا (آغا، اَغا) را در ترکی شرقی به برادر بزرگ‌تر می‌گویند و این در برابر «اینی» است که به برادر کوچک‌تر گفته می‌شود (سلیمان افندی، ۱/۴). در زبان یاکوتی (قومی ترک زبان در جنوب سیبری) «آگا» به معنی پدر است. آقا در ترکیِ قویبال قَرَه غَسی پدربزرگ و عمّ و در چواشی خواهر بزرگ است. در تواریخ دوره مغول این کلمه غالباً به معنی برادر بزرگ آمده است (جوینی، ۱/۲۲۰، حاشیه مصحح؛ شریک امین، ذیل آغا، آقا، «آقا و اینی»)، ولی گاهی نیز توّسعاً عنوانی است مانند «اجه» (ریش سفید و بزرگ قوم) به معنی بزرگ و سرور که برای احترام بعد از نام اشخاص می‌آمده است (خواندمیر، ۳/۲۱۱، ۲۴۳). از سده ۹ق/۱۵م به بعد با نام زنان نیز دیده می‌شود (سمیعی، ۶۴۳).

«آقا» خواه در اول اسم و خواه در آخر آن باشد، برای تعظیم و تجلیل است و اینکه بعضی از مؤلّفان فرهنگها (از قبیل بهار عجم و آنندراج) نوشته‌اند که قبل از اسم افاده تجلیل و پس از آن افاده تجلیل و پس از آن افاده تحقیر می‌کند، بی‌اساس است. از عصر صفویّه به بعد، ترک زبانان ایرانی آن را معمولاً پیش از نام اشخاص و فارسی زبانان بعد از آن می‌آوردند و قصد همه تجلیل و تعظیم شخص می‌بود (سمیعی، ۶۴۵). ترکان عثمانی «آغا» را به معنی افندی. رئیسِ گماشتگان، برادر بزرگ‌تر و فرمانده نظامی به کار می‌آوردند و قصد همه تجلیل و تعظیم شخص می‌بود (سمیعی، ۶۴۵). ترکان عثمانی «آغا» را به معنی افندی، رئیسِ گماشتگان، برادر بزرگتر و فرمانده نظامی به کار می‌رود. همچنین افراد خاندان شاهی را «آغا» لقب می‌دادند. از این جهت خواجه‌هایی که توسط مأموران دولتی یا ثروتمندان به خدمت گماشته می‌شدند، معمولاً «حم اَغالَری» (خواجگان حرم) یا «خادم اَغالَری» خوانده می‌شدند. بعدها کلمه «آغا» به تنهایی معنی خواجه (خصّی) پیدا کرد. آغا به همین معنی در فارسی عهد صفویّه و قاجاریّه به کار می‌رفت. پیش از آن «خواجه» معمول بود. مثال بارز آن نام آغامحمدخان قاجار است. در زمان ما «آقا» با همین املا برای تمیز از «آغا» که اغلب که اغلب به معنی خواجه است، به کار می‌رود.

«آغا» در نام زنان: در ایران کلمه «آغا» به همین املا به معنی شاهدخت و یا خاتونی از خاندان پادشاهی به کار می‌رفته است. این واژه در آخر اسامی شاهزاده خانمهای عهد تیمور و صفویّه مانند گوهرشاد آغا، شادملک آغا، تومان آغا و جز آن آمده است. تعبیر «آغایان و خواتین» یا «آغایان و شاهزادگان» در کتابهای عهد مغول و تیمور نیز مکرر آمده است. تا چندی پیش در تبریز «آقا» یا «آغا» به عنوان لقب برای زنان نیز به کار می‌رفته است مانند «آغاباجی» و «عروس آقا» و کلمه «آغاباجی» به عنوان اسم و لقب مادر (در این مورد آباجی تلفظ می‌شده است) و نیز به معنی خواه بزرگتر در روستاهای آذربایجان شایع بوده است. معمولاً در مورد زنان و خواجگان این کلمه را به صورت «آغا» می‌نویسند تا از مورد استعمال ان برای مردان متمایز باشد.

«آقا» در نامهای روحانیون: «آقا» در بزرگداشت روحانیون نیز به کار رفته است، اما این قول که از زمان صفوّیه به بعد هر سیّدی را که که عمامه سیاه بر سر می‌گذاشته و روحانی شمرده می‌شده، «آقا» می‌گفته‌اند درست نیست. در نیمه اول عهد صفویه یعنی از آغاز تاز مانشاه‌عباس اول (۹۹۵-۱۰۳۸ق/۱۵۸۷-۱۶۲۲م) کسی از سادات (علویان) را که روحانی (عالم یا عارف اسلامی) باشد، «آقا» نمی‌گفتند، بلکه علما و عرفا را هریک به مناسبتی با کلمات تجلیلی: شاه، سید، میر، شیخ، مولی، ملّا، آخوند، میرزا و مانند آن یاد می‌کرده‌اند و ظاهراً اول کسی از علمای مشهور ایران که به «آقا» شهرت یافته است، آقاحسین خوانساری (۱۰۱۶-۱۰۹۸ق/۱۶۰۸-۱۶۸۷م) است که سیّد (علوی) نبوده است (سمیعی، ۶۴۴). در همین دوره و پس از آن «آقا» به افراد غیرروحانی نیز گفته می‌شده است. به گفته معلم حبیب آبادی، کاربُرد این کلمه پیش از نامهای عالمان شیعه در کشور ایران از قرن ۱۱ق/۱۷م آغاز شده است چنانکه حسین خوانساری و فرزندانش جمال و رضی با عنوان «آقا» در ابتدای نامشان شهرت یافته‌اند. سپس این امر شایع شده تا به آقامحمدباقر هزار چریبی و آقامحمدباقر بهبهانی و دیگران رسیده است. در زمان ما این کاربرد عمومیت یافته و حتی قائم مقامِ عنوان «سیّد» نیز شده است، اما معمولاً در اسماءِ ساداتْ پیش و در غیر آنان در آخر اسم آورده می‌شود (معلم حبیب آبادی، ۳۰).

مآخذ: جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۹۳۷م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۲ش؛ سلیمان افندی، لغت جغتایی و ترکی عثمانی، ذیل آقا؛ سمیعی، کیوان، «کلمه آقا»، آینده، س ۳، شمـ ۱۳ (شهریور و مهر ۱۳۲۴ش)، صص ۶۴۲-۶۴۸؛ شریک امین، شمیس، فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول، تهران، فرهنگستان ادب و هنر، ۱۳۵۷ش، ذیل آقا؛ معلم حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم‌الآثار، اصفهان، انجمن کتابخانه‌های عمومی، ۱۳۳۷ش. جعفر شعار

خان و سابقه و ریشه تاریخی آن

خان، نام و عنوانی مغولی-ترکی-آلتائی است. در آغاز مترادف کلمه ترکی قاغان، قاقان، قایان، قاآن (جغتائی) و فرم عربی شده آن خاقان می باشد. در حقیقت خان تغییر یافته «خاقان» و «قاآن» و «خاآن» است که تمام آنها یک معنی دارند. گویا قاآن به مرور زمان «خاآن» و بعدها خاآن به «خان» تبدیل شده است.

خان به معنی رئیس قوم، فرمانروا، حاکم، ملک، امیر، بزرگ، امپراتور، شاه، پادشاه، شاه شاهان، شاهنشاه، صدر دولت، مهتر و…است که به سران قبائل ترک و مغول و بعدها ایرانی و همچنین برخی ملاکین و اربابان که دارای موقعیت خاص قومی بودند، اطلاق می‌شده است.

حتماً بخوانید:

» فرق کاج و سرو

خان بعدها به رتبه ای پائین تر از خاقان تبدیل شد و معانی ای چون شاهزاده، اعیان و اشراف، بزرگزاده،… نیز کسب کرد. تلفظ اولیه این عنوان در زبان مغولی، خآن بوده است. در باره ریشه کلمه ترکی خان نظرات گوناگونی وجود دارد. برخی آن را برگرفته از نام یک خاندان امپراتوری چینی، عده ای نیز آنرا فرم فشرده شده خاقان و اغلب آنرا کلمه ای ترکی دانسته اند. عنوان خان نخستین بار در تاریخ توسط کنفدراسیون طوائف مغولی «خییان بئی» ساکن در مغولستان داخلی، مغولستان شرقی و مانچوریا بکار برده شده است. این نام و گونه های مختلف آن در ناحیه بسیار وسیعی از جنوب شرقی آسیا تا قلب اروپا، از سیبری تا خاورمیانه و شمال آفریقا توسط اقوام و دولتهای ترکی و مغولی بکار برده شده و به بسیاری از زبانهای جهان از جمله زبانهای اروپائی داخل گردیده است.

احتمالاً وجود کلمات «قان» (به معنی خون) و «قانگ» (نسب، پدر) در زبان و لهجه های ترکی پذیرش و خودی شدن سریع کلمه خان در آنها را تسهیل کرده است. عنوان خان، علاوه بر کاربرد در سلسله مراتب اداری و به عنوان رتبه و منصبی رسمی، در نام چندین دولت و امپراتوری ترک (قاراخانلی، ایلخانلی، …) و همچنین طوائف بی شمار ترک نیز دیده می‌شود. در دوره امپراتوری ترکی آذربایجانی صفوی این رتبه و عنوان اعتبار فوق العاده ای کسب کرد. دوره ای از تاریخ دولتمداری ملت ترک و مملکت آزربایجان که در طی آن نواحی گوناگون این سرزمین در شمال و جنوب، توسط خان نشینهای مستقل ترک متعدد اداره می شد، نیز با نام آذه‌ربایجان خانلیقلاری (خانات آزربایجان) شناخته می شود.

عنوان خان، اکنون در میان ملل ترک و از آن طریق بسیاری از ملل آسیا و مسلمان، نامی سلطنتی – دولتی نبوده و صرفاً عنوانی افتخاری برای اعیان و اشراف و رجال و بزرگان است. این عنوان برای اشخاص از طبقات پائین و بویژه قهرمانان مردمی من باب احترام نیز بکار می رود (ستارخان). کلمه خان قبل از اسامی صفت (خان اوغلان) و بعد از اسامی (قارا خان) به معنی رتبه و منصب است. کلمه ترکی خانیم (خانم)، فرم مونث کلمه خان است. نام خانعلی که قزلباشان ترک بکار می برند به معنی علی شاه است و در آن خان به عنوان صفت بکار رفته است(…)

طبق نظریه ای جدید،خان ریشه در زبان مغولی ندارد بلکه کلمه فارسی است که ریشه آن به واژه Kan- و kanva در سانسکریت برمی گردد. کان در سانسکریت به معنی رئیس – شاه – بزرگ – امیر – رئیس ده و شهر و … می باشد.(فرهنگ سنسکریت- فارسی جلالی نائینی- زبان فارسی در دهکده جهانی- دکتر عجم)

در زبان فارسی خان معانی مختلفی به خود می گیرد:

  • خانه و بیت
  • دکان. بازارگاه، کاروانسراهای بیرون شهری محل توقف و انبارکردن کالاها و اقامت کوتاه مدت بازرگانان برای فروختن آنها بوده است
  • میخانه و جایی که شراب می فروشند.
  • حوض کوچک و چاه خرد که آنها را «خانی » گویند.
  • چشمه آب
  • معبد. آتشکده
  • خان (اسلحه) که به شیارهای درون لوله اسلحه یا لوله‌های ابزارهای دیگر گفته می‌شود.(…)

تحلیل فرهنگی نام و عنوان خان

خان، نهاد اجتماعی یا بهتر بگوییم یک ساخت و سازمان وارداتی است که با قوم بیابانگرد مغول که زندگی ایلی خاص خود را داشتند به ایران آمده است و به صورت بخشی از فرهنگ قوم غالب اشاعه یافته است. پیش از آن، در پارس که مرکز حکومت و تمدن سیاسی ایران بوده است عنوان بزرگان طایفه ها«کی»بوده است.در کی قباد،کی کاوس،کی خسرو،کی جزئی از اسم نیست بلکه پیشوندی است که نمایانگر عنوان و جایگاه اجتماعی آنها است.این عنوان هنوز هم در زاگرس میانی،در کوه-گیلویه و تا مدتی پیش در بین بختیاریها حفظ شده است.نامهایی چون کی لهراس،کی اردشیر و کی عطا هنوز هم در میان بویراحمدها و طایفه های دیگر آن دیار دیده می شود.

حتماً بخوانید:

» فرق سرماخوردگی و آنفلوآنزا

کی، امیر، کلانتر، رییس، کدخدا و ریش سفید مناصب و عنوان‌های نظام و ساختار بومی قدرت بود و تا قبل از ورود مغول ها نام و نشانی از خان در نواحی مختلف ایران دیده نمی‌شود.

بزرگان طایفه‌ها را در بلوچستان سردار می گفته اند.بلوچستان در گوشه ایران قرار داشته است و به علاوه نه ثروت انباشته ای داشته است و نه چراگاههای غنی و سرسبزی،به همین سبب مهاجمان شرق و غرب دنیای کهن انگیزه ای برای تاختن به آنجا نداشته اند.

در بین کردنشینان شمال غرب کشور، برای رییس و سرپرست ایل،اصطلاح«آغا» به کار می بردند. مثل «اسماعیل آغا سمیتکو» رییس ایل شکاک و «حمزه آغا منگور» رییس ایل منگور مهاباد. در بین برخی ایل های مرزنشین کرد،سرپرست و رییس ایل با عنوان«سلطان» که مخفف آن «سان» است شناخته می شود مانند «جعفرسلطان» و «حسن سلطان» روسای ایل جوانرود. این عنوان در زمان صفویه با هدف مقابله با عنوان «پاشا» که سلاطین عثمانی به روسای ایلات کرد در قلمرو عثمانی دادند،برقرار گردید (…..).

اگر چه نام و عنوان خان با ورود مغول به ایران در فرهنگ ما نفوذ و رسوخ پیدا کرد اما برای اولین بار در بین بختیاری ها در زمان صفویه ، عنوان و رتبه «خانی» به خلیل خان بختیاری واگذار شد و از آن زمان به بعد نام و عنوان خان در بین بختیاری ها رواج پیدا کرد. پیش از آن روسای بختیاری با عنوان «میر» و «امیر» شناخته می شدند چنانچه در اسامی «میرتاج»، «میرجهانگیر» و «امیر شاه حسین» از روسای ایل بختیاری در دوران صفویه دیده می شود. «منجم یزدی» به سال ۱۰۱۷ هجری نام حدود بیست و پنج نفر از بزرگان و سرخیلان بختیاری را ذکر می کند که بیشتر آنها عنوان «امیر» و «قاید» قبل از نامشان ذکر گردیده است و هیچ ذکری از عنوان خان نیامده است.

در دوران صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه، عنوان «کی»در شکل جدید «کا»، «کائید»، «کاید» و «قاید» قبل از اسامی اشخاص بکار رفته است. در ساختار قدرت در شهرها و مناطق مختلف،از عهد صفویه تا قاجاریه، کلانتر (از کلان + تر -علامت تفضیل- به معنی بزرگتر) بزرگ قوم،صاحب و رییس شهر بود. نظم و نسق و اختیار شهر و امور رعایای آن در دست او بود و کدخدایان محله را تعیین و اداره می کرد.(….). کلانتر یا رییس طایفه در ساختار سیاسی ایل بختیاری نیز از اینجا الهام گرفت زیرا تقریباً یک طایفه و امور آن معادل و برابر یک شهر بود.

عنوان «رییس» نیز برای روسای روستاها و گروههای اجتماعی کوچک مورد استفاده قرار می گرفت و تا قبل از شکل گیری نظام خان سالاری در دوره قاجاریه این عنوان همچنان برقرار بود. چنانچه در متن بسیاری از شجره نامه ها ، قراردادها، فرمان ها و سنگ قبرها این موضوع تایید شده است. کدخدا، رییس و بزرگ ده و کسی که متصدی امور ده، دهبان و دهدار بود، منصبی کهن و قدیمی وساخته و پرداخته فرهنگ ایرانی بود.حکیم ابوالقاسم فردوسی در چند جای از کدخدا نام می برد مانند:

بدین مرز دهقانم و کدخدای

خداوند این بوم و کشت و سرای

*******

یکی روستا دید نزدیک شهر

که دهقان و شهری از او داشت بهر

بیامد به خان یکی کدخدای

بپرسید کایدر مرا هست جای.

در اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی کدخدا به یک عنوان رسمی تبدیل گشت.

حتماً بخوانید:

» فرق روانپزشک، روانشناس، روانکاو و مشاور

در دوران قاجاریه نظام خان سالاری برپا و ساختار سیاسی ایلات بر مبنای این نظام عاریتی سازماندهی گردید.ایلات ایران به وسیله ایلخان و معاونش ایل بیگی که توسط حکومت انتخاب می شدند،اداره می شدند. عنوان ایلخانی و ایل بیگی سمتی رسمی با حقوق و مواجب مشخص بود که نقش نماینده حکومت را ایفا می کرد. خان در عصر قاجاریه شبح سیاسی و اجتماعی مهمی بود. در واقع خان مهمترین و متشخص ترین عنوان اجتماعی در مناطق عشایری در دوران قاجاریه است.در دوران حکومت قجرها یا قاجارها،خان حلقه ارتباط حکومت با توده های مردم و جماعت های عشایری است.اوست که از بین طایفه های ایل خود، مردان جنگی سوار و پیاده بسیج می کند تا در زمان جنگ به سپاه شاه قاجار بپیوندند و هم اوست که مالیات ایل یا منطقه ایلی را از دولت کنترات می کند و آنگاه در وصول آن از مردم به دلخواه خویش عمل می کند.

تفاوت «کی» و«خان»

مغول ها نهاد اجتماعی خان را در ایران رواج دادند ولی این تغییر یک تغییر لغوی نبود بلکه این امر با تغییر نقش و رفتار نیز همراه بوده است.کی پارس،به هر حال تافته ای از بافته خود مردم بوده است و طبعاً تا جایی خود را حامی و مدافع حقوق آنان می دانسته اند. اما خان آنگاه که در ایلغار مغول به ایران آمد تافته جدا بافته ای و از عمال و کارگزاران ایلخان مغول بود که مردم سرزمینهای تسخیر شده را به نفع حکومت قاهر می دوشید. این خانهای وطنی که عنوان خانهای مغولی را بر خود نهاده بوده اند باید،چنان که ابن خلدون نیز گفته است، از رفتار آنها هم تقلید کرده باشند و غالباً تقلید هم کرده اند.

خان ها به مانند حکومت ها به خیر و شر مردم کاری نداشتند،هیچ علاقه ای به تحولات درونی ایلات و افراد تحت سرپرست خود و به ویژه تحولات اقتصادی آن نشان نمی دادند.برای آنها فقط مهم بود که ایل «بنیچه» مالیات خود را بدهد و به هنگام جنگ و ضرورت اسب و نفر به اردوی شاهی بفرستد و همیشه به حکومت مرکزی مطیع و وفادار بماند.به وضع اقتصادی مردم و بهبود شرایط زندگی و ارتقای سطح فکر و فرهنگ اعتنایی نداشتند. باری خان ها از نظر عمل و ایفای نقش،بیشتر از نوع حکومت بوده اند تا از نوع مردم.

خان‌ها در مناطقی مانند بختیاری و کوه گیلویه و فارس سوارانی داشته اند که تحت سلاح و همیشه آماده خدمت بوده اند و آنها را«عمله و نوکرباب» می گفته اند.این نیروی مسلح که در حقیقت نیروی انتظامی خان را تشکیل می داده برای ارعاب و سرکوب هر نوع مخالفتی در درون جماعت های عشایری به کار رفته است. این بدان معنا است که مردم عادی عشایر در شرایط سیاسی و اجتماعی قاجاریه نمی توانسته اند که جز به ساز خان برقصند.

حتماً بخوانید:

» فرق مغز زن‌ها و مغز مردها

خان تحفه فرهنگ انیران یعنی مغول است. در فرهنگ ایرانی،آباد کردن زمین،فشاندن بذر،نشاندن نهال و پرورش دام نوعی عبادت و موجب تقرب به خدا بوده است و آن تحفه فرهنگ ایرانی است. اما کشتن و بستن و چاپیدن خصلت عشایر نبود ریشه آن در فرهنگ انیران است و چون سیستم خان سالاری آورده حکومت قاهر ایلخانان بود،روش و منش ایلخانان مغول که کشتن،بستن و چاپیدن بود، الگوی نظام هنجاری،سیستم خان و خان بازی نیز گردید.در واقع حاکمان صحراها و استپ های مغولستان و جنوب سیبری،خلق و خوی خشونت گرایانه، قلدرمابانه وستمگرانه خود را در تحفه خود یعنی سیستم خان سالاری جاری ساختند. این سیستم چون بومی نبود هنجارها و قواعد حاکم برآن نیز با مردم بیگانه بودند و رنج و عذاب مردم را می افزود.

در نظام هایی که«زنتوپایتی»، «دهقان»،«کی» و حتی« شیوخ» (در قبایل عرب)،برآن اشراف و ریاست داشتند،میان رییس و مرئوس نوعی قرابت،پیوند خونی و همزادپنداری فرهنگی و اجتماعی برقرار بود.میان آنها یک پیوند خونی و عاطفی برقرار بود همین عامل باعث می شد تا از ظلم و اجحاف تا حدود زیادی کاسته شود و به یکدیگر احساس تعلق خاطر داشته باشند و از منافع مشترک فراوانی هم برخوردار باشند. درنظام کی ها،ساختار قدرت،برایند و زاییده شرایط جامعه و تعاملات میان افراد و اقشار مختلف بود.بنابراین اهرمها و کنترل هایی برای مهار و تعدیل بسیاری از رفتارها و رویه ها وجود داشت که توافق و رضایت طرفین را بطور نسبی دست می داد. اما سیستم وارداتی خان سالاری به لحاظ ساختاری،ماهوی و شکلی،بیگانه از سبک و شیوه زندگی عشایر بود. به همین دلیل اندکی پس از اوج،فرو ریخت و از صحنه زندگی عشایر محو و خارج گردید. اما کلانترها یعنی روسای طوایف ،بزرگان ،کدخدایان و ریش سفیدان تیره ها و روستاها، چون از خود گروههای مردمی بوند و با آنها زندگی می کردند و حتی مورد ظلم خان نیز واقع می شدند،هنوز در زندگی مردم ملموس هستند و تا حد زیادی جایگاه خود را حفظ کردند. کلانتران،کدخدایان و ریش سفیدان ادامه و استمرار همان نظام«کی» ها بودند یعنی سیستمی که بومی و ساخته و پرداخته خود مردم و متعلق به آنان بود. تافته جدابافته ای نبودند،چون آنچه مردم بسازند و شرایط جامعه بخواهد،آسان و سریع از میان نمی رود. رضا شاه ساختار قدرت در جامعه عشایری را به سختی مورد حمله قرار داد اما ایلخان و ایل بیگی و هم ردیفان آنها را نابود و محو کرد. ولی کلانتر ، کدخدا و ریش سفید نه بصورت یک مقام رسمی بلکه به صورت یک جایگاه عرفی همچنان از نفوذ و منزلت برخوردار است.

توضیحات:

بخشی از مطلب فوق از کتاب«حکومت،سیاست و عشایر از قاجاریه تاکنون» تالیف عزیز کیاوند گرفته شده است.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا